عباس جوادی – پروین اعتصا می، چهره برجسته شعر ایران در قرن بیستم، زاده تبریز و بزرگ شده در تهران است و اشعارش را به فارسی نوشته. مولف نامدار اثر معروف «حیدر بابایه سلام»، محمد حسین شهریار، هم به فارسی و هم به ترکی شعر گفته. قلم شاعر طنز، میرزا علی معجزشبستری، فقط زبان مادری شاعر یعنی ترکی آذری را شناخته. شعرا و نویسندگان آذربایجان ایران را چطور باید طبقه بندی و بررسی کرد؟
اکثر آثار ادبیات شناسی فارسی که در ایران چاپ شده اند و میشوند، تنها و تنها به آن دسته از شعرا و نویسندگان آدربایجانی اشاره میکنند که به فارسی نوشته اند. کسی از معجز و یا سهند قاراچورلو، شاعر منظومه «دده قورقود» حرفی نمیزند (هم نمی شناسند و هم احتمالا آثار غیر فارسی را خودی حساب نمی کنند و یا جدی نمیگیرند). در آذربایجان شمالی، یعنی جمهوری آذربایجان، برعکس، ازهر شاعر و نویسنده آذربایجان جنوبی که به ترکی نوشته باشد در منابع مختلف به نیکی و با تعریف و توصیف یاد میشود، اما کسی سخنی از پروین اعتصامی و یا غلامحسین ساعدی نمیگوید. برای آنها، ادبیات آذربایجان ایران، فقط عبارت از آثاری هست که به ترکی آذری نوشته شده اند. حتی شعرا و نویسندگان آذربایجانی ایران که به ترکی نوشته اند اما باب طبع نگاه ملی گرایانه رسمی آنها نیست، جزو ادبیات آذربایجان حساب نمی شوند – از قبیل لعلی و یا کسانی که ادبیات صرفا مذهبی (نوحه و مرثیه) نوشته اند.
اما اینها نگاه های سیاسی مغرضانه و گمراه کننده هستند. مهم آن است که تمامی ادبیات آذربایجان ایران هم به ترکی و هم به فارسی، در کلیت خود، بدون غرض و فیلتر سیاسی بررسی شود، مراحل مختلف ادبی و اجتماعی این ادبیات، تمایلات سبکی و مضمونی آنها و تاثیر پذیری مختلف آنها (مثلا از ادبیات فارسی و یا قفقاز و ترکیه) تحلیل شود. این طرز نگاه علمی و منصفانه را من در کمتر اثر و کتابی دیده ام که در ایران و یا جمهوری آذربایجان نوشته شده باشد. غالبا سیاست و بی خبری، تصویری را که بسیاری از کتابها و مقالات ادبیات شناسی آذربایجان ایران به دست میدهند تار و یک طرفه میکنند.
واقعیت این است که آثار ادبی آذربایجان ایران به هر دو زبان فارسی و ترکی نوشته شده (و احتمالا در آذربایجان غربی آثار کردی هم نوشته شده که من چندان اطلاع ندارم). ادبیات ترکی زبان ما شدیدا از زبان و ادبیات فارسی تاثیر پذیرفته، همچنانکه آثار فارسی نویسندگان و شعرای ما هم به درجه ای کمتر تحت تاثیر ترکی بوده اند. اما ادبیات ترکی ترکیه و آذربایجان شمالی و حتی اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی این کشور ها هم مستقیما آثار ادبی ما را تحت تاثیر قرار داده اند و برعکس. چنانکه درک آثاری از قبیل «هوپ هوپ نامه» میرزا علی اکبر صابر بدون درک این تاثیر پذیری اجتماعی، زبانی و فرهنگی ایران و زبان فارسی غیر ممکن است. ویا اصولا درک درست ادبیات دوران مشروطه ایران بدون آشنائی با شرایط و ادبیات آذربایجان قفقاز و حتی ترکیه عثمانی نیمه دوم قرن نوزدم و دو دهه نحست قرن بیستم امکان پذیر نیست. نقد ادبی، تئاتر، داستان کوتاه، رمان و مطبوعات و اساسا طرز تفکر «معاصر» یعنی غربی از اوروپا آمده و از طریق باکو، تفلیس و استانبول در ایران رواج پیدا کرده. در مقابل، ادبیات ترکی آذربایجانی قفقاز، بدون نقش اساسی اشخاصی مانند عبدالرحیم طالبوف تبریزی و یا میرزا جلیل آخوندزاده (آخوندوف) که پدرش از خامنه به قفقاز مهاجرت کرده بود، قابل تصور نیست.
———————————
(نشر نخست از 24 سپتامبر 2012)
اصل این مطلب را البته بصورتی مفصل تر در سال 1993 در بررسی کتاب سکینه برنجیان («آثار ادبی آذری و فارسی آذربایجان ایران در قرن بیستم») به زبان آلمانی نوشته بودم که در مجله «دنیای اسلام» در انتشارات بریل لندن بچاپ رسیده بود. اصل کتاب خانم برنجیان به انگلیسی نوشته شده و به فارسی ترجمه شده است.
دستهها:ادبیات, زبان و ادبیات
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.