امروزه گمانه زنی بسیاری از دانشمندان رشته های مرتبط با تاریخ زبان ها بر آن است که چون سرچشمه پیدایش «انسان هوشمند» حدودا دویست هزار سال پیش یکی بوده و آن هم احتمالا در شاخ آفریقا آغاز شده و از آنجا از طریق کوچ های ابتدائی به آسیا و قاره های دیگر گسترش یافته، احتمالا ریشه همه زبان ها یکی بوده وزبان ها همزمان با افزایش جمعیت و گسترش کوچ هاا بتدریج مانند شاخه های درختان از همدیگر جداشده اند.
حتی بعضی بررسی های جدید مربوط به پایان آخرین عصر یخبندان یعنی حدود ۱۵ هزار سال پیش که از سوی دانشمندان بریتانیائی و زلاند نوی انجام گرفته به این نتیجه رسیده اند که بعد از کوچ های بزرگ از آفریقا آن عده از انسان ها که در جنوب اروپا، بالکان و ترکیه کنونی جمع شده بودند یک زبان مفروض مشترک داشته اند و از این باصطلاح «سوپر خانواده زبانی» است که هفت گروه اوراسیائی امروزه مجزا از قبیل هند و اروپائی (انگلیسی، فرانسه، روسی، فارسی، ارمنی…) و آلتائی (ترکی، مغولی…) و اسکیمو – آلئوت بوجود آمده و بطور جدا از هم رشد یافته اند (پیگل، ۲۰۱۲.)
این نظریه هنوز جدید است اما در این دیگر شک چندانی نیست که در ابتدا زبان های بزرگ و مجزا ازهمدیگر موجود نبوده و زبان ها از لهجه های به همدیگر نزدیک بیرون آمده گسترش یافته اند. معمولا پیدایش و تمایز زبان ها از همدیگر به شاخه های بزرگ و کوچک یک درخت مشترک تشبیه میشود. شاخه های بزرگ این درخت «خانواده زبان ها» نامیده میشود که به همدیگر نزدیک هستند. معمولا از حدود۷۰-۱۰۰ خانواده زبان ها در دنیا بحث میشود. در داخل هر کدام از این «خانواده ها» هم زیر گروه هائی وجود دارند که به همدیگر نزدیک تر از اعضای زیر گروه های دیگر هستند. از این جهت در حالیکه در واقع همه زبان های دنیا «شاخه های یک درخت مشترک» هستند، شباهت و گوناگونی آنها هم شاخه شاخه میشود.
اگر یک رشته واژههای پایه مانند آفتاب، پدر، رفتن، آب، پرنده و یا بعضی جملههای ساده و ابتدایی مانند «ما نتوانستیم بیاییم» را به انگلیسی، آلمانی، دانمارکی، سوئدی و نروژی بنویسید شباهتهای جالبی بین این واژهها و جملات مشاهده خواهید کرد. همینها را به فرانسه و ایتالیایی هم بنویسید. خواهید دید که با گروه اول فرقهای بارزی هست اما باز میتوان به شباهتهای زیادی هم پی برد. ولی اگر این بار همان واژهها و جملات را به ترکی، چینی و یا عربی بنویسید صرفنظز از الفبا و املای گوناگون، خواهید دید که مثلا ترکی و یا عربی آن واژهها با سوئدی و یا فرانسه خیلی فرق دارند.
طبقه بندی زبانهای مختلف دنیا در «خانوادههای زبانی»، گروهها و زیر گروههای مجزا و تعریف نزدیکی و یا دوری بین این زبانها، گروهها و یا زیر گروهها چیزی نسبتا جدید است که زبانشناسان در این ۱۵۰ سال اخیر برای سهولت بررسی زبانهای گوناگون، ویژگیهای آنان و مقایسه آنها با همدیگر انجام میدهند.
