تبریز در سال 1525 میلادی

این هم فصل دیگری از سیاحتنامه آنتونیو تنرئیرو
Antonio Tenreiro
سیاح پرتغالی است که در سال 1525 یعنی نزدیک به 500 سال پیش از ایران دیدن کرده است. یکی دو بخش این سیاحتنامه را که در باره جنوب ایران است در همین سایت تقدیم کرده بودیم. فصل پانزدهم در مورد تبریز است. دکتر حسن جوادی، استاد سابق دانشگاه های تهران و برکلی، و ایرانشناس معروف ویلم فلور
Willem Floor
اکنون در حال ترجمه سیاحتنامه تنرئیرو از زبان پرتغالی به فارسی هستند که امیدوارم به زودی در دسترس علاقمندان قرارگیرد. آنچه می آید از چرکنویس مترجمین است و بنابر این ممکن است اشتباهات تایپی و دستوری داشته باشد.

فصل پانزدهم

دروصف شهر بزرگ و مهم تبریز که در انتهای پادشاهی ایران و در ایالتی واقع آست که بزبان فارسی الدبه می نامند

تبریز شهری است بسیار بزرگ که به طرف غرب واقع است، بین دو رشته کوه که یکی به طرف شمال ودیگری به سوی جنوب ادامه می یابد. شهر در دشتی قرار دارد و حصاری کوچک دارد، ولی خانه های باشکوه زیادی دارد که از گّل، گچ و سنگ به سبک فرانسوی ساخته شده اند، و چند طبق بوده و طاق دار می باشند،. تعداد پنجره در آنها کم است، زیرا در اینجا هوا خیلی سرد است. اغلب حفاظی بر روی آنهاست. این حفاظ یا سایه بانها چهارچوبهایی رنگارنگ و شیشه هایی خیلی گران قیمت دارند. خانه ها در میان باغ های بزرگ ومیوه دار واقعند و در آنها اکثراً ساختمانهای بزرگ دیگری هم قراردارند. فاصله بین خانه ها زیاد نیست، در ضمن دروازه هایی برای رفت و آمد وجود دارد و بدین ترتیب بیشتر از کشیدن دیوار ایمنی به وجودمی آورد. شهر مساجد زیاد دارد که مناره های بسیار بلند و سنگی آنها هنرمندانه حجاری شده و واقعًاً تحسین انگیزاند. بازارهای تبریز دراز و مسقف هستند که درآنها فروشندگان کالای خود را عرضه می دارند. در این شهر تجارت رواج زیادی دارد. در بازار ها ده، دوازده کاروانسرای بزرگ و پرشکوه قرار گرفته اند که هریک به اندازه دهی است، که در آنها بازرگانان هم اقامت کرده و هم امتعۀ خود را نگه می دارند. اینها فقط یک دروازه برای ورود دارند، و زنجیری سنگین از دو طرف بسته شده است که از ورود سواران مانع می شود. گذشته از این کاروانسراهائی که اقامتگاه تجار است تعداد زیادی کاروانسراهای دیگری برای چارواداران و چهارپایان آنها  دارند. در تبریز کوچه های زیادی هستند که پیشه وران از هر صنفی به کار های پر درآمد خود مشغولند . یک طرف شهر با دیواری احاطه گشته است که پشت آن باغهای میوه وسیعی گسترده است و عمارات صوفی (شاه صفوی، م.) در آنجا قراردارند. این قصرها از مرمر سفید و مرمر های رنگی و ظریف دیگر این منطقه بطرزی فوق العاده زیبا و هنرمندانه بنا شده اند، پنجره های شیشه دار زیاد دارند که همه به نحو زیبایی آراسته اند. در اطراف این دیوار در فواصل معین درختان سپیدار بسیار بلند قرار دارند. در جاهای مختلف محوطه قصرها دریاچه های بزرگ مصنوعی وجود داردند که به طرز هنرمندانه ای ساخته شده اند و در آنها قو و مرغان آبی دیگر بازی می کنند.

