«ما قبل از شما به این سرزمین آمدیم!»

race for land

عباس جوادی – فیلم آمریکائی «دور، دور از اینجا» (1992 با شرکت نیکول کیدمن و تام کروز) را دیده اید؟ ماجرائی است که ازایرلند شروع میشود و در شرق آمریکا به یک مسابقه رو به سوی ایالت اوکلاهوما برای گرفتن زمین مجانی و شروع یک زندگی نوین تبدیل میگردد. هر کسی که تند تر از دیگران  تاخت و با اسب و کالسکه و خانواده و بند و بساطش زود تربه اوکلاهوما رسید و آنجا یک تکه زمین را (حالا حتی با جنگ و دعوا) گرفت آن تکه زمین مال او میشود. فیلم ها معمولا مبالغه ميكنند اما موضوع مسابقه برای گرفتن زمین مجانى در تاریخ ایالات متحده حقیقت دارد.

در این فیلم مالکیت زمین بر پایه سوال «اول کی آمد و این زمین را تصاحب کرد؟» معین میشود. ظاهرا در تاریخ و زندگی معاصر سیاسی هم وقتی بر سر مالکیت سرزمینی بین دو قوم و یا ملت اختلاف بوجود می آید، طرفین بغیر از راه های سیاسی و نظامی به این جنگ تبلیغاتی و غالبا مبالغه آمیزهم دست میبرند که کدام قوم در این سرزمین تاریخ قدیمی تری دارد؟ کی پیشتر و کی بعد تر آمد؟

کوچ های گروهی، قومی و ملی  بمراتب در تاریخ رخ داده است. مهاجرت های بلغار های باستان و هون ها از اسیای مرکزی و قفقاز به اروپا و مهاجرت های گسترده قومی در اروپا تا قرن دهم و یا مهاجرت اقوام ترک زبان از اسیای مرکزی و چین کنونی به ایران، آسیای صغیر و بین النهرین بین قرون دهم و شانزدهم و یا مهاجرت گروهی ایرلندی ها، انگلیس ها، اسپانیائی ها، فرانسوی ها و پرتقالی ها به قاره آمریکا در قرن شانزدهم همه مُهر عمیق و پایدار خود را به تاریخ جهانی زده و زمینه تشکل کشور ها، دولت ها، ملل و اقوام جدید و از بین رفتن بسیاری از دول و حتی ملل و اقوام دیگر شده است.

اما کوچ و مهاجرت اولیه همه ما، همه بشریت حدود 60 هزار سال پیش از آفریقا به دیگر نقاط جهان بوده و 30 هزار سال از پی آن، اعقاب و اجداد مشترک ما خاور میانه ای ها، اروپائی ها، روس ها و غیره که از آفریقا آمده و جائی بین ترکیه و عراق کنونی زندگی میکردند بعد از دوران یخبندان به شرق و غرب پخش شده، بتدریج اقوام و ملل کنونی را بوجود آورده اند.

یعنی به یک معنا، ما همه مهاجریم. عده ای کمی زودتر، عده دیگری کمی دیر تر به جائی رفته اند که اکنون ساکن آن هستند.

در اکثریت این حرکات مهاجرت، کوچ و سکنی که اغلب هم با اختلاف، زد و خورد، جنگ و خونریزی هم همراه بوده، قانون اولیه و بسیار طبیعی «قاپیدن» زمین و منابع زندگی مانند آب، حیوانات و گیاهان برای تغذیه و ادامه بقا حکم رانده است. درست مانند آنچه که در «حیات وحش» بین جانوران و یا در کشاکش بین کودکان میبینیم: غریزه مالکیت. مالکیت اسباب بازی، مالکیت مواد خوراکی، مالکیت زمین و مالکیت نعمت های طبیعی. این غریزه ای است که بین کودکان با  جمله «این مال من است» و عدم قبول تقسیم آن با دیگران مشاهده میشود، چیزی که مسئولان تربیت و پرورش کودکان میخواهند تعدیل دهند و کودکان جامعه را به تقسیم بیشترو رفتار اجتماعی تری تشویق نمایند.

