آنچه میخوانید بخش کوچکی است از مقدمه فرهنگ ترکی – فارسی نصیری که حدود 350 سال پیش بقلم محمد رضا نصیری و پسرش عبدالجمیل نصیری تالیف شده است. آنها هر دو اصلا اهل اردوباد بودند که به اصفهان آمده برای دربار صفوی کار میکردند. اما پدر، محمد رضا، از زمان اقامت در اردوباد شروع به جمع آوری لغات این فرهنگ نموده و پسر، عبدالجمیل، آنرا تکمیل کرده است. فرهنگ ترکی فارسی نصیری که یکی از اولین فرهنگ ها در نوع خود است در حدود سال 1095 هجری نوشته شده و شامل پنج بخش است: ترکی جغتایی (اوزبکی کنونی)، رومی (ترکی ترکیه کنونی)، قزلباشی (ترکی آذری کنونی)، روسی (احتمالا ترکی قپچاق) و زبان مغولی کالموک.
آنچه که در زیر خواهید خواند بخش کوچکی ازمقدمه تهیه کنندگان چاپ معاصر این فرهنگ، ویلم فلور و حسن جوادی در باره «دارالانشاء» و یا دفترخانه های دربارهای ایرانی است که در آن فرامین، نامه ها و مدارک رسمی از طرف پادشاه و دولت نوشته میشد. امید است این توضیحات به موضوع مکاتبات و زبان های مورد استفاده در این مکاتبات تا حدی روشنی بیافکند. ترتیب و تهیه فرهنگ لغات، از جمله همین فرهنگ نصیری، و فعالیت مترجمین، دبیران و منشی های دربار را هم باید در همین چهارچوب بررسی کرد. در پایان این نوشته عناوین مطالب دیگری را هم خواهید دید که تا کنون در رابطه با فرهنگ نصیری در «چشم انداز» منتشر شده است.
حسن جوادی و ویلم فلور این لغتنامه را از تنها نسخه خطی آن که در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است برای چاپ تهیه و تنظیم کرده و به آن توضبحات و حواشی علاوه نموده اند. بگفته ایشان این کار تمام شده و فرهنگ مزبوربزودی در تهران به بازار میاید:
ویلم فلور و حسن جوادی – (در دربار های ایرانی) دانستن زبان های دیگر برای دبیران امری تازه نبود . در دربار ساسانی دبیران دو زبانه نیز بودند که بعنوان مترجم خدمت می کردند. مثلاً یک دبیر هندی در دربار خسروی دوم زندگی می کرد (1)، و همین پادشاه دبیری عربی نیز داشت. این شخص عّدی زید عبادی بود ، که پدرش در خدمت همین خسرو و پدر او هرمز چهارم بوده است (2).
بعد از استیلای اعراب نیز همین سنت ادامه می یابد. در زمان غزنویان منشیان دیوانی می بایست ترکی بدانند تا بتوانند با امرای سلجوقی مکاتبه نمایند، و یا مراسلات را برای پادشاهان غزنوی به ترکی ترجمه نمایند. بیهقی در تاریخ خود موردی ذکر می کند که سلطان مسعود متوجه گفتار امیری نمی شود و می خواهد آنرا به ترکی ترجمه کنند. این امر در زمان ایلخانان، جلایریان و تیموریان بصورت مدوّنی در می آید. در دربار این سلسله ها علاوه بر دیوان مرکزی یا «دیوان اعلا» دیوان فرعی دیگری بود که به امور نظامی و کارهای مغولان و ترکان رسیدگی می کرد. در دوران ایلخانان و جلایریان اداره ای بود که «کاتب احکام مغولی» نامیده می شد، و رسم بر این بود که احکام رسمی هر گروه زبانی بدان زبان نوشته شود، مثلاً به مغولی و یا ترکی جغتایی تا بهتر فهمیده شوند. نخجوانی در دستور اکاتب می نویسد: «بهر طایفه کتبت احکام به زبان ایشان انفاذ و اصدار یابد تا مضمون آنرا به سهولت فهم کنند. از آن جملت به مدینة السلام بغداد و سایر بلاد عراق عرب احکام به زبان عربی صدور می یافت و به طوایف اعاجم و بلاد جبال و بغاع فرس به زبان فارسی واجب آمد ، به طوایف مغولان و