در این شهر فارسی زبانان و عده ای از ترکمانان زندگی می کنند، که همه سپید تن اند و قیافه و شکلی زیبا دارند. آنها به ظاهر خود زیاد اهمیت می دهند ولباس های آنها از ابریشم (ساتین) که تودوزی هم شده اند. قبای آنان با پارچه سرخ رنگ و کمربند های زرین و ابریشمین آراسته است و آستر های بسیار مرغوبی دارد، که کیفیتش در این کشوربسیار اعلاست و از این روست که تجار از روسیه ، و همچنین از روم و ونیز برای خرید آن می آیند. در این شهر حمام های زیادی وجود دراد که با خرج زیاد و بطرزی زیبا ساخته شده اند. مردم در تابستان و زمستان به حمام میروند و بدین جهت هم بسیار تمیز و آراسته بنظر میرسند. زنان بسیار زیبایند و به لباس و ظاهر خود خیلی اهمیت می دهند. زنان متشخص بندرت از خانه بیرون می روند، ولی اگر رفتند فقط سوار بر اسب و آن هم بهترین اسبهای خود را سوار می شوند. آنها مانند مردان سوار اسب می شوند.آستین لباس آنها بسیار تنگ و نقش دوزی شده است و بالا تنۀ لباس نیز آراسته ونقش دوزی شده است. لباس آنان تا مچ پایشان میرسد، و از بالا تا کمربند شکافی بر روی سینۀ آنان هست، و حتی پیراهن آنان نیز به همین شکل ساخته شده اند. آنها زیر شلواری ابریشمی دارند که بر بالای آن زر و مروارید دوزی شده است. زنان جورابهایی به رنگ صوقلابی یار قرمز که تا زانو میرسد بپا می کنند، و کفش های نازک ابریشمی و چرمی بپای دارند. برروی این لباسها نیز قبایی چون رب دو شامبر می پوشند با آستین هایی تنگ و بلند و آویزان، و آستر این لباس از قاقم و سمور و یا پارچه است. سر پوش زنان از پارچه پلیسه دار و تابیده است که منتهی به روی پوشی می شود. زنان صوفی و همچنین زنان رجال و تجار ثروتمند بدین ترتیب لباس می پوشند.ولی عوام لباسی نازک، رنگین و توردوزی شده است و قبایی دارند از پارچه های بافته بطرز پارچه های لندنی و یا اقمشه دیگر که آستر آنها یا از پوست روباه و یا از پوست برّه می باشد. زیرا که بدون چنین لباسی نمی توان در این منطقه زندگی کرد چون هوا مانند اسپانیا بسیار سرد است.

برای صوفی (منظور پادشاه صفوی است، -م) از ابریشم خام با اهمیت ترین و پر استفاده ترین تجارتها می باشد، و ابریشم خام از تمام نقاط پادشاهی صوفی بدین شهر میرسد، و از اینجاست که به روم و کشورهای مسلمان و مسیحی دیگر حمل می شود. هرنوع آذوقه و غذا که بخواهید در این شهر پیدا می شود، یعنی گندم، جوف برنج، انواع مختلف گوشت با قیمت هایی بسیار نازل. فقط هیزم و ذغال گران است زیرا که از جاهای دوری می آورند. یک بار شتر از آنها به قیمت شش و یا هفت شاهی بفروش میرسد. شاهی سکه ایست سیمین که گاهی ارزش آن یک توس تائو
(Tostão)
است.

در اینجا دو دسته مسیحی هستند و تعداد آنها در این کشور قابل ملاحظه است. یک دسته فرنگ
(Frangues)
نامیده می شود و عادات و آئین آنها عیناً مثل ماست، و اکثریت آنان کشاورزان و صنعتگران هستند. دسته دیگر ارمنیان می باشند که بیشتر آنان تجار ثروتمندی بوده برای دیگران شراب می سازند و مخفیانه به مسلمانان می فروشند. آنها چند کلیسا و عبادتگاه کوچک دارند و در آنها مراسم عشاء ربانی را برگزار می کنند. اجرای مراسم مذهبی آنها بطرز کلیسای اصلی مسیحیان ولی بصورتی بسیار بد صورت می گیرد.

از میان شهر رودی با آبی بسیار گوارا جریان دارد و تمام جمعیت آنرا مصرف کرده و می آشامند. آب را توسط کانال های زیرزمینی به تمام کوچه ها می آورند، و در هرکوچه در جاهایی معین دهانه هایی با درب هایی سنگی است که موقع نیاز از آنجا آب می کشند. در زمستان آب کانالها گرم است، ولی اندکی از بیرون آوردن آن نمی گذرد که یخ می بندد. در تابستان هوای این نواحی بحدی گرم است که مردم در زیر زمین خانه هایی معین یخ نگه می دارند و آنرا می فروشند. همچنین گیاهان دارویی را همه جا می فروشند. برای دولتمردان و ثروتمندان از کوهستانها برف می آورند، و در انبار های خاص نگه می دارند، و آنرا در آبی که می آشامند می ریزند.

در خانه پر جلال یکی از ثروتمندان که از باغات میوه احاطه شده است و مانند آنرا نیز در اسپانیا می توان یافت، ما را به گرمی پذیرفتند و ما چند روز از خستگی راه آسودیم. حاکم شهر دستور داد تمام ما یحتاج ما از جمله کاه و جو برای اسبان را بما دهند. پس از چند روز ما برای رفتن به دربار و اردوی صوفی حاضر شدیم.

———————————

در ضمن بخوانید: 500 سال پیش از شیراز تا تبریز


منتشر شد: 

سه سفرنامه، رابی بنیامین تطیلی، آنتونیو تنررو، میکائیل ممبره، ترجمه و تحقیق دکتر حسن جوادی و ویلم فلور، تهران 1393، نشر موقوفات دکتر محمود افشار

 

 



دسته‌ها:مقالات حسن جوادی, سیاحتنامه ها و خاطرات

برچسب‌ها:, ,