یا فدرالیسم یا تجزیه؟

A Design by Abol Bahadori

A Design by Abol Bahadori

عباس جوادی – مدتی پیش آقای مجید محمدی در تحلیل مفصلی با تیتر «ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه» در سایت بی بی سی فارسی از جمله نوشته بود:

بزرگی کشورهایی که حکومت آنها ظرفیت حکومت فدرال و واگذاری قدرت به مردم را ندارند (مثل ایران، روسیه و چین) هم به حال مردم آن کشورها مضر است و هم به حال همسایگان و مردم دیگر کشورها. هند، آلمان، و ایالات متحده نیز کشورهای بزرگی هستند، اما مردمان این کشورها به تجربه یاد گرفته‌اند که با یک سیستم فدرال قدرت را میان مردم تقسیم کنند. امروز از جهت ازدواج همجنسگرایان، اعدام، سقط جنین، مالیات، نظام انتخاباتی، احزاب و گروه‌های سیاسی، ساختار اقتصادی و دهها موضوع دیگر ایالات گرد آمده در کشور ایالات متحده شرایط و قوانین متفاوتی دارند و افراد مجبور نیستند شرایط یک ایالت را تحمل کنند و دولت فدرال قادر نیست یک قانون را بر همه اعمال کند. همین موضوع است که پنجاه ایالت را در کنار هم نگاه داشته است.

اما تبتی‌ها یا اویغورها در چین، چچن‌ها و اینگوش‌ها در روسیه یا کردها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها و عرب‌ها در ایران از چنین موقعیتی برخوردار نیستند. اگر مردم و نخبگان سیاسی چین و روسیه و ایران نتوانند فدرالیسم را در چارچوب ملتی بزرگ پذیرا شوند راه حلی که برای بسیاری باقی می ماند تجزیه است. کشورهایی که مانند کانادا و بریتانیا و اسپانیا و بلژیک ظرفیت سیاسی آزمون‌های فیصله بخش مثل همه پرسی (در کِبِک و اسکاتلند و کاتالونیا و فلاندرز) را ندارند، به تدریج به چند واحد سیاسی مستقل تقسیم می شوند، البته با هزینه بسیار زیاد.

مانع تجزیه در نظام‌های اقتدارگرا و متمرکز نیز نه عرق ملی یا میراث فرهنگی بلکه زور قوای قهریه بوده است: ارتش‌ سرخ و حزب کمونیست در چین، ارتش شاهنشاهی و سپاه پاسداران در ایران، و ارتش روسیه. زور نمی تواند توجیه خوبی برای مشروعیت وضعیت موجود ایران، روسیه یا چین باشد. تمامیت ارضی‌ای که مستلزم اعدام های دسته جمعی و ریختن خون جوانان تبتی، ایغور، چچنی، کرد، ترکمن، ترک، عرب و بلوچ باشد چه ارزشی دارد؟

BBC Persian – ناظران می گویند – ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه.

لبّ مطلب این تحلیل آنست که اگر کشور های بزرگی مانند ایران، روسیه و چین که دمکراتیک نیستند نظام اداری فدرالیستی را نپذیرند تجزیه خواهند شد.

حرف آخر را از اول بگوئیم: این را به یقین نمیتوان ادعا کرد زیرا تجربه همین کشور ها تا کنون نشان داده که کشوری که بزرگ باشد ولی دمکراتیک نباشد و حقوق اجزا قومی خود راچندان احترام نگذارد لزوما تجزیه نمیشود (و یا تا حالا همه آنها تجزیه نشده اند). اینکه در دهه های آینده چین روسیه و یا ایران تجزیه خواهند شد یا نه چیزی است که باید دید. اما مشکل اینست که در شرایط عدم دمکراسی و لیبرالیسم، احتمالا فدرالیسم هم منتج به تجزیه این کشور ها خواهد شد زیرا کشور هائی مانند چین و ایران و روسیه بخاطر نداشتن تجربه دمکراتیک قادر به برقراری فدرالیسم بر پایه تعامل و رعایت حقوق یکدیگر نیستند.

ما چند مدل داریم: یکم: بزرگ و فدرال – دمکراتیک و مرفه و پیشرفته (و یا در حال پیشرفت و رفاه) مانند ایالات متحده، کانادا و یا هندوستان. دوم: بزرگ و غیر دمکراتیک اما نه چندان دیکتاتوری و در عین حال نه زیاد پیشرفته اما در حال پیشرفت مانند روسیه و چین. سوم: کوچک و جهان سومی یعنی فقیر، عقب مانده و غیر دمکراتیک مانند سومالی، تاجیکستان، یمن و چهارم: «کوچک و زیبا» یعنی هم دمکراتیک و هم مرفه مانند سوئیس، مجارستان و يا اتريش.

کشور هائی که هم کوچک و هم دمکراتیک و مرفه هستند از سوئى زياد نيستند و از سوى ديگر اغلب یا در بدنه کشور های غربی هستند (بلژیک، سوئیس) و یا متحد نزدیک سیاسی و نظامی غرب هستند (کره جنوبی، تایوان). بر عکس تعداد کشور های کوچک، فقیر و غیر دمکراتیک خیلی زیاد است. در عین حال تعداد کشور های پهناور مانند کانادا و یا روسیه زیاد نیست اما آنها که از این دسته كشور هاى پهناور هستند اما دمکراتیک نیستند ناچارند نیروی نظامی قدرتمندی داشته باشند تا از تلاشی خود پیشگیری کنند.

