آنچه میخوانید پیاده شده گفته های یکی از دوستان تبریزی است که اخیرا برای دید و بازدید به اروپا آمده بود. ایشان استاد دانشگاه هستند و در کارخود بسیار موفق اند. هیچگونه تمایلات بخصوص سیاسی و عقیدتی ندارند. من بعد از اینکه گفته های ایشان را پیاده کردم به خودشان هم نشان دادم و گفت همین نوشته منعکس کننده نظر ایشان است.
——————————————
من واقعا نمیدانم این از روی جهالت است یا تعمد. خیلی از سریال های تلویزیون جمهوری اسلامی را ببینید. رادیو هم همین طور. مثل «جمعه ایرانی». این برنامه هم گهگاه پر از شوخی هاو تحقیر های قومی است که در تبریز و کلا آذربایجان همه از دستش دلخورند. قدیم ها هم که اسمش «صبح جمعه با شما» بود هم همین طور بود. مد شده و مثل اینکه بیننده ها را بیشتر میکند. همیشه یک سپور و غیره که مقامی پائین در جامعه دارد را میاورند. او هم با لهجه ترکی یک فارسی شکسته بسته حرف میزند و بیننده های فارسی زبان میخندند. شاید بعضی ها از خود ما ها هم میخندند. اما واقعا نمی فهمم اینها چرا این کار ها را میکنند. من که حالا بعضا حتی شک میکنم که شاید با قصد و غرض به این قبیل تحقیر ها و توهین ها اجازه میدهند تا بین مردم اختلاف بیافتد اگر چه میدانم این تصور اصلا منطقی نیست.
واقعا هم مشکل اصلی ما ترک ها، زبان است. در واقع فارسی بعضی ها واقعا خیلی ضعیف است. اما فارسی خیلی ها هم فوق العاده خوبست و حتی از فارسی زبانها بهتر است اما ما اغلب وقتی فارسی حرف میزنیم لهجه ترکی داریم. لهجه مان هم اکثزا غلیظ است. یعنی به ندرت از ما ها کسی فارسی را بدون لهجه حرف میزند. تحصیل کرده های ما شاید فارسی و حتی ادبیات فارسی را از خود فارس ها بهتر بلدند اما خجالت میکشند با لهجه و «من و من» کردنشان حرف بزنند. این هم باعث میشود ما ها زیاد بین فارس ها صحبت نکنیم. یک دوست دانشگاهی میگفت برای سخنرانی به تهران رفته بود. موضوع را خیلی بهتر از همکاران فارسش میدانست اما در کل مدت جلسه ترجیح داده زیاد حرف نزند چونکه هم در مقایسه با ترکی حرف زدن، فارسی صحبت کردن برایش اذیت دارد و هم خجالت میکشد. آخرش هم آدم میگوید بابا ولش کن. و بعد دیگر زیاد حرف نمیزند اما وقتی محیط ، ترک زبان شد شروع میکند مثل بلبل حرف میزند.
یادم هست در آن جریان کاریکاتور سوسک در تبریز از شهرداری تا آبرسان سیل مردم بیرون آمده بودند. هیچ ایدئولوژی و غیره هم نبود. موضوع بیشتر بر سر دفاع از حیثیت خودمان در مقابل توهین و تحقیر بود، بر سر زبان و فرهنگ ما. آن کاریکاتور به مردم برخورده بود. بعدا گروه های مختلف و حتی حکومت سعی کردند از این جریان استفاده کنند. حالا دیگر از آن تظاهرات ها و غیره خبری نیست. نه اینکه مردم نظرشان برگشته. ولی اوضاع فعلا خوابیده و مردم مشغول زندگی روزمره خودشان هستند. یعنی همیشه هم البته اولویت مردم زندگی خودشان بوده. اما آن احساسات هنوز در دلشان هست. اما خوب، ترس غالب است. میترسند. از طرف دیگر مردم آذربایجان و یا حد اقل کسانی که جرات بیرون آمدن و اعتراض کردن را دارند نميخواهند با جریان های سبز و غیره همصدا بشوند. و گرنه به نظر من آگاهی هویتی مردم بیشتر و قوی تر از قبل شده.
