
A Design by Abol Bahadori
عباس جوادی – من هنوز یادم است که در دوران پهلوی در بعضی کتابها و روزنامه جات میخواندیم که زبان ترکی که ما در آذربایجان صحبت میکنیم «معجونی از فارسی، ترکی و عربی» است و در واقع به ادعای آنها زبان جداگانه ای نیست. بعضی ها از هر فرصتی استفاده کرده نسبت به زبان ترکی آذری توهینی میکردند. بهمین خاطر هنگام نام بردن از زبانهای اقوام بجای تعبیر «زبان ترکی» فقط «لهجه محلی تبریز» میگفتند که این هم ما جوانها را فوق العاده دلگیر و عصبانی میکرد. ما که حرفی در مورد فارسی و زیبائی آن نداشتیم و با کمال میل فارسی را یاد میگرفتیم. اما چطور ممکن است که به زبان مادری و ملی ما که ترکی است مُهر «معجونی از این و آن زبان» میزنند؟
یکی از دلایلی که گاه و بیگاه هنگام صحبت و یا در نوشته های مطبوعات مطرح میشد این بود که نصف لغات ترکی ما یا عربی است یا فارسی. خوب، این که کم و بیش درست است. آن وقت ها صدای ما بجائی نمیرسید وقتی میگفتیم که فارسی هم همین طور، نصف لغات فارسی که ما امروز مینویسیم و صحبت میکنیم هم عربی است.من حتی یادم هست که یک روز از فرط حرص و جوش، آمده و در خانه یک صفحه گلستان سعدی و یک صفحه «هوپ هوپ نامه» صابر را از نظر سهم لغات عربی و فارسی با هم مقایسه کرده و اتفاقا به این نتیجه رسیده بودم که هم فارسی و هم ترکی پر از لغات عربی هستند.
از آن سالها تقریبا 50 سال گذشته اما این نگرش عوامانه و ناسیونالیستی نسبت به کلمات باصطلاح «غیر خودی» در عمل تغییر چندانی نیافته است. این را هم در فارسی و هم در ترکی می بینیم – چه در ترکیه و چه اخیرا در جمهوری آذربایجان.
البته واقعا من ندیده ام که کسی یک متن مفصل ترکی و یک متن مفصل (و همزمان) فارسی را بگیرد و در صد لغات خارجی را محاسبه کند. این کار هم بسیار مشکل است و هم وابسته به عوامل بسیاری است مانند مولف و منبعی که انتخاب میکنید، دوره ای که آن متن نوشته شده و اینکه آن متن اصولا آیا میتواند مدل آن زبان باشد یا نه. شاید مراجعه به فرهنگ لغات از این جهت بهتر باشد.
من یک بار کوششی کردم و سعی نمودم در نمونه یک مقاله خبری-اطلاعاتی از سه منبع معاصر ایرانی، ترکی ترکیه و ترکی آذری (باکو)، درصد کلمات «غیر خودی» در این متن ها را محاسبه کنم. نتیجه این بود که در هر سه زبان در صد کلمات در اصل «غیر خودی» (عربی و زبانهای اروپائی و کمی هم ترکی در فارسی و فارسی، عربی و کلمات اروپائی در ترکی) تقریبا مشابه و حدود 36-43 در صد است. عربی لغات زیادی از فارسی و ترکی نگرفته است و بحث اش جداست. (این مقاله را در این لینک میتوانید بخوانید).
اما اصولا چرا زبان مشترک یک ملت و دولت باید حدالامکان از کلمات و تعابیر «غیر» زبان ملی و مشترک آن ملت عاری باشد؟ چرا وقتی فارسی حرف میزنیم احساس بعضی ها این است که فلان کلمه در اصل فارسی نیست و باید کلمه ای فارسی بجای آن بکار برد؟ این جریان از دوره رضا شاه و تاسیس فرهنگستان مُد شده بود اما بعدا از رواج افتاد. در ترکیه هم شاهد چنین جریان رسمی بودیم و حتی در ترکیه این تمایل شدید تر بود و تاثیراتش بخصوص بخاطر تغییر الفبا شدید تر.
هزار سال است ایرانی ها و ترک ها به کتاب «کتاب» میگویند.
ادامه استفاده از کلمه «کتاب» مگر چه عیبی دارد؟
چرا مثلا همین کلمه «کتاب» را که اصلش عربی است و هم در فارسی و هم در ترکی از آن استفاده میکنیم «کلمه خارجی» و یا «غیر خودی» بنامیم؟ چه عیبی دارد که کلمات فارسی و عربی را که در طی صد ها سال بکار برده و به آن عادت کرده ایم بحال خود بگذاریم و بخاطر ملاحظات سیاسی آنها را «پاکسازی» کرده با لغات جدید ولی نامانوس باصطلاح «خودی» عوض نکنیم؟
ریشه سهم بزرگی از کلمات مورد استفاده در انگلیسی و فرانسه و آلمانی هم لاتین و یا یونانی است. این مگر چیز بدی هست؟ هر زبانی که از دیگران منزوی نبوده مگر اینطور نیست؟تازه چرا این حس وجود دارد که یک زبان هر چقدر از کلمات زبانهای دیگر عاری تر باشد زبان بهتر و غنی تر و قدیمی تر و غیره است؟
خیلی ها نمیدانند. این تمایلات «پاک کردن» زبان از کلمات خارجی پدیده مخصوص قرن بیستم است چونکه این در قرن بیستم به یکی از عوامل «غرور» و «پُز دادن ملی» تبدیل شد که بگویند ما اصلا محتاج زبان های خارجی نیستیم. و این مسابقه شروع شد که کدام زبان از زبان های دیگر کلمات بیشتری گرفته است، گویا زشت است که کلمات زبانهای خارجی را گرفت.
