
یادواره تزاریچه یکاترین (کاترین) دوم در سن پترزبورگ
عباس جوادی – آيا در تاريخ «ديكتاتور هاى خيرخواه» وجود دارند؟ البته وجود دارند. مقاله ای متعلق به دو سال پیش مجله «اشپيگل» آلمان به دستم افتاد که تحلیلی بود درباره نقش و تاثير ناپلئون در تاريخ اروپا. این تحلیل اگرچه چيز فوق العاده جديدى نداشت اما جالب بود و مهم است که هر از گاهی این قبیل اطلاعات عمومی خودمان را تازه کنیم و به فراموشی نسپاریم. تیتر و تعبیر «دیکتاتور» متعلق به «اشپیگل» است و اگر چه من شخصا شک دارم که مثلا چقدر میتوان ناپلئون بناپارت و یا کورش بزرگ را با تعبیر مدرن و قرن بیستمی «دیکتاتور» تعریف کرد، اما نطفه و نیت تعبیر «دیکتاتور های خیرخواه» بنظرم درست است. میتوانید بگوئید رهبران مقتدر، خودرای، یکه تاز، ولی به هر حال اینها رهبرانی بودند که هم واقعا «رهبر» بودند یعنی ملت و کشور خود را با نگرشی دوربینانه به جلو هدایت نموده و آن را نسبت به قبل قدرتمند تر و با نفوذ تر کرده اند و هم در این رهگذر از تندروی هائی از قبیل آنچه که تاریخ در مورد چنگیز مغول و تیمور لنگ و یا هیتلر و استالین دیده است دوری کرده و حدالامکان راه تسامح و تعامل با ملت خود و ملل دیگر را انتخاب کرده اند اگرچه در اعمال و اجرای نقش رهبری خود راه آمرانه و خود رای منشانه ای را در پیش گرفته اند.
تحلیل «اشپیگل» در باره ناپلئون بود. بعد از گذشت حدود دويست سال، اين «ديكتاتور» تاريخ فرانسه هنوز يكى از مباحثه انگيز ترين شخصيت هاى اروپاست: هم بسيارى از قانون هاى مدنى اروپاى كنونى مانند قانون طلاق و مديريت اثر ناپلئون است و هم جنگ هاى مدرن و خانمانسوز.
دو نمونه ديگر غربی برای «ديكتاتورهاى خيرخواه» تزار پتر كبير («پيوتر ديوانه») از قرن هفدهم و ملكه (تزاريچه) كاترين دوم (يكاترينای كبير) از قرن هجدهم روسيه است كه مدرنيزاسيون و ادغام جامعه و فرهنگ روسيه با اروپاى مدرن به جد و جهد اروپا – محور اين دو حاكم قدر قدرت روس مربوط ميشود.
در شرق مسلمان، حد اقل تا قرن بیستم، شاید دو چهره شاخص از این نوع رهبران قدَر قدرت و خیرخواه ملت و مملکتشان بچشم میخورند: کورش دوم هخامنشی، امپراتور ایران 600-530 قبل از میلاد و سلطان محمد فاتح، سلطان عثمانی و فاتح قسطنطنیه (استانبول بعدی، حدود هزار سال بعد از کورش) و فرمانروای کل بیزانس و یا روم شرقی سابق. آنها مهاتما گاندی و یا نلسون ماندلا نبودند. اما کورش ایران را به گسترده ترین امپراتوری جهان تبدیل کرد. ثروت اقصی نقاط جهان در ایران هخامنشی جمع می شد. راه ها و نظام نقلیات هخامنشی در آناتولی و شام تا بیش از هزار سال بعد از کورش هنوز مورد استفاده بود. کورش، با وجود مشت آهنین و نیروی قدرتمند نظامی اش، یهودیان را که به بابل تبعید شده بودند به سرزمینشان بازگردانید و به آنها در بازسازی اورشلیم، بیت المقدس، مساعدت نمود و همین کار را در مورد دیگر ملل نیز انجام داد و با آنها مجموعا با تسامح و تعامل رفتار نمود. سلطان محمد فاتح به امپراتوری مسیحی بیزانس، این ادامه دهنده امپراتوری روم، که بیش از 1100 سال پا برجا بود پایان داد و امپراتوری اسلامى عثمانی را تا ابعاد نوینی گسترش داد که 600 سال دوام آورد. با این وجود، سلطان محمد فاتح برخلاف بعضی از سلاطین دیگر، نسبت به اقوام و ادیان دیگر با تعامل و تسامح رفتار میکرد و حتی خود زبان یونانی را بخوبی میدانست و کلاسیک های غربی را میخواند.
در قرن بیستم هم اقلا در منطقه خودمان دو چهره در این زمینه نظررس است: رضاشاه پهلوی و مصطفی کمال آتاترک. آنها، هر کدام به طریقی، راهگشای دولت-ملت های نوین ایران و ترکیه شدند. در این باره استاد تورج اتابکی در کتاب مفصلی تحقیقی فوق العاده رهنما و پر اهمیت کرده است.
کسانی که به این قبیل رهبران با عینک قرن بیستم و بیست و یکم و با معیار های اتحادیه اروپا و منشور سازمان ملل متحد نگاه می کنند و در عالم خود آنها را «متهم به ديكتاتورى و فاشيزم و نژاد پرستى» مي نمايند، به گفته ایلبر اورتایلی، مورخ معروف ترکیه، از دنیا و تاریخ خبر ندارند، فقط شعار میدهند و حرف نسنجیده می زنند.
———————————————
Spiegel Online: Der Fall Napoleon. Die Geburt der modernen Diktatur, 2013
Touraj Atabaki: Men of Order: Authoritarian Modernization Under Atatrk and Reza Shah, London, 2007
İlber Ortaylı: Türklerin Tarihi, İstanbul 2015
Alev Alatlı:Beyaz Türkler Küstüler, İstanbul 2013
Alev Alatlı: Aydınlanma Değil, Merhamet! – Gogol› un İzinde I.Kitap, İstanbul 2013
دستهها:یادداشت
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.