اتراک نیز بالسنه و خطوط ایشان احکام ارسال کردن تا فهم آن به آسانی کنند….. اگر بعضی از مغولان و متغلبان او را به تکلیف و الزام بر کتابتی دارند که از منهج معدلت و یاسا و یاساق مستعبد باشد او بدان التفات نکند.» با این همه این دبیر جزوء اردو حساب می شد نه جزوء منشیان دیوانی (3). در زمان تیموریان علاوه بر دیوان اعلا دیوان فرعی ای وجود داشت به نام «دیوان بزرگ» که تابع دیوان اعلا بود و وظیفۀ آن بررسی موارد خیانت و دادرسی به امور بزرگان جغتایی بود (4). بنظر میرسد که این دیوان بزرگ تکالیف دیگری نیز داشت.. در اواخر دوران تیموری ریاست دیوان بزرگ بر عهدۀ یک دیوان بیگی بود که به امور نظامی وکارهای ترکان می رسید، و زیر نظر او «دیوان تواجی» و یا هیات مشاوران نظامی بود که تحت نام «ترک دیوانی» نیز شناخته می شد. برای ایرانیان و یا غیر ترکان یک دیوان فرعی دیگری بود زیردیوان اعلا انجام وظیفه می کرد و «نویسندگان تاجیک» (یعنی فارس زبان ) در آن بخدمت مشغول بودند و«دیوان مال» تابع آن بود (5). نظام اداریی شبیه این در زمان آق قویونلوها هم وجود داشت (6).
این تفاوت اداری بین ترکان و ایرانیان در زمان صفویه از میان رفته بود، ولی سنت منشی گری دو یا سه زبانه هنوز وجود داشت. بدین جهت است که عبدالجمیل نصیری در سر آغاز فرهنگ خود دانستن ترکی را نیز به وظایف منشیان اضافه می کند، و می گوید: «از آنجا که از بسیاری ورود مکاتیب پادشاهان روم و قلماق و سایر سلاطین ترکی زبان به آستان آسمان بنیان که بایست ترجمه بزبان فارسی شود احتیاج بدانستن لغات مشکل ترکی می شد.» نا گفته نماند با این که بیشتر مکاتبات بفارسی بود مراسلات ترکی نیز چه بخارج و چه در داخل کشور انجام می گرفت. مثلاً در سال 1660 (1070 هجری ) محمد طاهر وحید می نویسد: «چون درویش مصطفی اراده مراجعت به وطن مالوف (الکاء روم) داشت، رقم اشرف بخط مبارک به اسم حاجی منوچهر خان بیگلر بیگی شیروان…. در سلک تحریر بل سمط اعجاز کشیدند.» و این نامه به ترکی می باشد و چنین آغاز می شود : «اخلاص طریقنده راسخ العقیده و شجاعت و مبارزات یولونده پسندیده حاجی منوچهر خان توجّه و عنایتم طرفینه بی نهایت سیزبیلوب اوزکی اکثر خاطره مده بیله سن خصوص بعضی فیضلو مجلس لرده ان شاء الله یخشی وجهله حضورمزه یتمک میسّراوله. آیینۀ ضمیری ائمّه معصومین –علیهیم السلام- مهرندن مصفّی درویش مصطفی یولداشی بیرله شیروان سمتندن اوز ولایتنه گتمک اراده سی وار مهربانلیق لازمه سن یر کتوروب روانه ایده سن(7).»
طرخان گنجه ای می گوید: «زبان و سبک ساده و بی تکلف این امان نامه نمونه زبان احکام و فرامینی است که به ترکی در دورۀ شاه اسمعیل و شاه طهماسب صادر میشده است. این زبان حد وسطی است میان زبان گفتار و گفتگوی روزمره و زبان مطنطن و پر تکلفی که در مکاتبات و مراسلات رسمی بین ایران و اروپا از دورۀ شاه عباس اول ببعد، به تقلید از منشیان عثمانی رواج داشته است.» آن گاه وی دو نامه دیگر ، یکی از شاه صفی به فردیناند ثانی امپراتور اتریش و دیگری از شاه سلطان حسین به فردریک اگوست پادشاه لهستان مثال می آورد (8). در منابع روسی آمده است که در زمان شاه عباس «ایلچیان بزرگ [روسی] در گفتگو با درباریان [ شاه ایران]، اعتماد الدوله و همکارانش، می خواستند که جواب شاه به [ آن] زبان باشد ولی بخط تاتاری (9).»
