خاطرات 20 و 21 آذر 1325، تبریز

عباس جوادی –  آنچه در زیر میاید برگی از کتاب «بحران آذربایجان (سالهای 1324-1325 ش)، خاطرات مرحوم آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی» پسر عموی پدرمن است که من شخصا او را بعنوان انسانی شریف، عالم و معتدل میشناختم. «حاج میرزا عبدالله آقا»، طوری که ما اورا می نامیدیم، از فضلا و روحانیون معروف و معتبر تبریز بود. او در سال 1355 در مشهد فوت کرد.  این کتاب خاطرات به کوشش رسول جعفریان در سال 1381 در تهران چاپ شده است. توضیح اینکه «میرزا محمد جوادی» که در این خاطرات نامش ذکر میشود مرحوم ابوی بنده و پسر عموی مرحوم آیت الله میرزا عبدالله آقا مجتهدی است.

چهارشنبه، 20 آذر 1325

امروز هم در شهر نگرانی میان مردم حکمفرما بود. روابط بین تبریز و تهران همان طور مقطوع بود. سیم تلگراف کار نمیکند. رادیوی تبریز با رادیوی طهران بشدت داخل جنگ شده است.

طیاره های طهران بالای تبریز پرواز نموده، اوراقی فرو ریخته اند که در آن اهالی را دعوت به ترک مقاومت کرده اند. مامورین حکومت و آژانها مردم را نمیگذارند که آن اوراق را بخوانند اما مردم محرمانه آن اوراق را دست به دست به همدیگر میرسانند.

هر روز عده ای فدائی و نظامی به جبهه های جنگ میانه و میاندوآب فرستاده میشود. برای رساندن قشون و مهمات هرچه ممکن است از وسائل نقلیه از دست صاحبان آنها منتزع میشود و برای حمل و نقل قشونی به کار برده میشود. حتی الاغ آسیابان را هم آژان توقیف نموده و می برده است، در حالی که آردهائی که بار الاغ بود در توی جوال در کوچه مانده بوده است. حتی دوچرخه ها را میگرفتند.

تمام آژان های نظمیه را عوض نموده اند. به جای آژان های قدیم که غالبا اهل شهر بودند به دهاتی ها و مهاجر ها لباس آژانی پوشانده و حفظ شهر را به عهده ایشان واگذار نموده اند.از وضع و سیر جنگ اطلاع قطعی در دست نیست. همین قدر مسلم است که هم در نزدیک میانه و هم در جبهه افشار و میاندوآب تصادماتی فیمابین واقع گردیده است. رادیوی طهران اطلاع داده است که قوای دولتی ارتفاعات قافلانکوه را متصرف گردیده اند.

کسان جوانانی که به عنوان نظام وظیفه به جبهه ها ارسال شده اند خیلی پریشان هستند و غالبا وسیله ارتباط و خبر گرفتن را هم ندارند. از سران دمکرات پیشه وری و بی ریا را طرفدار مقاومت و جنگ میگویند. بنا به اطلاعی که دارم الهامی هم به شدت طرفدار جنگ، آقای شبستری و دکتر جاوید را مردم طرفدار ملایمت و سازش تشخیص داده اند.

تا حال آقای قوام السلطنه چندین تلگراف به دکتر جاوید استاندار مخابره نموده و درخواست کرده است که برای ورود قوای دولت به آذربایجان که برای حفظ انتظامات در موقع انتخابات ارسال گردیده اند، ممانعت به عمل نیاید.

چند نفر را که در این اواخر توقیف نموده بودند، هنوز آزاد ننموده اند. از جمله آنها حاجی محمد علی حیدر زاده که از تجار و متمولین تبریز و آدم زرنگ و حرافی میباشد. یکی هم سیف الله باغمیشه ای معروف که از یادگار های انقلابات گذشته است ودر قضایای تروریستی سال انقلاب و مجاعه 1336 ق دست داشت. عباس عابدی از اهل اهر و شقاقی (موفق الملک قپچاقی) را هم در جزو توقیف شدگان نام میبرند.