حیوانات معمولا وقتی به تکه زمینی میرسند اشاره ای از خود بر آن زمینی که تصاحب میکنند میگذارند. انسان ها در گذشته بیرق و پرچم میافراشتند و در اطراف شهر، منطقه و کشور حصار و بارو میکشیدند و یا دسته ها و ایلات و عشایر مسلح را مسئول این کار میکردند.

در حالات اختلاف بر سر مالکیت یک سرزمین، یک خصوصیت عمومی استدلال در رابطه با تقدم در تصاحب آن سرزمین است و این موضوع ظاهرا چه در مورد حیوانات و چه جوامع بشری صدق میکند. وقتی کسی و یا گروهی سرزمینی را تصاحب میکند که قبلا مالکی نداشته است تصاحب آن سرزمین و قانونی نشان دادن آن آسان تر است. اما وقتی بر سر مالکیت اختلاف بروز میکند، هرکس سعی میکند ثابت کند که قبل از دیگران آن زمین را تصاحب کرده است طوری که حتی قدمت حضور در جائی حق تقدم در مالکیت را تداعی میکند و کسی و یا گروهی که بعد تر آمده کمتر میتواند حقی بر آن سرزمین ادعا کند.

«تاریخ باستان»

بیشک اقوام و مللی هستند که در بعضی سرزمین ها تاریخ بمراتب کهن تری از اقوام و ملل «تازه واردتر» دارند. اما هدف اکثر ادبیات تاریخی – سیاسی و غالبا تبلیغاتی و گزافگویانه برای ثبوت تقدم حضور و گقتمان «باستان پرستانه» این یا آن قوم و ملت و تاکید بر «تازه وارد» بودن اقوام و ملل دیگردر آن سرزمین، توجیه این فرضیه است که قوم قدیمی تر در ادعای حق مالکیت بر یک سرزمین بحق است و قومی که از نظر تاریخی بعد تر به سرزمینی آمده است حقی «درجه دوم» و «فرعی» دارد. این در عین حال که میتواند در سیاست عملی تبلوری تجاوزکارانه داشته باشد در سطح تئوریک و تبلیغاتی غالبا نسبت به اقوام دیگرکه بعد تر به سرزمین مورد بحث آمده اند لحنی تحقیر آمیز پیدا میکند. اما در عین حال در اوضاع خطرناک و بحرانی که احتمال از دست دادن حاکمیت بر سرزمینی میرود، ادعای تقدم مالکیت نه عملا اما بهر حال از نظر تبلیغاتی میتواند موضع تدافعى يك قوم را محکمتر کند در حالیکه معمولا در عمل، قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی و تاریخی یک قوم است که تعیین میکند که یک سرزمین مورد مباحثه به آن قوم تعلق میگیرد و یا همچنان در دست همان قوم میماند و یا دست بدست میشود.

در نمونه ایران زحمت زیادی لازم نیست تا تقدم حضوری و کثرت بیشتراقوام هند و اروپائی (ایرانی و یا «آریائی») بر اقوام سمیتیک (مثلا عرب) و یا اورال آلتائی (مثلا ترک) در سرزمین تاریخی ایران اثبات شود. اما جریان های «پان ایرانیستی» با در پیش گرفتن تبلیغاتی نژاد بنیاد و «باستان پرستانه» سعی کرده اند این واقعیت را که خود اقوام ایرانی هند و اروپائی شاید یک تا دو – سه هزار سال قبل از ترک ها به فلات ایران آمده اند و بنا بر این بطور ازلی در این منطقه نبوده اند انکار کنند و از سوی دیگر با تاکید بر مهاجرت اقوام ترک از آسیای مرکزی اثبات کنند که آنها فقط همچون غاصب و بیگانه آمده اند و ضمنا هنوز هم بعد از گذشت 500 الی هزار سال و آمیزش و اختلاط قومی و ملی همه اقوام ایران عنصر مجرد «آریائی» در ملیت ایرانی برتر و اصلی و عناصر قومی و فرهنگی دیگر «بیگانه» هستند.

