قرون وسطی در ایران و منطقه

اوج محدودهٔ فرمانروایی ترک‌های سلجوقی اوج محدودهٔ فرمانروایی ترک‌های سلجوقی

عباس جوادی – تعبیر «قرون وسطی» (قرون وسطا، سده های میانه) چیزی نسبی و قراردادی است. این تعبیر در تاریخ شناسی ابتدا در غرب بکار رفته است. در تاریخ شناسی غرب عموما «قرون وسطی» با حاکمیت کنستانتین بزرگ قیصر روم  در اوایل قرن چهارم میلادی شروع میشود و با کشف های جغرافیائی (پایان قرن پانزدهم) تمام میشود. در شرق، ما چنین مرحله ای در تاریخ نمیشناختیم. از این جهت تعیین حدود و ثغور قرون وسطی در ایران، خاورمیانه، آسیای صغیر و آسیای میانه قراردادی است و میتواند وابسته به هر مورخ و نویسنده فرق کند. .

بعضی ها آغاز ساسانیان را ابتدای «قرون وسطای» ایران و خاورمیانه  میشمارند (که البته آن هم دور از منطق نیست). اما بنظر نویسنده پایان ساسانیان پایان دوره باستان  و ظهورو گسترش اسلام آغاز قرون وسطی در ایران و منطقه و آغاز صفویان در ایران (و فتح استانیول در بیزانس از سوی ترکان) پایان قرون وسطی و آغاز دوره معاصر ایران، عثمانی و منطقه است.

«قرون وسطی»  یعنی دوره 850 ساله بین حدودا سال های 650 تا 1500 میلادی، برای ماوراالنهر، ایران، قفقاز، آسیای صغیر و خاورمیانه عصر ظهور و گسترش اسلام، خلافت اسلامی، کوچ و اسکان و حکومت‌های ترکان از آسیای میانه، فتح بیزانس و تغییر دین و زبان این سرزمین، و حملات مغول و تیمور است. تغییر دین اکثریت مردم منطقه به اسلام و همچنین کوچ ها و تحولات مدام و بزرگ در ترکیب اجتماعی، سیاسی و قومی مناطق مختلف جزو مشخصات اصلی این دوره  بود.

500 سال نهائی این دوره در ایران تاریخی مرحله کوچ اقوام ترک، تاسیس حکومت های ترک زبان، خرابی مغول، تاسیس سلسله صفویان و احیای ایران و همچنین رسمیت مذهب شیعه جعفری بعنوان مذهب رسمی کشور را در بر میگیرد در حالیکه اگر کمی از آغاز این دوره عقب برویم، حدود 400 سال قبلش امپراتوری ساسانی با حمله اعراب ساقط شده و اسلام بعنوان دین و خلافت عربی – اسلامی همچون نظام سیاسی و حکومتی بر ایران و بقیه منطقه (اما نه هنوز بیزانس وآناتولى) حاکم شده بود در این دوره 500 ساله خلافت اسلامی و بیزانس سقوط کرد. در همین دوره بود که اسلام در ایران و ترکیه و آسیای مرکزی تحکیم شد، کوچ بزرگ اقوام ترک زبان انجام گرفت، مغول ها به سرتاسر منطقه هجوم آوردند، بخش هائی از ایران و تقریبا بخش اعظم آناتولی (بیزانس و یا روم) ترک زبان شد و ایران و عثمانی دو امپراتوری جدید منطقه شدند.

از این جهت درک ویژگی های این دوره حساس و سرنوشت ساز برای هر ایرانی، صرفنظر از علاقه اش به تاریخ و جزئیات علمی آن، فوق العاده مهم است.