نزدیک غروب معلوم شد که در شهر حکومت نظامی اعلام شد. همان وقت ها خبری هم منتشر شد که سازش حاصل گردیده است. تشویش و نگرانی مردم به منتهی درجه رسیده است. یک عده برای استماع گزارش دعوت … (در اصل سفید). ساعت پنج بعد از ظهر رادیوی تبریز اول شروع خود، خبر داد که قرار شده است ممانعتی از ورود قوای دولتی به عمل نیاید. دو تلگراف از آقای شبستری که یکی به شاه و دیگری به نخست وزیر مخابره شده بود، در رادیو به زبان فارسی خوانده گردید. یک تلگراف هم از دکتر جاوید خطاب به نخست وزیر خوانده شد. تلگراف ها محترمانه بود. در تلگراف دکتر جاوید این هم بود که تلگراف نخست وزیر یازده ساعت دیر تر از موقع رسیده است.

از لحن تلگراف آقای شبستری معلوم بود که سعی دارد حسن خدمت خود را در حل قضیه و وادار نمودن همکاران خود به اطاعت و تسلیم بلا شرط در ضمن همین تلگراف ها مورد توجه قرار بدهد. تنها نکته ای که در تلگراف آقای شبستری غیر خاضعانه به نظر میاید این جمله بود که از قوام السلطنه درخواست نموده بود که قوای دولتی به غیر از نظارت در حسن جریان انتخابات به کار های دیگر مداخله نکنند.

از این خبر غیر منتظره خیلی خوشوقت شدیم. از بس خبر خوش و باور نکردنی بود تا مدتی در اطراف نمی توانستیم درست فکر بکنیم. همین قدر متوجه بودیم که نام پیشه وری در این جریان به میان نیامد. ما آن را اینطور تعلیل نمودیم که برای تسهیل امر سازش قدری عقب کشیده و میدان را به آقای شبستری و دکتر جاوید که میانه شان با طهران به آن درجه بد نبود و به اصطلاح هر دو طرف دیوار را خراب نکرده بودند، واگذار نموده است.

مهدی مجتهدی که در دعوت (… در اصل سفید) حاضر بود، مراجعت کرد. در آن اجتماع که بیشتر از صد نفر حاضر بودند، آقای شبستری حضار را از (… در اصل سفید) خودشان راجع به ترک مقاومت مطلع نموده و تلگراف ها را برایشان قرائت کرده بود و مورد پسند و تحسین حضار گردیده بود.

پیشه وری در آن مجمع حاضر نبوده و نامی هم از وی برده نشده بود، اما الهامی را یکی از حضار در میان جمعیت دیده بود که خیلی متغیر به نظر می آمده است. رادیوی طهران در قسمت اخیر نشر اخبار خود تلگراف های تبریز را نقل نمود. رادیوی ترکیه هم خبر تسلیم شدن آذربایجان را نشر کرد. شام خورده و شب را با این اعتقاد که فردا حوادث غیر منتظره ممکن است ظهور نماید، به روز میخواستم برسانیم و خوابیدیم.

دو سه ساعت از نصف شب گذشته، من به صدای تیرهائی که خالی می شد از خواب بیدار شدم. صدای حرکت اوتوموبیل هم می آمد. من با خودم گفتم که چون سران کار می خواهند شهر را قبل از ورود قشون، مثل زنجان تخلیه نمایند، تیر ها را خالی میکنند که مردم ترسیده از خانه های خود خارج نشوند تا با فراغ خاطر هر چه را می خواهند ببرند.

پنجشنبه 21 آذر

با صدای لاینقطع تیر از خواب بیدار شدیم. قبل از طلوع آفتاب توسط نوکری که برای خریدن نان صبحانه بیرون رفته بود ، مطلع شدیم که اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشه وری قیام نموده و شهر را متصرف شده اند. فدائی ها و مهاجر ها را خلع سلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلح شده اند، مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران و سرکردگان آنها می باشند. پیشه وری فرار کرده است. نظمیه به تصرف اهل شهر در آمده است و مهاجر هائی که در خانه های مصادره شده اسکان (داده) شده بودند، بیرون ریخته شده اند. از هر طرف صدای تیر، تفنگ و مسلسل که به خوبی از همدیگر متمایز بودند، شنیده می شد.

————————————

در ضمن بخوانید:

سند فرمان حزب کمونیست شوروی در باره تاسیس فرقه دمکرات و اعلان خودمختاری آذربایجان ایران
—————————————————–

صفحه ویژه 21 آذر

21 Azar Cat



دسته‌ها:از ۲۱ آذر تا ۲۱ آذر, خودمانی, سیاحتنامه ها و خاطرات

برچسب‌ها:, ,