جنگ شیعه و سنّی؟

عباس جوادی – دقت میکنید؟ هفته ای نمیگذرد که در عراق بمبی منفجر نشود و ده – بیست نفر، یک بار ازاهل تشیع و بار دیگر از اهل تسنن به قتل نرسد. نتیجه آن است که در عراق که اکثریت حکومتش در دست شیعیان است، وقتی آقای مالکی کاری بر ضد یک فرد و یا گروه سنی میکند سنی های عرب این را به حساب کلیت شیعیان عراق مینویسند و درست یا نا درست میگویند که شیعه ها میخواهند سنی ها را تصفیه و از حقوقشان محروم کنند. برعکس هم همین طور: وقتی در کربلا و نجف حمله ای خونین به شیعیان میشود اهل تشیع آن را درست یا نا درست به حساب «سنی ها» مینویسد. نتیحه این چه میشود؟ این میشود که بحث از حالت حق و مذاکره و مصالحه و توافق بیرون آمده تبدیل به وضعی بی در و پیکرو ناروشن میشود که در آن هرکس میخواهد رقیب و دشمن خود را بکشد و یا حداقل به حالت «بی ضرر» در آورد. نتیجه آن میشود که ملت منقسم و دشمن همدیگر میشود. جویبار های خون و خرابی ها قطع نمیشود و در نهایت ملت و مملکت، عرب و کرد و شیعه و سنی، همه با هم دچار افتراق و مرگ و انحطاط میشوند.

بحرین را نگاه کنید. از یک طرف حاکمینی سنی مذهب و از سوی دیگر اکثزیتی شیعه مذهب. شیعه ها میگویند مورد تهاجم و حق کشی از طرف امیران سنی و عربستان سعودی قرار میگیرند و سنی ها میگویند حکومت شیعه ایران شیعه های بحرین را تحریک میکند. چنین جلوه داده میشود که موضوع اساسا نه بر سر آزادی و دیکتاتوری، بلکه رقابت و نفوذ ایران و عربستان سعودی است. در عراق هم همین طور. گویا جنگ مذهبی حالا بخش مهم نزاع داخلی مملکت است و مردم باید حتما بین تهران و ریاض یکی را انتخاب کنند – چه انتخابي!

سوریه هم به عراق و بحرین بی شباهت نیست. بشار اسد مردم و آزادی های دمکراتیک را وحشیانه سرکوب میکند. سنی ها آن را به حساب نُصیری – علوی بودن بدنه اصلی قشر حاکم و دستگاه امنیتی اش مینویسند و در سرکوب حرکت مردم دست مستقیم ایران را می بینند. برعکس، دستگاه حاکمیت دمشق همه چیز را «توطئه غرب و عربستان سعودی» یعنی سنی ها جلوه میدهد.

همه اینها در گوش های شما زنگ خطری را بصدا در نمی آورند؟ انشاالله که من مبالغه و اشتباه میکنم. اما بنظر من تمام منطقه ما فی القوه با خطر نزاع ها و جنگ های قومی از طرفی و دینی و مذهبی از طرف دیگر روبرو است.

در ترکیه که نسبت به بسیاری از کشور های منطقه آزادتر و دمکراتیک تر است اختلافات ترک و کرد و یا سنی و علوی در حال نشو نماست.

در ایران؟ جنبه قومی و زبانی مسئله در ایران را من تا جائی که عقل و قلمم امکان داده سعی کرده ام باز و بحث کنم. نه اینکه حتما و همه جا حق بجانب بوده ام و هستم. اينها فقط بیان یک نگرانی بود و بس. جنبه مذهبی و دینی اش را شما بفرمائید و فکر کنید.

مدتی است که بعضی از تحلیلگران ترک و عرب ضمن همین قبیل هشدار ها، طبق معمول «دست های نامرئی» و «دولت های خارجی» را مسئول تحریک این نوع اختلافات و نزاع ها ی قومی و مذهبی در منطقه نشان میدهند. طبق معمول هم دلیل و نشانه ای در این مورد عرضه نمیشود و کار فراتر از گمان و تخمین نمیرود.

طبق عادات شرق و خاورمیانه ما باز همه گناه ها را در خارج از دنیای خود میپنداریم و خودمان را از هرگونه گناه و مسئولیتی مبَِری میشماریم. اما بیائید برخلاف عادات خاورمیانه آن نسیه را بداریم و این نقد را بگیریم که همین رژیم های ما، چه در گذشته و چه حال، زمینه را برای اینهمه دلگیری ها، خصومت ها و نزاع ها مهیا کرده و هنوز هم میکنند. تصور بفرمائید که درکشوری که اساس نظام و حکومت داری اش بر اساس یک دین و یا مذهب باشد، حاکمین عمدتا از یک گروه قومی باشند و یا زبان و فرهنگ و طلبات گروه های دیگر را نادیده بگیرند، احساسات آن گروه هائی که سرکوب میشوند و همچون شهروندان آن کشور صاحب حقوق برابر با گروه حاکم نیستند و خود را مورد حق کشی و بی عدالتی حس میکنند، چه میتواند باشد؟ جکومت ها چقدر میتوانند از آنان انتظار وفاداری و صداقت و همدلی داشته باشند؟ و این شرایط چقدر میتواند آن گروه های مورد اجحاف را تا چه حد و به کدام نوع رفتار های اجتماعی، سیاسی سوق دهند؟

مشکل در آن است که طوری که در اکثر این رژیم ها میبینیم پرونده سرکوب و حق کشی اغلب این حکومت ها بقدری ظخیم است که برای بسیاری از آن ها راه بازگشت و اصلاح دیگر بسته است چونکه کسی به آنها دیگر اعتماد ندارد. این حرف اساسا در مورد رژیم های استبدادی مانند ایران و سوریه صادق است که اجازه نمیدهند به هیچ صورتی حتی اصلاحاتی در رژیم حاکم صورت گیرد و مردم از کمی آزادی بهره مند شوند. شاید ایران تا قبل از آخرین انتخابات رئیس جمهوری و سوریه تا همین یک سال پیش میتوانست از کجراهی که سالهاست مصرانه به آن ادامه میدادند برگزدند. اما ظاهرا حالا برای آنها خیلی دیر است. وضع کشورهائی که قابلیت اصلاح و تغییر تا حدودی دمکرتیک را دارند (مانند ترکیه) و یا نو تاسیس اند (مانند عراق) فرق میکند.

مهم اینست که چشم بصیرت حکومت ها، و نه فقط حکومت ها بلکه مردم، همه مردم، همه ما و شما و آنها، دوست و دشمن، خودی و غیر خودی، اکثریت و اقلیت، باز باشد و باز بماند.



دسته‌ها:رنگارنگ