عباس جوادی – بحث شخصیت شاه اسماعیل صفوی و نقش او در تاریخ در میان روشنفکران جمهوری آذربایجان نسبتا داغ شده. یادم می آید من در اواخر دوره شوروی که به باکو سفر کرده بودم یک کتاب درسی تاریخ جمهوری شوروی آذربایجان خریدم که برایم جالب بود و بر پایه آن در همان سال ها مقاله ای نوشتم و در آنجا اظهار تعجب کردم که آذربایجانی های شمالی شاه اسماعیل را «قهرمان خلق آذربایجان» و «بانی دولت صفوی آذربایجان» میشمارند و با نام و نقش او افتخار میکنند، اما سلسله صفوی را که شاه اسماعیل بانی اش بود و نوادگان او و بخصوص شاه عباس اول را (احتمالا بخاطر انتقال پایتخت از تبریز به اصفهان) رهبران دولت «استعماری» و «بیگانه» ایران مینامند که سرزمین آذربایجان را «اشغال» کرد. درک این موضوع و توضیح این تناقض برای من مشکلی جدی شده بود. البته توضیحش در واقع مشکل نیست. در اکثر کشور های نو استقلال سابق شوروی که سابقه دولتی ملی و تاریخی ندارند، تاریخ نگاران و سیاستمداران همیشه به دنبال شخصیت هائی ملی میگردند تا دولت ملی و نوپای خود را با آن مستدل و مزیّن کنند و این، چیزی طبیعی است. اما در این رهگذر آنها اغلب دچار گزافه گوئی هائی دور از منطق از سوئی و نادیده گرفتن منابع و حوادث تاریخی از سوی دیگرمیشوند که ممکن است سایه ای بر این کوشش های قهرمان سازی بیافکنند.
گوشه ای از آن بحث را میتوانید در سایت «رادیوی آزادی» بخوانید. آیا میتوان با شاه اسماعیل افتخار کرد؟ آیا شاه اسماعیل بانی دولت آذربایجان بود یا ایران؟ آیا دولت دین بنیاد را شاه اسماعیل برای اولین بار در ایران جاری کرد و شیعه را مذهب رسمی و دولتی اعلام کرد؟ آیا شاه اسماعیل مرتکب جنایت هائی هم شده است؟ آیا شاه اسماعیل پرچمدار «دولت ترکی – آذری» بود و یا بانی «ایران نو» بعد از خلافت های عربی – اسلامی بود؟ آیا در زمان شاه اسماعیل ترکی آذربایجانی «زبان رسمی» حکومت و مملکت شد؟
متاسفانه در شرایط جمهوری آذربایجان که شاهد کمبود شدید کتاب و ترجمه کتاب های مهم تاریخی از سوئی و جوّ شدید ناسیونالیستی در فرهنگ و رسانه های رسمی و غیر رسمی از سوی دیگرهستیم، شرایط برای بحث آرام و منصفانه موضوعات تاریخی فوق العاده نا مناسب است. کاش که در دنیای کنونی کار ترجمه، چاپ و نشر کتاب حداقل به اندازه نصف درآمد تجارت انگور و یا موز سود آور بود و یا حکومت ها بجای صرف هزینه های هنگفت برای تبلیغات اغلب توخالی بودجه مناسبی هم برای ترجمه و نشر کتاب ها و منابع پایه ای دانش عمومی بشری از جمله تاریخ هم جدا میکردند که نه فقط فرهنگ و تبلیغات رسمی و مردم پسند بلکه نگرش های واقعگرایانه و رنگارنگ و اغلب متضاد را منعکس میکرد و بدین ترتیب به غنای فرهنگ عمومی و بالا رفتن آن کمک مینمود. اما خوب، باز جای شکرش باقی است که محیط و فرصت بحث در مورد «بدیهیّات» در جامعه امروزه جمهوری آذربایجان (حداقل میان روشنفکران آن) کمی بیشتراز گذشته شده است.
در اینجا فایل پی.دی.اف. سه صفحه از کتاب «ایران از دیده سیاحان اروپائی از قدیم ترین ایام تا اوایل عهد صفویه» به قلم دکتر حسن جوادی را تقدیم میکنم که از نظر شناخت شاه اسماعیل بسیار جالب است. شاید طبق معمول بعضی ها ایراد بگیرند که همه آن سیاحان غربی و یا تاریخ نگاران خودی مغرض اند. البته فقط سیاحان غربی نیستند که در مورد شاه اسماعیل نوشته اند. اما نوشته های تاریخ نگاران مسلمان و حتی ایرانی همدوره صفوی (و حتی آنان که تاریخ نگار دربار صفوی بودند) هم تضاد چندانی با این مشاهدات سیاحان و یا توصیف تاریخ نگاران معاصر ندارد.
آیا میتوان با شاه اسماعیل افتخار کرد؟
شاید هم حقیقت باز جائی آن وسط هاست، نه در طرف زنده باد و نه در طرف مرده باد. اصلا چرا لازم است ما یک جانب تاریخ و این شخصیت ها را بگیریم و یا به به و چهچه بکنیم یا محکوم بکنیم و مرده باد بگوئیم؟ خود شاه اسماعیل کم جنایت نکرده است حتی در خود تبریز کله هر کسی را که به عمر و عثمان دشنام نداده، زده اند. و نمونه های دیگر. کمتر و یا بیشتر،دیگران هم کرده اند. عثمانی و شیبک خان اوزبک و تزار روس و نادر شاه هم کرده اند. این هم درست است. ولی خوب، شاه اسماعیل یک خصوصیت داشت که بعد از اعراب و مغول ها ایران معاصر را در مقابل عثمانی در شرق و اوزبکان در شرق متحد کرد و از آن دفاع نمود و به آن یک ایدئولوژی (مذهب شیعه) داد که برای صد ها سال بعد مثل چسب ایران را نگهداشت. البته شاید بعضی ها از این هم خوششان نیاید. دیگران هم که ما از آنها ممکن است بیشتر بدمان بیاید، شاید کار های خوبی هم کرده اند. منظور من اینست که باید دقیقتر نگاه کرد و حتما کوشش نکرد که ارزیابی یا کاملا مثبت باشد یا صد در صد منفی و ما از یکی «قهرمان خلق» و «پدر ملت» درست کنیم و از دیگری «خائن» و «دشمن خلق». این در شوروی اینطور بود. در جمهوری آذربایجان هنوز این طور است و در جمهوری اسلامی هم اینطور شده. متاسفانه. یا سیاه سیاه یا سفید سفید.
مثل آنچه که همیشه گفته شده است: تاریخ یکرنگ نیست، رنگارنگ و پر از تناقض و ضدیت هاست. مطالعه تاریخ فقط زمانی جالب است که آلوده به ایدئولوژی و تبلیغات نباشد بلکه رنگارنگی آن را مورد نظر قرار دهد.
لطفا کلیک کنید:
نظر باکو: «شاه اسماعیل، سرکرده مشهور جهان» و « بانی دولت صفوی آذربایجان»
دستهها:رنگارنگ
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.