اگر دوره بین سال های 1000 و 1500 میلادی یعنی این مرحله 500 ساله را در نظر بگیریم، این خصوصیات فورا به چشم میخورند:

در بخش مهمی از این دوره و در منطقه وسیع آن (از جمله ایران) امپراتوری خلافت بنی‌عباس و در منطقه ترکیه و بالکان امروزی امپراتوری بیزانس حاکم است. اما هر چه به سال 1500 یعنی آخر قرن پانزدهم نزدیک میشویم بیشتر و بیشتر آثار فروپاشی این هردو امپراتوری به چشم میخورد. یک تظاهر این ضعف روزافزون، پیدایش حکومت‌های محلی است که اگر چه هنوز ظاهرا تابع یکی از این دو امپراتوری هستند، اما بطور مختار و مستقل عمل میکنند. سلجوقیان در 1153 (در آناتولی دیرتر) و بیزانس در 1453 منقرض شد. خلافت عباسیان نیز که قدرت نظامی و عملی خود را از دست داده بود از سال 1050 فقط با حمایت سلجوقیان و دیگران ظاهرا پابرجا ماند و در 1258 با فتح بغداد و قتل خاندان آل عباس بدست ایلخانان مغول  برهبری هلاکو رسما سرنگون  و منحل شد.

بین این حکومت ها و سلاطین محلی رقابت و جنگ تقریبا حالتی لاینقطع بود. هر کسی که قدرتی در خود حس میکند ضعیف تر ها  (مانند دیلمیان) را تابع خود میکرد و بزرگتر میشد. بعضی از این حکومت ها آنقدر بزرگ و قدرتمند میشدند که خود به صورت «امپراتوری» در می آمدند (مانند سلجوقیان) و به آن دو امپراتوری اصلی دیگر مالیات و خراج نمیدادند و از طرف دیگردر داخل آنها حکومت های کوچکتر و تابع آنها ایجاد میشد.

در ایران، در اولین نشانه های جدائی راه ها از خلافت عباسی، به غیر از دولت ها و پادشاهان کوچک و محلی-منطقه ای، ابتدا دولت صفاریان و سپس با مقیاسی کمی بزرگتر، سامانیان و غزنویان و آل‌بویه و از آن ها بزرگ تر امپراتوری سلجوقیان ایجاد شد.

در این 500 سال ما شاهد یک کوچ سهمگین و مستمر ترک ها (اساسا ترکمن ها و یا اوغوز ها) از آسیای میانه به خراسان و از آنجا به تمام ایران، ترکیه، قفقاز و عراق کنونی هستیم. این کوچ ها موازنت سیاسی و حاکمیت در بسیاری از ایالات و ولایات این مناطق را به نفع قبایل ترک (که ابتدا بصورت برده و یا جنگنده و بالاخره  نیروهای مستقل نظامی، حکومت را در دست داشتند) عوض کرد. غزنویان و سلجوقیان تظاهر سیاسی و بوروکراتیک این کوچ ها بودند که  بعد از برقراری حكومت خود به آرامش نسبی و پیشرفت تجارت و علم و دانش کمک کرده اند. در واقع در این دوره رشد ادبیات از سوئی و علوم سنتی (از قبیل طب، ریاضیات، نجوم، فلسفه، فقه) در تاریخ ایران بی نظیر بوده و به ادعای بعضی ها هرگز آن شکوفائی ادبی و علمی دوباره حاصل نشده است. اما کوچ ها آنقدر وسیع، مستمر و توده ای بودند که نه غزنویان و نه سلجوقیان توانسته اند آن را کنترل کنند اگر چه آنها سعی کردند قدرت تخریبی این کوچ ها را کاهش دهند. بی ثباتی سیاسی، دست به دست گشتن قدرت، فراز و فرود سلسله های خرد وکلان، رقابت و جنگ بین رقیبان قدرت (حتی برادران و خویشان داخل یک خانواده)، غارت و یغما، مستقر شدن کوچندگان  در مناطق مساعد برای دامداری و کشاورزی و یا مناطق مرزی برای دفاع از مرزها و رانده شدن مردم محلی این مناطق و مالیاتهای سنگین و غیر قابل پیش بینی جزو مشخصات بارز این دوره است.

یک تاثیر دیگر و مهم این کوچ ها در آن بود که در مناطقی که اوغوز ها یعنی قبایل ترکمن به آنجا کوچیده به تعداد هزاران نفرساکن میشدند و با مردم جوش میخوردند، ترکیب قومی و زبانی این مناطق (در آذربایجان و آناتولی کنونی و همچنین عراق شمالی) به نفع زبان حاکم یعنی ترکی تغییر مییافت در حالی که مثلا فرزندان و برادران سلاطین سلجوقی به حکومت ایالات فارس و اصفهان هم تعیین شده بودند و یا بعضی از این قبایل به ولایات دیگر مانند سیستان، فارس، اصفهان و خوزستان میکوچیدند، اما کوچ به آن مناطق گسترده و توده ای نبود.