در آناطولی (بیزانس شرقی) هم کوچ و مهاجرت اقوام ترک زبان باعث تغییر بنیادین ترکیب قومی و مشخصات سیاسی، دینی، فرهنگی و زبانی ترکیه کنونی شده است. در هردو کشور کنونی ایران و ترکیه دو ملت نوین ایران و ترکیه حاصل حدودا هزار سال آمیزش و استحاله قومی و فرهنگی اقوام و ملل قبلی تر و بعدی تر هستند.

در مقابل، در رابطه با ترکیه ما هنوز شاهد آن هستیم که بعضی جریان های سیاسی نژاد بنیاد یونانی، ارمنی و یا حتی کُردی با اشاره بر تقدم حضور اقوام خود در این منطقه در دوره قبل از ترک ها، ادعای حاکمیت بر مناطق وسیعی از ترکیه کنونی را میکنند. این ادعا ها که در میان ترک ها باعث نگرانی و واکنش های شدید و احساسی میشود، حتی بعضی ها را به آن واداشته است که با توسل به تئوری های تخیلی تاریخی و یا مقایسه چند لغت ترکی و سومری (!) کوشش به «اثبات» این فرضیه ها بنمایند که مثلا اورارتو ها و یا سومر ها هم در اصل ترک بوده اند (!) و بنا بر این قدمت حضور ترک ها در آناطولی بیشتر از رومی ها یونانی و یا ارامنه بوده است!

اما محدوده های سیاسی و جغرافیائی دولت ها و مرز های آنها پیوسته در حال تغییرند. قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی، حتی نفوذ معنوی، دینی و فرهنگی ملت ها و دولت ها در حال تغییر است و بسیاری دولت ها، ملل و اقوام در تاریخ از بین رفته، دول، ملل و اقوام نوی جانشین آنها شده اند. امروزه دولت ماد هاو یا سومر ها از بین رفته و سرزمین ها، مردم و فرهنگ و زبان آنها جای خود را به واحد های معاصردولتی، ملی و یا قومی داده است.

امروزه صرفنظر از آنکه 500 تا هزار سال پیش چه اتفاقاتی افتاده است، با واقعیت های کنونی و معاصر روبرو هستیم: با این واقعیات که مثلا برخلاف گذشته زبان اکثریت مردم آناطولی ترکی و زبان اکثریت عراقی ها، مصری ها و یا سوری ها عربی و یا زبان ایالات متحده آمریکا از 500 سال پیش به این سو انگلیسی شده است.

آیا کسی میتواند امروزه این واقعیت را تغییر دهد که استانبول و یا قسطنطنیه (کنستانتینوپل) باستان، یک کلان شهر اصلی جمهوری ترکیه و بخشی از حوزه زبانی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این دولت معاصر است؟ آیا میتوان با استناد به گذشته خواهان «باز گرداندن» آن به یونان کنونی شد؟ و یا آیا انکار این واقعیت که استانبول در گذشته برای 1300 سال پایتخت امپراتوری یونانی روم شرقی بوده حتی خود مدعیان چنین خیالبافی ها را قانع خواهد کرد؟

ایران، دیگر قرن هاست که ایران دوره ساسانی و یا سلجوقی نیست. ترکیه هم بیزانس هزار سال پیش نیست. اقوام، ملل، زبان ها، فرهنگ ها، مرز ها، قوانین، تناسب قدرت ها، دنیا و زمان عوض شده است – و قبل از همه: در مقایسه با هزار سال پیش ما امروزه با ملل و کشور هائی روبرو هستیم که اگرچه در اجزاء تشکیل دهنده شان آثار گذشته را میبینیم، اما آنها پدیده های نوی هستند که در شرایطی کاملا دیگرگونه درعرصه ملی و بین المللی عمل میکنند. تقدم تصاحب زمین نقش چندانی در محاسبات و فعل و انفعالات ملی و جهانی کنونی بازی نمیکند.

تاریخ را باید همه جانبه و با همه فراز و فرود هايش آموخت اما خود فريبى است اگر اسیرافسانه های باستان پرستانه شويم و یا برعكس، واقعیات تاریخی را انکار نمائيم.



دسته‌ها:رنگارنگ

برچسب‌ها:,