عباس جوادی – بعضا بین ما و همسایگانمان سرو صدا و دعوا بگوش میرسد: بالاخره این «سند مالکیت» نظامی به اسم کی هست، به اسم ایران و یا آذربایجان؟ یعنی نظامی ترک زبان بود یا فارسی زبان؟ و بالاخره نظامی شعر ترکی داشت یا نه؟
نظامی میان سال های 535-607 و یا 612 هجری قمری برابر با 1141-1209 میلادی زیسته است. او در گنجه متولد شد و اکثر عمرش را در همین شهر قفقاز به سر برد.
بحث «نظامی متعلق به کی، کدام کشور، فرهنگ و زبان است؟» چیز جدیدی است که نه بیچاره نظامی از آن خبر داشت و نه معاصرانش از قبیل خاقانی شيروانى و یا ذوالفقار شیروانی و همه دیگران که اکثرا (بعضی ها فقط) به فارسی می سرودند. این بحث ها همه در قرن بیستم شروع شده است. زمان نظامی ایران بعنوان یک دولت و کشور موجود نبود. آذربایجان که اصلا دولت جداگانه ای نبود، بلکه مثل خراسان و ری و طبرستان نام یک منطقه، یک ولایت خلافت عباسی و سپس سلجوقیان و ایلخانان مغول بود . البته در همه تواریخ آن دوره که می بینیم، «آذربایجان» که در تاریخ ها می نوشتند، آذربایجان و یا آذربایگان دوره ساسانی یعنی سرزمین جنوب رودخانه ارس یود و نه شمال ارس. شمال شرق قفقاز در آن دوره «اران» (به تشدید ر) و یا «آران» نامیده می شد که از نظر اداری و جمع آوری مالیات گاه همراه با آذربایجان و گاه حتی همراه با آذربایجان و ارمنستان یکجا در نظر گرفته می شد.
ایران به عنوان واحد سیاسی و دولتی آنگونه که در دوره ساسانیان یعنی پیش از اسلام وجود داشت و امپراتوری قدرتمند منطقه بود، دیگر پس از فتح اعراب موجود نبود. اما اندیشه ایران بعنوان فضای فرهنگی بود، اندیشه ای که از تاریخ و فرهنگ مانده و حتی بعد از سامانیان و غزنویان تقویت هم شده بود، چیزی که درست در شعر نظامی و «ایوان مدائن» خاقانی میبینیم.
همه عالم تن است و ایران دل // نیست گوینده زاین قیاس خجل (هفت پیکر، بهرام نامه)
و لیکن آن وقت ها شعر و ادب محدود به یک تکه خاک و یک زبان و قوم نبود. شهروندی و پاسپورت و جدل تُرک و فارس و کُرد هم نبود، چون همه مسلمان بودند. از آنوقت تا قرن بیستم اکثریت بزرگ شاعران مسلمان قفقاز که بعد از قرن شانزدهم غالبا ترک زبان هم شدند، صرفنظر از قومیت و زبان مادری شان به فارسی و خیلی کمتر به ترکی می سرودند و می نوشتند.
عباسقلی آقا باکیخانوف خودش در کتاب «گلستان ارم» خاقانی را «حسان العجم» مینامد (حسان از معروف ترین شاعران عرب در دوره حضرت پیغمبر بود، یعنی «شاعری به درجه حسان بین ایرانیان»). خود باکیخانوف (1794-1847) که فرزند آخرین خان باکو بود، ده کتاب نوشته که از آنها یکی به ترکی، یکی به عربی و هشت تای باقیمانده از جمله «گلستان ارم» به فارسی نوشته شده است.
ثانیا باید نگاه کنیم به دوره ای که نظامی در آن زندگی می کرد، یعنی دوره اتابکان آذربایجان که در اواخر سلجوقیان بر آذربایجان و اران و همدان و حتی ری و گاه اصفهان و شیراز حکم کرده اند. آنها که خودشان اصلا از غلامان ترک بودند و از طرف سلاطین سلجوقی به امارت رسیده بودند، ترک زبان بودند، اما مردم مسلمان شمال و جنوب ارس هنوز بطور کامل ترک زبان نشده بودند، چونکه روند کوچ و اسکان قبایل ترک زبان از آسیای مرکزی به ایران و روم و آمیزش آنها با مردم بومی هنوز ادامه داشت، همانطور که در روم (آناتولی) هم چنین بود و حدودا در قرن پانزدهم و شانزدهم بود که اکثریت آذربایجان و شیروان و گنجه ترک زبان شدند. آن هم نه همه، بلکه اکثریت آنان.
ثالثا باید به اشعار و نظریات خود نظامی در این مورد نگاه کرد. طوری که ذکر شد، برای نظامی و دیگران قومیت و غیره مهم نبود. فرهنگ و شعر مهم بود و در آن دوره، حتی از رودکی و بخصوص فردوسی یعنی از سامانیان و غزنویان به بعد، فارسی برای همه زبان ادب و فرهنگ و شعر بود (چنانکه بعد از اسلام برای مدتی بیش از 200 سال زبان رسمی و ادبی و اداری ایران نه فارسی معاصر، بلکه عربی بود).
