بنده در کتاب «آذربایجان و زبان آن» که در سال 1367 در کالیفرنیا چاپ شده بود اظهار نگرانی کرده بودم که ترکی آذری ایران بخاطر نبودن تحصیل و تدریس بتدریج تبدیل به «فولکلور» میشود و نمیتواند ازحیطه خانه و محیط خصوصی بیرون بیاید. امروز بعد از گذشت تقریبا بیست و پنچ سال ظاهرا هیچ تغییری در وضعیت و مقام اجتماعی ترکی در جامعه ایران بوجود نیامده و شاید هم برعکس: اولا همزمان با رشد مهاجرت ها و گسترش تحصیل و رسانه ها، روند «فارسی زده» شدن ترکی شدید تر شده و از آن جهت که هنوز اجازه تحصیل ترکی آذری داده نمیشود این زبان که زبان مادری میلیونها ایرانی است بیشتر و بیشتر به «فولکلور» تبدیل میشود. ثانیا بخاطر تحصیل و اقامت صدها هزار و شاید میلیونها ایرانی آدربایجانی در ترکیه (و اخیرا تا حدی در جمهوری آذربایجان) استاندارد ترکی این دو کشور زبان نوشتار و حتی گفتار (از جمله واژگان، جمله سازی و حتی تلفظ) این هموطنان را تحت تاثیر خود قرار داده و زبان آنها به همان درجه از زبانی که مردم در اردبیل و تبریز و ارومیه صحبت میکنند دور تر شده است.
در این چنین محیطی و بخصوص با در نظر داشت بحث های اخیر راجع به لزوم ارائه تحصیل و تدریس ترکی آذری در مدارس آذربایجان توصیه بنده به دوستانی که علاقه دارند به ترکی آذری بنویسند این است که بیشتر سعی کنند نثر ترکی بنویسند. شعر ترکی هم البته جالب است ولی چیزی که امروزه مورد نیاز بمراتب بیشتر است نثر است و نه چندان شعر. نوشتن و جمع آوری شعر، بایاتی، ضرب المثل، اصطلاحات و غیره (که خود من هم از طریق سایت «تورکی مثللر» میکنم) و یا نوشتن شعر همه جالب است. در همین 70-80 سال گذشته این یکی از راه های موثرحفظ و پاسداری ترکی آذری بوده که بسیاری از شاعران و نویسندگان آذربایجان ایران در پیش گرفته اند. اما «دانستن» واقعی یک زبان از این فرا تر میرود. بخصوص وقتی تحصیل زبان مادری بعنوان مسئله روز مطرح است سوال این است که آیا ما میتوانیم یک مطلب اجتماعی، علمی، سیاسی و یا اقتصادی را با زبانی روان و درست بنویسیم که مردم ترک زبان آذربایجان بتوانند حد الامکان به راحتی بخوانند و بفهمند؟ این در نثر ممکن است و لیکن شعر وسیله این کار نیست.
وقتی کتاب فوق العاده جالب و خواندنی «بیداری گمگشته آسیای مرکزی» را در همین سایت بطور مختصر معرفی کردم از یک «دوره طلائی» حدودا 300 ساله شرق مسلمان و بخصوص آسیای مرکزی تعریف کردم که با مرکزیت خوارزم و بخارا علما، متصوفین و شعرای بسیاری را گرد هم آورده بود که حتی بر پیشرفت علم و ادب در غرب تاثیری بسزا گذاشتند. همان موقع دوستی که این را خوانده بود کمی ایراد گرفت که شاعر و فقیه ومتصوف بلی، اما همه علمای این دوره مانند خوارزمی و بیرونی و ابن سینا و رازی را اگر جمع بزنی بیشتر از 7-8 نفر نمیشود. حرف ایشان البته درست نیست. ما در دوره ای نزدیک به 300-400 سال می توانیم نام صدها دانشمند ریاضیات، نجوم، فلسفه، تاریخ، جغرافیا، طب، ستاره شناسی، فقه و حدیث و کلام اسلامی، شاعر و مترجم، دولتمرد و هنرمند برجسته خراسان و ماوراءالنهر را بشماریم. اگر کلا مابقی ایرانیان را هم به این رقم اضافه کنید، مجموع آنها دو و یا سه برابر می شود. ابن خلدون مورخ و فیلسوف معروف عرب از شمال آفریقا این را تحت عنوان «در اینکه چرا اکثر دانشمندان اسلام ایرانی بودند؟» در اثر مشهورش «المقدمه» توضیح داده است. اما درست است که بعد از این دوره که عملا با حمله مغول به پایان رسید علم و پژوهش هم کلا در مشرق زمین خاموش شد. شعر و شاعری ادامه یافت، ولی بعد از صفویان حد اقل تا قرن بیستم حتی شعر و شاعری هم بدرجه مثلا فردوسی و حافظ و یا نظامی و سعدی نداشتیم.
خوب، این درست است. متاسفانه درست است و حتما علل زیادی دارد.
ما ایرانی ها اصولا شاعر و یا اقلا شاعر مسلک و بهر حال حتما شعر دوستیم. بقول مرحوم فروغ فرخ زاد به هر ایرانی سلام بدهی، از جیبش یک دفترچه «منتخب اشعارش» را در میاورد که به شما نشان بدهد. این بد است؟ بد نیست. حتی خوب است، چونکه به غنای زبان گفتار و نوشتار کمک میکند. زبان و ادب فارسی در سایه همین شعر و ادبیات است که حتی در دوران فترت سیاسی و اقتصادی غنی شده و غنی مانده است.
