یک مثل ترکی آذری میگوید: «باش سیز بورک اولماز، تات سیز تورک اولماز» یعنی: سر، بی کلاه و ترک، بدون تات نمی تواند باشد (تات=ایرانی). این ضرب المثل که در دیوان لغات الترک اثر معروف نخستین و معروف ترین آنسیکلوپدیست ترک قراخانی یعنی محمود کاشغری به نام «دیوان لغات الترک» هم هست، بزبان مردم، گویای آن است که ایرانیان از ایام باستان پیوسته با اقوام ترک زبان در تماس و آمیزش بوده اند.
در باره تاریخ روابط قبایل ترک زبان با ایران چه میدانیم؟ آیا این تاریخ را میتوان به مراحل معینی تقسیم کرد تا تصویر کلی این روند تاریخی روشن تر شود؟ کسی تا کنون این کار را نکرده اما بنظر من میتوان این تاریخ را بطور تقریبی و عجالتا در سه مرحله خلاصه نمود:
1. همسایگی و تماس: این مرحله بخصوص مربوط به دوره ساسانیان میشود یعنی زمانیکه قبایل ترک زبان و بعد ها خان نشین گوک تورک در شرق دولت ساسانی و خزرهای شمال و غرب دریای خزر (اگر آنها را هم مجموعا مرتبط با اقوام ترک زبان حساب کنیم) در مجموع در حاشیه امپراتوری ساسانیان به سر میبردند.
2. کوچ و حکومت: از فروپاشی امپراتوری ساسانی و قبول اسلام یعنی حوالی سال های 650 میلادی تا تاسیس دولت صفویان یعنی یک دوره حدودا 850 ساله که شاهد کوچ، حمله، غارت، حکومت و مستحیل شدن تدریجی قبایل ترک زبان در ایران تاریخی و بیزانس یعنی روم شرقی هستیم، و بالاخره
3. آمیزش و ملت شوی، شامل دوره ای از ابتدای صفویان تا کنون که بعد از 850 سال دوران «فترت» و وقفه، ایران دوباره بعنوان دولتی ملی با هویتی مشخص از همسایگان خود و با تکیه بر ایدئولوژی جدیدی بنام اسلام و تشیع و هویتی مبتنی بر تاریخ، زبان و فرهنگ گذشته اش احیاء میشود. در این دوره است که استحاله و آمیزش قبایل ترک ساکن ایران و قبایل دیگر مانند اعراب با ایرانیان «بومی» تکمیل میشود و همه آنها با وجود فراز و نشیب های بسیار و با شدت و ضعفی متغیر، ملیت نوین و معاصر ایرانی را تشکیل میدهند. در قرون اخیر این دوره، دیگر آن قبایل ترک هویت قبیله ای خود را ازدست داده، یکجا نشین شده و به بخشی تفکیک ناپذیر از مردم ایران تبدیل شده اند. چیزی کم و بیش مشابه با همین روند را میتوان در بیزانس و یا روم شرقی یعنی ترکیه کنونی نیز مشاهده کرد که خارج از بحث کنونی ماست.
همسایگی و تماس
ظاهرا همسایگی اجداد باستانی ایرانیان و ترک ها حدودا پنج تا شش هزار سال پیش در سیبری جنوبی و آسیای میانه شروع شده است.
طبق یک تئوری که مورد قبول بسیاری از دانشمندان است، ریشه هم اقوام هند و ایرانی (آریائی) و هم آلتائی (که ترک ها و مغول ها هم از آنها هستند) احتمالا از یک منطقه مشترک و یا همسایه است که حدودا سه تا چهار هزار سال قبل از میلاد (یعنی حتی خیلی پیشتر از آمدن آریائیان نخست به فلات ایران کنونی) در مغولستان و سیبری جنوبی و بخصوص منطقه وسیع کوه های آلتای در آسیای میانه زندگی میکردند. بر پایه وام واژه های اورالی و هند و اروپائی که در رابطه با زبان باستانی پروتو ترکی یافت شده، میتوان فرض را بر این قرار داد که اجداد امروزه برای ما نا آشنای ترک ها، غربی ترین گروه آلتائی زبان ها بودند که در مجاورت قبایل هند و اروپائی و اورالی زبان میزیستند.