ایران اولا کشوری است متوسط و نسبتا بزرگ و ثانیا غیر دمکراتیک.

اکثر کشورها از نظر حجم متوسط اند. از میان این دسته تعداد بسیار کمی هستند که در مجموعه کشور های پیشرفته بودند و تجزیه شده اند (مانند چکسلواکی سابق) که حالا هر کدام از این اجزاء (چک و اسلوواکی) هر دو زندگی آزاد و خوبی دارند. اما کشور های متوسط و نسبتا بزرگ عقب مانده و غیر دمکراتیک که تجزیه شده اند (سودان، اندونزی) اجزاء جدا شده و حتی همه اجزا آن کشور ها بعد از جدائی زندگی اغلب بدتری دارند اگرچه وضع بعضی ها مانند کردستان عراق با وجود اینکه هنوز به مرحله روشن و نهائی نرسیده اما عملا از دوران قبل یعنی از زمان عراق صدام بمراتب بهتر است.

نمونه تجزیه دمکراتیک و مسالمت آمیز (چکسلواکی سابق) فوق العاده نادر و کاملا محدود به کشور های غربی و دمکراتیک است. اما در همه موارد تجزیه در کشور های غیر دمکراتیک، روند تجزیه با جنگ، جنگ شهروندی، قتل و خرابی همراه بوده است (یوگسلاوی، کردستان عراق، آذربایجان – ارمنستان).

البته در نهايت سوال اینست که ایا ایران میتواند تمامیت ارضی و وحدت سیاسی خود را حفظ کند و تبدیل به یک نظام فدرالی شود که مثلا مانند کانادا و یا هندوستان تقسيمات قومى – ايالتى و يا زبانى داشته باشد و بدرجات گوناگون حقوق داخلی ایالت ها را حفظ کند اما در مقابل دیگر کشور ها بعنوان یک کشور واحد و متفق عمل کند و نه مثل «اقلیم کردستان عراق» شود که در ظاهر عضو فدرالی عراق است ولی عملا مستقل است و ارتش و پرچم و غیره خودش را دارد و معلوم نیست تا کی این ظاهر را حفظ خواهد کرد؟

خیلی ها به این شک دارند. در آن صورت سوالی که مطرح میشود اینست که شانس های تجزیه چقدر هستند؟ آیا تجزیه کشور به اجزاء مختلف باعث آزادی و رفاه آن اجزاء میشود؟ در شرایط بين المللى ايران، با اين همسايگان و اوضاعى كه در كشور هاى همسايه و منطقه در جريان است و این فقدان تعامل و دمکراسی در تاریخ ما، آیا مثلا لُرستان و يا آذربايجان و يا كردستان هر كدام ميتواند با جدائى از ايران تبديل به كشور هاى «كوچك و زيبا» و در عين حال آرام، مرفه وصلحجوئى شود كه وضع اقتصادی اش خيلى بهتر از زمان ماندن در چارچوب ايران باشد، حقوق ، آزادى و برابر حقوقى همه شهروندان خود را صرف نظر از مذهب و قوميت و زبان تامين كند و با همسايگان خود و ديگر كشور هاى منطقه و جهان در صلح و صفا زندگى كند؟

اولا آيا در صورت تجزيه شانس اين روند و پيشرفت حدودا چقدر است و این احتمال تا چه حد بر آرزو و شعار و تا چه درجه بر داده های تاریخی و سیاسی – اقتصادی و اجتماعی مبتنی است؟

ثانيا بهائى كه هر كدام از خود مردمى كه قرار است جداشوند، براى احتمال رسيدن به آن هدف بپردازند چقدر است و چه مدتى لازم دارد ؟

ثالثا – و این چیزی است که احتمالا از همه عوامل دیگر مهم تر است – صرفنظر از شعار ها و تحلیل های افراد و تحلیل گران و گروه ها آیا مردمی که گویا در آن صورت قرار است از بدنه کشور متبوع و بزرگتر خود جدا شوند واقعا با درنظر گرفتن همه احتمالات و سیاست ها و تجارب و تاریخ و مهمتر از همه زندگی خود و خانواده خودشان و مردم شهر و منطقه خود میخواهند و یا خواهند خواست از بدنه کشور خود جدا شده کشور کوچکتراما مستقلی ایجاد کنند یا نه؟

دو سوال نهائی شاید اینست: (1) آیا ایران میتواند کشوری نسبتا بزرگ بماند اما مثل کانادا فدرالی، دمکراتیک و مرفه شود؟ (2) ایا لرستان، بلوچستان و یا آذربایجان میتواند از ایران جدا شده مثل جمهوری چک کشوری کوچک، اما مستقل، دمکراتیک و مرفه شود؟

————————————

باز نشر مقاله ای از 15 فوریه 2013



دسته‌ها:رنگارنگ

برچسب‌ها:,