حالا مردم نمیخواهند خجالت بکشند. تعداد آنهائی که به زبان و فرهنگ و لهجه ترکی خودشان افتخار میکنند و هیچ هم نیازی حس نمیکنند که بايد لهجه خالص تهرانی داشته باشند تا مورد قبول قرار بگیرند خیلی بیشتر از قبل شده است. آنها میگویند حالا که از زبان و یا لهجه ما خوشتان نمی آید به جهنم، هر كسي راه خودش ، چاه خودش. نه اینکه کسی بخواهد از ایران جدا شود. این برای اکثریت بزرگ مردم اصلا قابل تصور هم نیست. کسی به این چیز ها فکر نمیکند اما هر وقت فیلمی، برنامه ای تلویزیونی و غیره که تحقیر ترک ها و زبان و لهجه ما را داشته باشد نشان داده شود مردم عصبانی میشوند و آنوقت است که وقتی با دانشجویان و بعضی روشنفکران صحبت میکنی میگویند وقتی به زبان و لهجه و هویت و فرهنگ شما احترام نگذارند دیگر چطور میشود با همدیگر و زیر یک سقف زندگی کرد. البته انصافا اکثریت این حرف را نمیزنند اما اگر در گذشته این قبیل حرف ها بسیار کم شنیده میشد حالا بمراتب بیشتر شده است اگر چه حال و هوای غالب مردم در تبریز و شهرستان های دیگر آذربایجان که من میشناسم، هنوز اینطور نیست.
البته ما وقتی این را میگوئیم و از این قبیل شوخی ها و جوک های تحقیر آمیز دلخور میشویم، خیلی هم حق داریم. اما خوب، ما که به دیگران جوال دوز میزنیم یک سوزن کوچکی هم به خودمان نمیزنیم که آخر ما خودمان هم بیگناه نیستیم. ما تبریزی ها مثلا چقدر در باره لهجه «دهاتی» شهر های دور و بر مثل اسکوئی ها و اهری ها و سرابی ها و یا اردبیلی ها حرف میزنیم و میخندیم؟ و یا مرتب شکایت میکنیم که تبریز پر از دهاتی ها یعنی مردم دور و بر تبریز شده و زبانش (یعنی لهجه ترکی تبریزی) هم عوض شده و مردم مثل «دهاتی ها» صحبت میکنند. از قزوینی و رشتی و تهرانی مردم هر شهری یک شهرت منفی دارد در پیش ما، مثل همان که ما هم در بین آنها شهرت منفی خودمان را داریم.
در خود شهر های دیگر ایران که من میشناسم هم همینطور. از کُرد های مهاباد یک دسته چشم دیدن دسته دیگررا ندارد و متقابلا هم همینطور. اصفهانی به یزدی چیزی میگوید و غیره. ترکیه و اروپا هم هست از این حرف ها. اما آنها توهین نمیکنند. بیشتر شوخی است اگرچه مرز شوخی و توهین اکثرا معلوم نیست.
ولی انصافا بخصوص ما تبریزی ها آدمهای «دبنگی» هستیم و همه چیز را مسخره میکنیم و اسمش را هم شوخی میگذاریم. بین خود محله های تبریز هم این قبیل شوخی های توهین آمیز زیاد است. به آدم ها مگر مرتبا یک لقب نمیبندیم و نمیگوئیم مثلا: «اؤکوز احمد» («احمد گاو») و یا «نخود ماحمود»(«محمود نخود»)؟ حتی لیست این لقب ها هم در اینترنت منتشر شده است. اینها در خارج هم هست. اما ما ایرانی ها مثل همیشه شورش را در میاوریم.
ایران همین است. سطح فرهنگ ما همین است. حالا «نخود ماحمود» گفتن و به لهجه اسکوئی ها خندیدن را مردم توهین فارس به ترک نمیشمارند ولی وقتی که کلا لهجه ترک ها را مسخره میکنند همه ترک زبان ها عصبانی میشوند و این وسط یک عده که یا پان ایرانیست هستند این قبیل توهین ها را تشویق میکنند و یا پان ترکیست ها خوشحال میشوند که از این قبیل تحریکات زیاد شود تا آنها علیه ایران و فارس ها تبلیغ کنند. این هم البته فعلا مشکل جدی جامعه نیست اما هر لحظه میتواند بهانه ای برای یک انفجار اجتماعی شود.
دستهها:رنگارنگ
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.