آناتولی مسیحی جاذبه اصلی برای هجوم و اسکان ترک ها را تشکیل میداد چرا که این هم «جهاد» بشمار میرفت و هم روند زوال بیزانس به نقطه نهائی خود رسیده بود. نو آمدگان با مردم محلی که هنوز اکثریت را تشکیل میدادند، جوش خوردند. قومیت و زبان ترکی آنها هم بتدریج در تطابق با محیط جدید ویژگی خود را یافت و هم از قومیت ها و لهجه های ترکی آسیای مرکزی و خراسان و هم از همدیگر متمایزتر شد. این کوچ ها به دین و مذهب مردم هم تاثیر بزرگ گذاشت. دین حاکم یعنی اسلام، دین اکثریت مردم در آناتولی شد و در اواخر قرن پانزده با برآمدن صفویان مذهب اکثریت مردم ایران شیعه و آئین بخشی از ترک ها (و حتی کُرد های) آناتولی، عراق و سوريه علوی شد. بخش مهمی ازدیگر دینان آناتولی و ایران از جمله رومی ها (یونانی ها)، ارامنه و آسوری هاهم در محیط جدید، مسلمان و تُرک شدند. با این ترتیب «ملت» های جدید ایران و عثمانی بر اساس ترکیب جدیدی از اقوام و فرهنگ بومی ایران و بیزانس (روم) و نوآمدگان ترک زبان بوجود آمد.

یعنی در این مرحله ما  شاهد نفوذ تدریجی ولی مصرانه و روزافزون ترک های سلجوقی و دیگر قبایل ترک به آسیای صغیر و فروپاشی نهائی امپراتوری بیزانس، رقابت بین گروه های مختلف ترک تباردر مناطق مختلف و بالاخره تاسیس امپراتوری عثمانی هستیم.

سیل خانمانسوز حمله مغول تمام منطقه را ویران کرد و باعث قتل عام در کشور های گوناگون شد. این بخصوص در شرایطی توانست به آن درجه مخرب واقع شود که بعد از زوال سلجوقیان و پراکندگی و محلی بودن وارثان آنها کسی نبود که در مقابل مغول ها ایستادگی نماید.

همزمان، در ایران، به دنبال قدرت گیری و سپس زوال خوارزمشاهیان و اتابکان ترک تبارآذربایجان و سپس دو حکومت منطقه ای قراقویونلو و آق قویونلو که از قبایل بهمدیگر رقیب ترکمن عبارت بودند، سلسله صفوی مستقر گردید که برخلاف عثمانی همسایه و اکثریت ایران، شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام کرده همراه با تحکیم قدرت خود هویت نوینی به دولت ایران بخشید، چیزی که روند بعدی ایران و منطقه را تحت تاثیر خود قرار داد. از این جهت صفویان شروع ایران «معاصر» بعد از اسلام بشمار میرفتند. 220 سال بعد از آن هم «ایران جدید» با سلسله های جدید یعنی افشاریان، زندیان و قاجاریان، و بالاخره پهلوی و جمهوری اسلامی ادامه یافت.

در نهایت این را هم نمیتوان ناگفته گذاشت: قرون وسطی در دیگر مناطق خاورمیانه  و شمال آفریقا و بخصوص اروپا هم مرحله ای هست که هم ویژگی های خود را دارد و هم به سرنوشت منطقه محدود تر ما یعنی ایران و خاورمیانه و هم چنین آناتولی مُهر پایدار خود را زده است تا جائیکه اگر مثلا تحولات اروپا، انقلاب صنعتی و تحولات اقتصادی و سیاسی در نیم کره شمالی را درک نکنیم، بقیه تحولات کشور هائی نظیر ایران، روسیه و ترکیه را درست نخواهیم فهمید. این هم موضوعی است فوق العاده مهم و مرتبط که بحث جداگانه ای لازم دارد.



دسته‌ها:تاریخ