ولی شعر و ادبیات به پیشرفت اقتصادی و علمی ما کمک نکرده و نمیتوانسته کمکی بکند. رشد جامعه در زمینه علم، تفکر فلسفی و علمی، اقتصاد و مناسبات اجتماعی در زمینه زبان با نثر مرتبط است نه با شعر. شاخص رشد نثر است که رشد جامعه را در سطوح اقتصادی و علمی نشان میدهد. با شعر کار درست نمیشود. برای همین است که در مشرق زمین روزنامه نگاری، داستان نویسی، تئاتر، رمان، گزارش های علمی و یا بیشتر: مقالات و کتب علمی مثلا پزشکی، فنون یا نبوده و در قرن بیستم شروع شده و یا در مورد فلسفه، نجوم، ریاضیات و طبیعتا فقه بیشتر به عربی بوده.
فارسی خوشبختانه با امکانات و پشتیبانی دولت و ملت در این صد سال گذشته خوب پیشرفت کرده است. اما تالیف و نشر آثار ترکی در تاریخ ایران یعنی حتی قبل از دوره پهلوی هم نسبت به عربی و فارسی بسیار کمتر بوده. البته این سیاست «یک دولت، یک ملت» که از اوایل قرن بیستم در ایران، ترکیه و کشور های عربی برقرار شده به عدم تولید اثر و کتاب به ترکی آذری هم نوعی حالت رسمی داده اما در حقیقت این، چیزی آن قدر جدید در تاریخ ایران هم نبوده است بلکه با تاسیس دولت واحد و مرکزی بصورت «سیاستی» رسمی و دولتی درآمده است.
حالا اگر ما میخواهیم این فرصت های ازدست رفته در مورد ترکی آذری را تلافی کنیم باید کمی از محدوده فقط شعر و ضرب المثل بیرون بیائیم. کسانی که خواهان حفظ و ترویج زبان مادری خود (یعنی در این مورد ترکی آذری) هستند نمیتوانند بنشینند و منتظر باشند که اول دولت تحصیل ترکی آذری را در مدارس راه اندازی کند، تا بعد. آیا کسانی که بحق مدافع زبان مادری خود هستند خودشان میتوانند مطلبی با نثری روان و درست به ترکی آذری بنویسند؟ اگر هم مدارس هنوز تدریس و تحصیل ترکی آذری را ارائه نمیکنند کسی مانع تحصیل شخصی و خصوصی، آموزش و تمرین خواندن و نوشتن هیچ زبانی نمیشود. این کوشش های شخصی را نمیتوان دست كم گرفت. البته یک گروه هموطنان دلسوز که هم به حفظ و گسترش زبان مادری علاقمندند و هم خودشان در این راه تقبل کار و زحمت میکنند این کار را انجام میدهند. اما این کوشش ها هم محدود است و هم زمینه های نثر یعنی مطالب علمی ، اجتماعی و رسانه ای را زیاد در برنمیگیرد.
در این میان یک کمبود که کار را پیچیده تر هم میکند اینست که بعضی ها ترکی ترکیه را عینا در نوشتار و حتی گفتار، تلفظ و واژگان خودشان بکار میبرند و انتظار هم دارند که مردم از این کار استقبال کنند – که این انتظار به نتیجه ای نمیرسد چونکه مردم عادی که در زندگی خود تجربه ای با ترکی ترکیه نداشتند آن را نمیفهمند و در درک و خواندن آن دچار مشکل و دلسردی میشوند چه رسد در نوشتن آن.
بنا بر این بنظر بنده کار مهم و قدم نخست دوستداران زبان ترکی آذری ایران و طرفداران تحصیل و تدریس آن است که بتدریج رو به نوشتن متون نثر به ترکی آذری بیاورند و در این رهگذر تلاش کنند که نوشته هایشان هم مطابق با استاندارد زبان ترکی آذری باشد، یعنی از نظر دستوری غلط و یا لهجه شهر و ده بخصوصی نباشد، بیش از حد فارسی زده و در عین حال بیش از حد متاثر از ترکی ترکیه و يا تركى باکو نباشد، و هم فهم و کاربرد آن برای مردم ترک زبان آذربایجان ایران مشکل و دلسرد کننده نباشد!
هنوز صحبت های خانگی و گپ های دوستانه به ترکی است اما بمحض اینکه یک بحث جدی و کمی علمی، فنی و اجتماعی میشود یا مستقیما به سراغ فارسی میرویم و یا ترکی مان را به معجونی نیمه فارسی و نيمه «استانبولى» تبدیل میکنیم. سوال اینست که آیا میتوانیم به زبان روان و درست ترکی خودمان مثلا یک خبر، یک گزارش فنی و یا علمی، یک مقاله در باره زیست شناسی، جامعه شناسی، اینترنت، تاریخ و فلسفه… بنویسیم؟ اصلا چرا نمیخواهیم نامه ها و ايميل های شخصی به خویشاوندان و دوستان ترک زبان خود را به ترکی بنویسیم؟ این ها باعث خواهند شد قدرت بیان زبان بتدریج بیشتر و فراگیر تر و در عین حال غنی تر شود.
نه اینکه تا کنون چنین کوشش هائی نشده است. اما این قبیل کوشش ها هنوز کافی نیستند. مشکلات راه هم بسیار زیادند. من در یک مقاله دیگر (کلیک کنید) در این باره نوشته ام. اما فکر میکنم هنوز دوستداران ترکی آذری ما راه درازی در پیش دارند که اگر میخواهند که این زبان فقط به صحبت خانه و شعر و ضرب المثل محدود نشود باید جدیت و هم و غم بیشتری در این زمینه نشان دهند و خود پیشقدم شوند.
دستهها:زبان و ادبیات
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.