کوچها و مهاجرت همه قبایل از جمله قبایل هند و اروپایی قبل از آن تاریخ هم وجود داشت، بعد از آن تاریخ هم.
مانند کوچ هر قبیله، در جریان کوچها هر طایفه با طوایف دیگر متحد و یا دشمن میشد، جنگ و یا صلح میکرد، ائتلافها و زدو خوردها، هجوم، غارت، حتی کشتار و یا آشتی و دورههای صلح و فاصله دادن به کوچ چیزی طبیعی در زندگی قبیلهها بود.
از سال ۱۸۰۰ ق م یعنی حدودا ۳۸۰۰ سال پیش یکچند پدیده تازه در نقشه ما مشاهده میشود. در میانرودان (بین النهرین) شاهد دو دولت مهم آشور در شمال و بابل در جنوب این منطقه و همچنین هیتیت در آناتولی هستیم. یکی دو دولت جدید اما کوچک دیگرهم پیدا میشوند که مدتی بعد ناپدید خواهند شد. یکی از آنها دولت هوریان است که تقریبا در سرزمینهای کردنشین امروز به وجود آمد و ۷۰۰ سال بعد در آغاز هزاره یکم ق م از بین رفت اما گفته میشود زبان ارمنی هم وامواژه هایی از زبان هوری دارد اگر چه از این زبان واژگان بسیار اندکی باقی مانده است.
دو ویژگی دیگر این دوره جدا شدن ایتالیک از زبان کلتها و گسترش آن در ایتالیای امروزه است. در عین حال یونانیزبانها، دیگر به سرعت در جزایر یونان کنونی پخش میشوند و با این ترتیب تراکیایی به تدریج از یونانی جدا میشود.
هنوز هم یونانی و هم ایتالیایی در مراحل نخستین شکل گیری خود هستند و از آلمانی و یا انگلیسی و طبیعتا روسی و اسپانیایی خبری نیست. هنوز باید حدود هزار سال و یا بیشتر بگذرد تا قبایل نزدیک به هم و تشکیل دهنده این قومیتهای کلانتر به همدیگر نزدیکتر شده و شکل اولیه این زبانها را به وجود بیاورند.
ویژگی دیگر این دوره در آن است که به خصوص از ۱۸۰۰ ق م به بعد بخش قابل توجهی از اقوام شاخه شرقی گروه هند و اروپایی در جریان کوچ و مهاجرت خود از غرب به شرق، راه خود را به سوی جنوب یعنی ایران کنونی و گروهی دیگر به جنوب شرق یعنی پاکستان و هندوستان کنونی کج میکند.
با این ترتیب این گروه که مجموعا آنها را آریایی و یا هند و ایرانی مینامند ازنظر زبانی نیز در داخل خود به شاخههای متبلورتر ایرانی (فارسی باستان و اوستایی) و هندی (ودایی و سانسکریت) جدا میشوند.
در عرض ۲۰۰ سال یعنی حوالی سال ۱۶۰۰ ق م «ایرانیان» نسبتا نوآمده همسایه بابل و دولتهای کوچکتر بین النهرین میشوند.
اقوام پراکندهای که قبل از آریاییها در مناطق مرکزی ایران کنونی زندگی میکردند از خود اثر و تمدنی به جا نگذاشته، احتمالا با نوآمدگان آریایی امتزاج یافتهاند.
یعنی آمدن اقوام آریایی به ایران کنونی در هزاره دوم و پخش آنان در این منطقه در هزاره نخست قبل از میلاد بوده است. آنها بتدریج در سرزمینهای جدید یکجانشین میشوند و وابسته به محل زندگی خود یعنی شرق، جنوب و یا غرب و مرکز نامهای دیگر میگیرند: ایرانیان شرقی و یا پارتها، پارسها و مادها… گویش و گونه زبان ایرانی آنها هم ویژگیهای خود را مییابد.
این، شروع ماجرای «ایران» و «ایرانیان» است – حدودا چهار تا سه هزار سال پیش.
حدود هزار سال بعد یعنی حوالی سال ۵۶۰ ق م مادها دیگر گروههای ایرانی را به تابعیت خود درآورده انسجامی نسبی به جغرافیای حاکمیت خود میبخشند. در این زمان است که آنها را در اطلسهای تاریخی دیگر «امپراتوری» مینامند.
زبان و تمدن ایلامی در جنوب غربی ایران (حدودا خوزستان، فارس و لرستان امروز و همچنین حنوب عراق) که از سال ۲۷۰۰ پیش از میلاد در کنار سومری، آشوری، اَکِدی و دیگر زبانهای بین النهرین جایگاه خود را در میان زبانهای باستان منطقه نگهداری کرده بود حتی قبل از سر رسیدن ایرانیان، در نتیجه شکست بزرگ پادشاهی ایلام از آشور تضعیف شده بود. در دوره هخامنشیان یعنی تا اواسط هزاره یکم قبل از میلاد ایلامی هنوز یکی از زبانهای رایج پادشاهی ایران بود اما تا آغاز هزاره اول میلادی دیگر تقریبا اثری از این زبان باقی نماند. به نظر بعضیها از جمله پروفسور ولادیمیر مینورسکی، زبان «خوزی» خوزستان که تا چند قرن بعد از اسلام هنوز زبان مردم بومی خوزستان بود و نه با عربی و نه با فارسی رابطه داشت، احتمالا باقیمانده ایلامی باستان بوده است (مینورسکی ۱۹۴۵ص ۷۳-۸۰.)
اقوام هندی هم در شبه قاره هند مسکون شدند. آنها تمدن و زبانهای «دره سند» را که قبل از هندو ایرانیها در این منطقه حضور داشتند در خود مستحیل نمودند تا جاییکه بزودی از تمدن آن دوره این اقوام دیگر اثر چندانی باقی نماند. زبانهای دراویدی تقلیل یافتند. امروزه چند زبان مانند براهویی و تامیلی یاد آور دوره قبل از آمدن هند و اروپایی هاست.
نزدیکی زبانشناختی بسیاری بین هندی و ایرانی باستان وجود دارد. به گفته دانشمندان این دو زبان، آثار هندی باستان (ودایی و سانسکریت) به مراتب بیشتر و آثار فارسی باستان و اوستایی (که برای متون دینی زرتشتی به کار میرفت) بمراتب کمتراما بغرنجتر و مبهمتر است اما یکی را نمیتوان بدون دیگری با دقت لازم بررسی علمی کرد.
بقیه اقوام آریایی و یا هند و ایرانی که به مجموعه آنها سکاها و اسکیتها گفته میشود در استپهای شرق، شمال و غرب دریای خزر باقی ماندند و تا قرنها بعد به زندگی کوچنده خود ادامه دادند. هر شاخه منطقهای و جغرافیایی آنان نام دیگری به خود گرفت از قبیل سکاها و اسکیتها، سَرمَتیان و بعدها آلانها.
اقوام هند و اوروپایی کوچ خود به سوی شرق را تا شرق آسیای میانه، منطقه کوهستان آلتای ادامه دادند.
حدودا ۲۰۰ سال بعد، حوالی سالهای ۳۶۰ ق م، ازهمانجا، از گوشه شمال شرقی نقشه ما، قوم و یا به قولی اقوامی با نام کلی «هونها» به سوی غرب سرازیر گشتند. کوچ معکوس قبایل جدیدی شروع شد. هونها قرار بود در تعیین سرنوشت اروپای شرقی و مرکزی و حتی امپراتوری بعدی روم نقش مهمی بازی کنند.
دستهها:رنگارنگ, سرگذشت زبان ها
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.