با این وجود طبق بعضی نسخه های خطی خود نظامی در«اقبال نامه» اصلش را از «قهستان قم» می نامد:
گرچه در بحر گنجه گمم // ولی از قهستان شهر قمم
اما بعضی از دانشمندان میگویند این بیت احتمالا الحاقی است. بنظر آنها اصالت نظامی از عراق عجم است. اما بنظر می رسد که شکی نیست که مادر نظامی کُرد بوده:
گر مادر من رئیسه کُرد // مادر صفتانه پیش من مُرد (لیلی و مجنون)
ولی روشن است که نظامی این اطلاعات را نه بخاطر جدا کردن خودش از نظر قومی از کسی و قومی، بلکه فقط برای یاد آوری می گوید.
این در حالیست که همه دانشمندان بر آنند که شعری که به او نسبت داده می شود مبنی بر اینکه:
«پدر بر پدر مر مرا ترک بود // به فرزانگی هر یکی گرگ بود»
در هیچ نسخه خطی یافت نشده، پس و پیش بیت هم روشن نیست و معلوم نیست مدعیان تعلق این بیت به نظامی آن را از کجا آورده اند و روشن است که قافیه و وزن شعر درست نیست (ترک و گرگ هم وزن نیستند). نکته دیگر اینکه در ادبیات ما گرگ هرگز نماد «فرزانگی» نبوده که وارد شعر هم شود، برعکس نمادی برای درندگی و خونریزی بوده است.
و بالاخره نظامی بطور روشن (درست مانند خاقانی) شعری به ترکی نگفته و آنچه که در قرن بیستم در کتابخانه قاهره یافت شده منسوب به شاعری عثمانی از قونیه بنام «نظامی قونیوی» از قرن پانزدهم میلادی (حدود 200 سال بعد از نظامی گنجوی) است و مثلا می گوید:
«رزم بهرام ایله یونان تختینی فتح ایله ییب // قصر کیخسرو دا دارا بیگی توتدی جام جم»
که مدحیه ایست به حاکم وقت «سلطان محمد» که روشن است که زمان نظامی 200 سال پیش از «فتح تخت یونان» است که توسط فاتح سلطان محمد عثمانی بوده و بنا بر این، شاعر مزبور هم احتمالا همان نظامی قونیوی است و نه نظامی گنجوی. سبک و زبانش هم از سبک نظامی گنجوى و ترکی زمان او فرق میکند.
فاما نكته مهم تر اينكه اين همه كافت و كاو در اشعار اين بزرگان در باره اينكه زبان مادرى شان و اصالت پدرى شان و قوميت همسرشان چه بوده، بى معناست زيرا آنوقت ها چنين موضوعى اهميت نداشته است، اگرچه اكثريت در اين «حوزه بزرگ فرهنگى» ايران شعر به فارسى مي سرودند، چنانكه اكثر آثار علمى و دينى را مانند طبرى، بيرونى و ابن سينا به عربى مي نوشتند.
اصولا از زمان سامانیان و غزنویان تا سلجوقیان و اتابکان و خوارزمشاهیان و جلایریان و مغول ها تا حتی صفویه و بعد، شعرا و سرایندگان حوزه فرهنگ ایرانی از دهلی تا گنجه و حتی بغداد و قونیه خود را وابسته به عالم اسلام و فرهنگ و ادب ایران و فارسی می دانستند، بدون اینکه فرقی بین قومیت و زبان اصلی و مادری خود و دیگران بگذارند. بهمین دلیل هم هست که طوری که ذکر شد اکثر شعرای مسلمان قفقاز و آذربایجان هم تا اوایل قرن بیستم اکثرا به فارسی نوشته و شعر گفته اند، همچنانکه مولانا جلال الدین بلخی (رومی) هم به فارسی شعر گفته و حتی بابریان ترک زبان هند از قبیل خود بابر و اکبر شاه هم به فارسی شعر گفته اند و یا حتى سلطان سلیمان قانونی (محتشم سلیمان) عثمانی هم دیوان شعر به فارسی داشته است، در حالیکه سرایندگان ترکی مانند شاه اسماعیل ختائى هم بوده اند، اما تعدادشان کم بوده و بیشتر آثار آنها هم به فارسی بوده است.
جای دعوا نیست. نظامی زاده گنجه است و گنجه در جمهوری آذربایجان کنونی قرار دارد. از این جهت نظامی گنجه ای و آذربایجانی است و از جهت تاریخ و زبان و فرهنگ و حافظه تاریخی مردم، ایرانی و متعلق به فرهنگ و ادب فارسی است. نظامی همانند خاقانی و دیگران كه در اين حوزه به فارسى سروده اند، همه متعلق به ایران، متعلق به آذربایجان، به همه مردم مشرق زمین، به مردم و فرهنگ جهانی و بشری هستند و هم گنجه ای ها، هم آذربایجانی ها، هم ترک ها، هم کُرد ها، هم همه ایرانیان، همه مسلمانان و هم غیر مسلمانان و همه انسان ها میتوانند او را «از آن خود» حساب کنند. هر کس هم بخواهد می تواند با نظامی احساس غرور و افتخار کند. اما بنظر شخصی من بهتر آنست که نظامی را بخواند و از او فیض ببرد، و نه اینکه وارد جدل «نظاامی مال کیست؟» بشود.
———————
در ضمن بخوانید:
همین موضوع و شبیه همین مقاله در سایت رادیو آزادی
بحث میز گرد در «رادیوی آزادی»: نظامی مال کیست؟
عباس جوادی: نظامی ترک بود؟
محمد علی حسینی: آیا نظامی گنجوی اشعار ترکی داشت؟
دستهها:گلستان و ترکمنچای
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.