اما این نظریه «موطن اصلی مشترک» چیزی است که تا حد معینی مبهم است. در این دوره مه آلود تاریخ، میتوان موجودیت قبایل هند و ایرانی و مدتی بعد، آلتائی را در این منطقه حدس زد اما بطور روشن هنوز از «ایرانی» بمعنی اخص آن خبری نیست. اشاره هائی یاد آور تعبیرامروزی «ترک» حدودا مدتی بعد از میلاد مسیح، برای اولین بار درمتون چینی ذکر میشود.
منابع چینی از اتحادیه قبیله ای «هسیونگ یو» و سپس خیون (شیون) یعنی هون ها در شمال سرزمین خود سخن میگویند. اینکه این اتحادیه های قبایل هم مانند دیگر اتحادیه های قبیله ای چند قومی و چند زبانه بودند چندان مورد شک نیست. اما در این هم شکی نیست که اجداد باستانی قبایل ترک زبان بخشی از همین اتحادیه های قبیله ای «هسیونگ نو» و هون ها بودند که در سده های یکم و دوم میلادی در مقابل حملات هان های چین رو به اوراسیای غربی گذاشتند و ابتدا ایران و سپس همسایگان بیزانس را با تهددید روبرو نمودند.
در این مدت بخش مهمی از آریائی ها دو تا سه هزار سال بود که به ایران و هند کنونی رفته و ساکن شده بودند. ایرانیان باستان امپراتوری های ماد ها، هخامنشیان، پارت ها، اشکانیان و سلوکیان و بالاخره ساسانیان را تاسیس کرده بودند.
یعنی دو تا سه هزار سال بعد از زندگی احتمالا مشترک اجداد باستانی در سیبری جنوبی و مغولستان، تاریخ روشن تر میشود.
یقین آن است که اولین تماس های قبایل ترک با ایرانیان تقریبا بطور همزمان یعنی در قرن هاى ششم و هفتم میلادی در آسیای میانه (سُغد و خوارزم) و در شمال قفقاز با خزر ها بوده است.
این، در ایران دوره ساسانیان بود. در حالیکه ایرانیان بدنبال امپراتوری ماد ها، هخامنشیان و اشکانیان، امپراتوری جدیدی با نام ساسانیان تاسیس کرده بودند، همسايگان اجداد آنها در آسياى ميانه يعنى ترک ها، در حواشی امپراتوری ایران زندگی میکردند.
روابط ایرانیان ساسانی با ترکان در آسیای میانه بیشتر برپایه تجارت و بده-بستان بوده است. در این دوره تاثیرات فرهنگی و حتی دینی ایرانیان و هندیان بر قبایل ترک زبان جای شک ندارد و در نمونه های باقیمانده از متون چینی، سانسکریت، سغدی و پهلوی و بخصوص اسناد دینی بودائی، مزدائی و مانوی مشاهده میشود. احتمالا ترک ها نیز متقابلا، از نظر عادات و سنن، به ایرانیان تاثیر گذاشته اند. و لیکن رابطه ایرانیان ساسانی در شمال قفقاز با خزر ها، اگر بتوان آنها را با معیار های امروزی «ترک» محسوب نمود، بیشتر حالت رویاروئی داشته است. خزر ها که حتی مدتی در مساعدت و همکاری با امپراتوری بیزانس از شمال قفقاز به ایران تاخت و تاز میکردند، بعد ها همچون قومى مجزا از بین رفتند و در اقوام دیگر شمال قفقاز و جنوب روسيه كنونى مستحیل شدند.
————————————-
منابع و مطالعه بیشتر:
Barthold, Vladimir V.: Zwölf Vorlesungen zur Geschichte der Türken Mittelasiens. Reprinted Hildesheim 1962
ترجمه ترکی:
Barthold, Vladimir V. : Orta Asya Türk Tarihi, 2. Baskı, İstanbul: Divan, 2015
Golden, Peter B.: The Turkic Peoples: A Historical Sketch (pp. 16-29); in: Johnson, L. and Castao, E. A.: The Turkic Languages, New York: Routledge , reprinted 2006
Roux, Jean-Paul: Histoire des Turcs. Deux mille ans du Pacifique a la Mediterranee, Paris 2000
ترجمه ترکی:
Roux, Jean-Paul: Türklerin Tarihi. Pasifikiten Akdeniz’e 2000 Yıl, İstanbul 2013
Sims-Williams, Nicholas: Iranian Languages (pp. 1215-153). In: The Indo-European Languages, New York: Routledge , reprinted 1998
Spuler, B.: Die Goldene Horde. Die Mongolen in Russland 1223-1502 (2nd revised edition), Wiesbaden: Harrassowitz, 1965
دستهها:زبان، هویت و ملیت
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.