
A Design by Abol Bahadori
عباس جوادی – در تُرکی، ما یک مثلی در باره شرط احتیاط و دانستن و اطمینان داریم که در باره اندازه گرفتن دقیق قبل از بُریدن پارچه و كلا احتياط در گفتار و كردار میگوید: «یوز دفعه ئولچ، بیر دفعه بیچ!» یعنی «صد بار اندازه بگیر تا بالاخره یک بار ببُری!»
از وقتی فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی جزء لاینفک زندگی روزمره من و شما شد هر کس فکر میکند مسئولیت دارد در باره هر چیزی که در اینترنت میبیند، چه آنرا واقعا بخواند و چه فقط تیترش را ببیند، چه بداند و چه نداند، چپ و راست نظر بدهد، لایک بزند، آنلایک کند، و بالاخره به حساب «زنده باد» ها و «مرده باد» های مرسوم ما جماعت مشرق زمین، کسی را و چیزی را حتما یا محکوم کند و یا از آن دفاع نماید. آخر بهر حال باید «اعلام موضع» کرد!!
حالا موضوع سیاست را فهمیدیم. در شرایطی که آخوند سر کوچه سیاست خارجی و یا نظام بانکی کشور را هدایت میکند نظر دادن هر کس و همه و همیشه در سیاست چیز عجیبی نیست. اما میکروبیولوژی؟ بیو شیمی؟ پزشکی؟ تاریخ خلافت امویان؟ ادبیات دوران ایلخانیان؟ حتما باید در این موارد هم چیزی را محکوم کنیم وبرای کسی هورا بکشیم، آن هم با اهداف سياسى امروز واغراض شخصى خودمان در باره چيزى كه دقيقا نميدانيم و يا ٧٠٠سال پيش اتفاق افتاده است؟
یک گوشه ای سه چهار نفر دعوا میکنند که فردوسی ضد زن بود یا نه. چرا؟ چونکه جائی تصادفا این شعرش را خوانده اند:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هردو ناپاک به
… وغیره.
«محکوم میکنیم..»
«انتقاد وارد است…» (!!)
«انتقاد وارد است»؟ اصلا شما کی هستید؟
آقا، شما اصلا فردوسی را خوانده اید؟ میدانید کی زندگی کرده و محیط اجتماعی، سیاسی و ادبی آن موقع چه بوده؟ میدانید واقعا این شعر را گفته یا اینکه شاید این را فقط به او نسبت میدهند؟ و اگر واقعا گفته منظورش چه بوده؟
اصلا شاید واقعا این شعر را گفته (و از آن بد ترش را هم گفته). اما میتوانیم اول کمی زحمت بکشیم و کمی فردوسی را بخوانیم، بعد ببینیم کسانی که صاحب نظرند چه میگویند؟
تازه به فرض شخص بنده و شما این و چند شعر دیگر فردوسی و دیگران را «منفی» ارزیابی کردیم. یعنی از چند شعر و اثر این و یا آن نویسنده و شاعر خوشمان نیامد. خوب، نیاید. بگوئیم خوشمان نیامد. حالا میخواهیم«شاهنامه» فردوسی و دیوان حافظ و «ریش نامه» عبید زاکانی و «دیوان مدائن» نظامی را به سبک «فیس بوک» «لایک» و یا «آنلایک» کنیم؟
مگر شكسپير و دانته و واگنر از اين قبيل آثار مورد مباحثه نداشتند؟
میخواهیم با معیار های امروزی علم و تاریخ و سیاست و یا حقوق بشر و برابری زن و مرد و اقوام و مذاهب که خود شخص بنده و شما هنوز هم آن را رعايت نمیکنیم فردوسی و سعدی و حافظ و نظامی و خاقانی را بسنجیم؟ «محکوم میکنیم»؟ «انتقاد وارد است»؟ اصلا ما کی هستیم؟ مگر قاضی شرع و امام جمعه و نماینده ولی فقیه هستیم؟
یک عده زاهد بند کرده اند که خیام «بی دین» بود و یا ایرج میرزا «بی اخلاق» بود وکتاب هایشان را جمع میکنند. یک عده دیگر به سعدی و حافظ و اشعارشان در باره «شاهد بازی» گیر میدهند. وقت چاپ کتاب های اینها آن شعر ها را در میاورند. دیگران به نظامی و عبید زاکانی و سنائی و خاقانی ایراد میگیرند که «ضد ترک» بودند. از آن طرف بعضی ها به فضولی ایراد میگیرند که «این دیگر کی هست که فارسی نمیداند؟» در حاليكه بيشتر از دو بيت فضولى را نميشناسند. یک گوشه دیگر شش نفر مشغول جنگ مغلوبه ای هستند که بالاخره منظور حافظ از «شراب» واقعا شراب الکلی نوشیدنی بود یا یک «شراب معنوی» و یا مولانا جلال الدین افغانی بود، ایرانی بود با تُرک؟ (!!) آنها هم فقط به این زورشان میرسد که در فیس بوک «انتقاد» و «محکوم» کنند.
یک جائی یک استاد مجرب دانشکاه چیزی در باره تاریخ و یا یک موضوع دیگر تخصصی مینویسد. یک بابائی که حتی نامش هم مستعار است و معلوم نیست کیست و چه کاره است برمیدارد و در شبکه های اجتماعی در باره نوشته آن دانشمند «اظهار نظر» میکند، آن استاد بیچاره را به توپ و تشر میگیرد و بدون اینکه در باره خود موضوع حرف بزند با کنایه و حتی توهین به آن استاد دانشگاه مُهر میزند که «نژادپرست» و یا «ضد فلان» و یا «طرفدار فلان» است.
قدیم ها که اینترنت و فیس بوک نبود خاموش ماندن و گوش کردن و خواندن و فهمیدن و بعد کمی حرف زدن و شاید کمترک نوشتن آسان تر از امروز بود.
قدیم ها سکوت و تامل، گوش کردن و یاد گرفتن فضیلتی بود. امروز ها همه در باره همه چیز صاحب نظر شده اند و میخواهند این نظرشان حتما و همه جا «شئر» کنند.
حالا، در روزگاری که همه تصور میکنند در باره همه چیز میدانند و میخواهند درباره همه چیز فورا «اعلام موضع» کنند، آیا میتوانیم کمی خودمان را از این وسوسه حفظ کنیم، کمی نفس عمیق بکشیم، کنار بکشیم، بخوانیم، فکر کنیم، سوال کنیم و دوباره فکر کنیم که آیا میخواهیم حتما در این باره چیزی بگوئیم یا نه؟
مطمئن باشیم که فکرکردن، شک کردن، سوال نمودن و جستجو کردن بهتر از «اعلام موضع» كردن است…
و دانستن بهتر از حدس زدن.
دستهها:رنگارنگ
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.