میتوان گفت که در دنیا چیزی بین شش تا هشت هزار زبان زنده وجود دارد. توافق اکثر زبانشناسان بر رقمی حدود ۶۹۰۰ و ۷۰۰۰ زبان است. این فرق از آنجا ناشی میشود که تعریف «زبان» و «لهجه» ممکن است بسته به هر شخص و دانشمند و معیارهایی که گذاشته میشود، فرق کند. مثلا بعضیها زازا را جدا از کردی میشمارند و بعضیها فکر میکنند گیلکی لهجهای از فارسی است در حالیکه دیگران آلمانی سوئیس را لهجهای از آلمانی حساب میکنند و دیگران چکی و اسلواکی را دو زبان گوناگون میشمارند. البته در این بررسیها عوامل و معیارها همیشه بر پایه علم زبانشناسی نیستند و ملاحظات سیاسی همگاه در این نوع بررسیها تاثیر میکنند.
حدود ۲۰ خانواده زبانی تعریف شده است که باز این رقم هم بسته به تعریف هرکس از زبان و خانواده زیانی فرق میکند. بزرگترین خانواده زبانها در دنیا خانواده زبانهای هند و اروپایی هست که بیش از ۵۰۰ زبان کوچک و بزرگ عضو آن هستند. گروههای کوچکتر هر خانواده زبانها هم به همین ترتیب معین میشوند.
اعضای خانواده زبانها برپایه اشتراک و یا شباهت در واژگان خودی و پایه و ساختارهای دستوری آن زبانها معین میشوند که هم در زمان کنونی و هم از نظر تاریخی بررسی و مقایسه میشوند. در مرحله بعدی برپایه نزدیکی بیشتر بین گروههایی از این خانوادهها از «گروهها و یا شاخههای زبانی» سخن میرود. مثلا فارسی، آلمانی، ایتالیایی، هندی، روسی، یونانی، ارمنی و آلبانیایی و بیش از۵۰۰ زبان دیگر خانواده بزرگ زبانهای هند و اروپایی را تشکیل میدهند چرا که همه آنها، کم و یا زیاد، از نظر واژگان و ساختار دستوری مشترکاتی دارند که مثلا با عربی، عبری و یا ترکی و مغولی ندارند. اما در داخل خانواده هند و اروپایی میتوان برای نمونه از گروههای زیر نام برد: شاخه زبانهای هند و ایرانی (شامل هندی، اردو، بنگالی و یا فارسی، کردی، لری، پشتو و غیره) که خود گروه هند و ایرانی به دو زیر گروه هندی و ایرانی تقسیم میشود. بعضیها ارمنی را جزو گروه ایرانی میشمارند و دیگران بر آنند که ارمنی زیر گروه مستقلی از زبانهای هند و ایرانی است. خانواده زبانهای رومیتبار یا ایتالیک (لاتین، ایتالیایی، فرانسه، اسپانیایی…) و یا خانواده زبانهای ژرمنی (آلمانی، انگلیسی، دانمارکی، سوئدی…) هم جزو گروههای مختلف خانواده هند و اروپایی هستند.
خانواده زبانهای آلتایی سه شاخه ترکی (شامل ترکی ترکیه، آذری، ترکمنی، قزاقی، ازبکی و غیره)، مغولی و تونقوزی دارد. طبیعتا هر شاخه را هم وابسته به نزدیکی و دوری زبانها میتوان به زیر گروههای مختلف تقسیم کرد.
از خانوادههای زبانی در منطقه بزرگتر ما یعنی خاورمیانه، اروپا، آفریفای شمالی، آسیای صغیر و آسیای میانه حدود ۴-۵ خانواده زبانی حضوری نظر رس دارند. البته حجم این خانوادهها و تعداد متکلمین این زبانها یکی نیست. بزرگترین خانوادههای زبانی که در ایران کنونی حضور دارند عبارتند از یکم: هند و اروپایی (فارسی، کردی، لری، تاتی، تالشی، بلوچی و غیره و در یک گروه دیگر ارمنی)، آلتایی (ترکی آذری و ترکمنی) و آفروآسیایی (عربی).
حدود ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد انبوه قبائل و طوائفی در جنوب سیبری – حوالی رود اورال، آسیای میانه، شمال قفقاز و دریای خزر و اروپا زندگی کرده پیوسته در حال کوچ، مهاجرت و کوشش برای سکنی و اقامت در مناطق جدید بودند. آنها زبانی مفروض که به طور قراردادی «پروتو هند و اروپایی» نامیده میشود صحبت میکردند و گویشها و لهجههای مختلفی داشتند. از این «زبان ریشه» است که به تدریج زیر گروههای هند و ایرانی، ژرمنی، رومیتبار، کلتی و غیره جدا شده به صورت زبان و لهجههای مستقل شکل گرفتهاند – چیزی که تا هزاره نخست میلادی یعنی برای تقریبا هشت تا نُه هزار سال ادامه داشته است، مرحلهای پر از دگرگونیهای زبانی، جغرافیایی، فرهنگی، و قومی.