تا قرن بیستم چنین چیزی نبود. صد ها سال لاتین و یونانی به زبان های اروپائی تاثیر زیادی داشتند (و هنوز هم دارند). در شرق مسلمان «السنه ثلاثه» (زبانهای سه گانه) یعنی عربی، فارسی و ترکی درخاور میانه، آسیای مرکزی و جنوبی و همچنین اروپای جنوبی و آفریقای شمالی نفوذ داشت و بین خود آنها هم فارسی و هم ترکی به شدت تحت تاثیر لغوی و حتی دستوری عربی بودند (و هنوز هم هستند) در حالیکه نفوذ فارسی و یا ترکی به عربی خیلی کمتر بود. این هم اصلا مسئله ای نبود و کسی در استانبول و یا تبریز و اصفهان احساس «عقده حقارت» نمیکرد که ترکی و یا فارسی که مینویسند و میخوانند و صحبت میکنند بیشتر از نصفش عبارت از کلمات و ترکیبات عربی است.
اما در قرن بیستم با بالا آمدن ناسیونالیسم و دولت های ملی تمایل به «پاک کردن» زبان ملی از کلمات «غیر خودی» تقویت یافت. این را بخصوص در دوره رضا شاه و بعد ار تاسیس فرهنگستان در ایران میبینیم. اما در دوره محمد رضا شاه هم این جریان مجموعا ادامه یافت. در ترکیه بعد از تشکیل جمهوری ترکیه برهبری آتاترک و تاسیس «تورک دیل کورومو» (مرکز زبان ترکی) جریان تصفیه لغات و ایجاد لغات ترکی بجای لغات عربی و فارسی شروع شد. البته ایجاد و جا انداختن کلمات و تعابیر جدید (مانند تلگراف) چیزی طبیعی بود و حتی تعویض کلمات عربی با مترادف های فارسی (دادگستری بجای عدلیه) مورد قبول عامه قرار گرفت. اما این کار با زیاده رویهائی هم همراه بود. در ایران زبان بعضی ها مانند مرحوم احمد کسروی نشان از کوششی مصنوعی در راه پرهیز از کلمات غیر فارسی دارد. در ترکیه (بخصوص همراه با تغییر الفبا از عربی به لاتین) مدتی کوشش شد هر چه زودتر هر چه بیشتر کلمات عربی و فارسی را از تداول استفاده بیرون کرده آنانرا با کلمات نوساخته ترکی عوض کنند. این کوشش تا حدی هم موفق شد اما تا حدی پیش رفت که امروزه یک جوان 20-25 ساله و تحصیلکرده ترک اشعار صد سال پیش شاعرانی مشهور مانند توفیق فکرت و یا یحیی کمال و یا حتی سخنرانی های خود آتاترک را نمی فهمد.
در اروپا بجز یکی دو مورد کوتاه مدت و گذرا مانند فاشیسم هیتلری در آلمان که کوشش کردند بجای کلمات لاتین و یونانی لغات «ناب» آلمانی بکار ببرند چنین تمایلی موجود نبود.
در خود ایران و ترکیه هم بعد از اینکه تب و تاب جنگ و تحکیم دولت های ملی خوابید این تمایلات فروکش کردند. بویژه بعد از تاسیس جمهوری اسلامی در ایران مخالفت با نفوذ کلمات عربی در فارسی از بین رفت و در ترکیه هم پس از آمدن حزب محافظه کار – اسلامی آ ک پ بر سر قدرت استفاده از لغات عربی و یا فارسی از حالت «عیب و توهین ملی» خارج شد.
تاثیر پذیری لغوی، دستوری و حتی آوائی بین عربی، فارسی و ترکی بیش از هزار سال چیزی عادی بوده باعث غنای این زبانها شده است. اما حتی در قرن بیستم هم اعراب چنین مشکلی نداشتند چرا که زبانشان چندان تحت تاثیر فارسی و ترکی نبوده. اما فارسی زبان ها و ترکی زبان ها هم واقعا لازم نیست دچار «عقده حقارت» شوند و کوشش کنند زبان خود را بطور مصنوعی از عربی و یا فارسی و ترکی «پاکسازی» کنند. این تاثیر پذیری باعث غنای این هر سه زبان شده و اگر تند روی نشود وآلوده سیاست نگردد چیز بدی نیست. روند طبیعی اش هم همین است.
دستهها:ترکیه، جمهوری آذربایجان و آسیای میانه, رنگارنگ, زبان و ادبیات
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.