نا گفته نماند که دربار تزاری در قرن شانزدهم و هفدهم برای ترجمه مکاتبات سیاسی از اروپا و آسیای میانه و آسیای صغیر عده زیادی مترجم داشت. در سال 1789 بیست و دو مترجم در دربار روس بودند که هشت نفر از آنان به زبان تاتاری مسلط بودند، و بعضی از آنان «زبان ترکی» (احتمالاً عثمانی) آشنا بودند. ایلچیان و سفرای روس که به ایران میرفتند با خود نامه های رسمی به زبان روسی و نیز ترجمۀ آنها به زبان قدیم تاتاری را همراه داشتند. در مقابل دربار صفوی جواب های خود را یا بفارسی و یا «به زبان قدیم آذربایجانی» می دادند (10). در قرون شانزده و هفده دربار روس بیش از پنجاه و پنج نامه از شاهان «قزلباش» به زبانهای «فارسی و ترکی آذربایجانی» دریافت کرد. اولین بار که دربار روسیه نامه ای به زبان تاتاری به دربار صفوی فرستاد در سال 1588 بود (11).
———————————
پانویس ها:
[1] طبری، جلد اول ، ص1053.
[2] نگاه کنید به ماده «دبیر» در ایرنیکا.
[3] محمد بن هندو شاه نخجوانی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، به اهتمام عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، 3 جلد، مسکو 1976، قسمت دوم ، صص 40-41.
[4]؛ نطنزی، منتخب التواریخ معینی ، چاپ ژان اوبن، ص 411. یزدی، ظفرنامه، چاپ محمدلوی عباسی، جلد دوم، صص 165-166
[5] Roemer, Sraatsschreiben, pp. 169-171.
[6] J. E. Woods, The Aqquyunlu: Clan, Confederation, Empire. A Study in 15th/9th Century Turko-Iranian Politics, Minneapolis and Chicago, 1976, p.13.
[7] محمد یوسف واله قزوینی اصفهانی، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم. باهتمام محمد رضا نصیری. تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1370، ص621، همچنین نگاه کنید به محمد رضا نصیری، «چند سند تاریخی «، بررسی های تاریخی شماره 5، سال یازدهم،2535، ص223. (حاشیۀ ترکی نامه اعتماد الدوله ایران به صدر اعظم عثمانی.
[8] تورخان گنجه ای، «زبان ترکی در دربار صفویه در اصفهان»، در صائب تبریزی: شاعر وسیع مشرب، مجموعۀ مقالات به اهتمام محمد علی حسینی، تهران ، دنیای نو، 1388،صص 87-88.
[9]تزار روسیه همچنین با اوررنگ زیب به زبان ترکی [ شاید به ترکی جغتایی و یا نو گایی] مکاتبه داشته است.
Gopal, p. 57, 85, n. 1.
[10] Mirkasym Usmanov, «Documents of Russian ―Eastern Correspondence in Turkic languages And Their Significance in the Science of Sources” International Journal of Central Asian Studies 1/1996 [http://www.iacd.or.kr/pdf/journal/01/1-02.pdf]
[11] Bushev P. P. Istorija posolstv i diplomaticheskikh otnoshenij Russkogo i Iranskogo gosudarstv v 1586-1612 gg. – M., 1976. – p.82)
——————————————-
در ضمن بخوانید:
فرهنگ ترکی – فارسی نصیری: فارسی و ترکی قیزیلباشی (آذری) در ایران عهد صفوی
تاریخچه فرهنگ نویسی ترکی – فارسی و فرهنگ نصیری عهد صفوی
نمونه لغات ترکی رومی، قزیلباشی و چغتائی 350 سال پیش
دستهها:مقالات حسن جوادی
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.