در همین دوره نطفه چندین خانواده زبانهای دیگر هم تشکل یافته است.
ممکن است دو زبان که از نظر ریشه و منشاء ارتباطی با همدیگر ندارند لغات مشترک بسیار زیادی داشته باشند و یا از همدیگر هزاران لغت گرفته باشند. اما این، لزوما دلیل نزدیکی «خانوادگی» آن زبانها نیست. مثلا بخش مهمی از واژگان رایج فارسی امروز از عربی گرفته شده اما عربی و فارسی دو زبان از نظر ریشه متفاوت هستند: فارسی از گروه زبانهای ایرانی در شاخه هند و ایرانی خانواده زبانهای هند و اروپایی است اما عربی از گروه زبانهای سامی (شامل عربی، عبری، آرامی، حبشی) خانواده زبانهای آفرو آسیایی است. بهمین ترتیب ترکی واژههای بسیاری از فارسی و عربی گرفته اما از نظر ریشه نه با فارسی قرابتی دارد و نه با عربی.
در این توضیحات مقدماتی باید به نکته دیگری نیز اشاره کرد و آن معنای واژه «آریایی» است. تعبیر «آریایی» در اصل از سانسکریت (هندی باستان) است و معنی «فرد و یا طبقه ممتاز، اعیان، نخبه» دارد. درتاریخ، مردمشناسی و زبانشناسی «آریایی»ها به شاخه شرقی گروه «هند و اروپایی» گفته میشود که اقوام و زبانهای هندیتبار، ایرانی و ارمنی زیر گروههای آن به شمار میروند. «آریایی» به عنوان نام تیره، تبار و یا نژاد از سالهای ۱۸۵۰ به بعد و به خصوص در دوره فاشیسم هیتلری مورد سوء استفاده سیاسی قرار گرفت. طبق این نظریات سیاسی گویا «نژاد آریایی»، نژاد باصطلاح «خالص» و «پاک» بوده نسبت به «سیاهها» و «زردها» به اصطلاح «برتری» دارد و حتی اسکاندیناویها نمونه «پاکترین»نژاد هستند. از این جهت استفاده از این تعبیر بعد از جنگ جهانی دوم در ادبیات سیاسی بسیار محدود شد و کاربرد آن اصولا به زبانشناسی محدود گشت. حتی در زبانشناسی بعد از جنگ نیز تمایل اغلب دانشمندان بر آن بوده که بجای تعبیر «آریایی» و «آریاییها» از تعبیر «هند و ایرانی» و «ایرانیها» استفاده شود که البته آن هم درست است. امروزه کسی شک ندارد که چیزی بنام «نژاد پاک» و «خالص» وجود ندارد. همچنانکه از ابتدا همه اقوام بشری نتیجه اختلاط و آمیزش انسانها بودهاند، امروزه هم آن جریان اختلاط و آمیزش هنوز ادامه دارد. در عین حال این را هم نمیتوان ادعا کرد که بخاطر این آمیزشهای قومی و زبانی، هیچگونه فرقی بین اقوام، زبانها و فرهنگهای گوناگون انسانها وجود ندارد، اگر چه از این فرقها نباید و از نظر علمی هم نمیتوان نتیجه گرفت که این یا آن گروه اجتماعی، قومی و یا زبانی «برتر» و یا در درجهای «پایینتر» است. نتیجه آنکه در تاریخ و زبانشناسی هیچکدام از تعابیر «آریایی» و یا «هند و ایرانی» غلط نیستند به شرط آنکه از کاربرد آنها سوء استفاده سیاسی نکرد و گرنه تعبیر «آریایی» به همان درجه درست و یا غلط است که «سامی»، «ترک»، «ژرمن» و یا «اسلاو».
دستهها:رنگارنگ, سرگذشت زبان ها
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.