۶۲۵۰ سال بعد، یعنی حدود ۸۰۰۰ و اندی سال پیش تغییرات مهمی در این تصویر بوجود آمده بود که اگر با معیار محدود زبانهای معاصر به این تغییرات نگاه کنیم، شاید چندان پر اهمیت جلوه نکنند چرا که هنوز هم شاهد پیدایش روشن و مشخص زبانهای کنونی نیستیم، اما این تغییرات با اینهمه بسیار مهم هستند.
حدودا در اواخر هزاره ششم ق م یعنی نرسیده به سال ۵۰۰۰ ق م، ما شاهد پایان آخرین عصر یخبندان هستیم که اگرچه ظاهرا رابطه مستقیمی با موضوع زبانها ندارد اما به تعداد جمعیت و مهاجرت همه اقوام و امتزاج آنان با همدیگر تاثیر کلانی گذاشته است. در نتیجه ذوب یخ و برف قطب شمال و مناطق نیمه قطبی، بریتانیا ازخشکی قاره اروپا جدا شده تبدیل به مجمع الجزایر گشت و در نتیجه بالا رفتن سطح آب دریای مدیترانه، این دریا با دریای سیاه که مانند یک دریاچه بود متصل گشت. با این ترتیب دریای سیاه شکل کنونی خود را گرفت و به «آبهای آزاد» بینالمللی وصل شد.
حدود هزار سال بعد، یعنی حوالی سال ۴۰۰۰ ق م مخصوصا در سمت غرب شاهد توسعه اقوام متکلم زبانهای اورالی به خصوص به سوی غرب یعنی اسکاندیناوی کنونی و عقبنشینی مردم متقدمتر لاپزبان به طرف شمال یعنی مناطق قطبی هستیم.
هنوز در موقعیت زبانهای مدیترانه غربی (و یا ایبریایی) مانند زبان پروتوباسکی تغییری رخ نداده است. وضع زبانهای دراویدی و (آنچه که برای ما ایرانیها مهم است) ایلامی هم که بعدها یعنی تا میلاد مسیح عملا از بین رفت، در این دوره دچار تغییری جدی نشد.
زبانهای قفقازی که به هر حال گسترش زیادی نداشتند شاید هم به خاطر کوههای این منطقه همچنان تا حد زیادی محدود و محصور ماندند.
اما از هزاره پنجم به بعد در دو گروه زبانی تغییرات مهمی پیدا شد.
اولا گروه زبانهای هند و اروپایی به تدریج بین خود به زیر گروههای منطقهای تقسیم شدند که همزمان، ظاهری قومی هم به خود گرفت تا جاییکه در حوالی سال ۲۷۵۰ دیگر میتوان به طور کلی از دو گروه شرقی و غربی هند و اروپایی سخن گفت.
در عین حال زبانهای آفرو آسیایی هم به دو گروه آفریقایی (مصری باستان و بربری) و گروه آسیایی تقسیم شد. این گروه دوم که آن را کلا «سامی» مینامیم یک زیر گروه کلی است که بعدها آکادی، عربی و عبری از درون آن بیرون خواهد آمد.
نکته تا حدی اسرارانگیز، محدود ماندن بقا و حیطه گسترش زبان سومری و بزودی زوال کامل آن است اگر چه سومری یکی از زبانهای باستان است که بیشترین آثار مکتوب سنگی و سفالی از آن باقی مانده و این زبان، زبانهای دیگر همجوار و همزمان خود مانند آسوری و ایلامی را تحت تاثیر خود قرار داده است.
اولین دادههای زبان هند و اروپایی هیتیتی که در آناتولی ظاهر شده و به اطراف خود تاثیر گذاشته نیز مربوط به این دوره است.
نهایتا در گوشه راست بالا گروه هند و اروپایی – هند و ایرانی تُخارها را میبینیم که ظاهرا مثل جزیرهای منفصل از گروه هند و اروپایی در آسیای میانه، منطقه باختر (به یونانی: باکتریا) یعنی شهرهای بعدی سمرقند و بلخ میزیستهاند اما اغلب آنها مدت یکی دو هزار سال بعد تحت فشار اقوامی که از مناطق شرقیتر رو به سوی غرب گذاشتند از این منطقه کوچیدند و یا با اقوام نو آمده امتزاج یافتند.
و بالاخره آنچه که در انتهای گوشه راست و بالای این نقشه به عنوان «اقوام مخلوط آسیای میانه» تعریف کردهایم نزدیک به دو هزار سال یا بیشتر رنگ و هویت مشخص و قطعی زبانی نداشتند بلکه به راستی مخلوطی از اقوام کوچنده و چادر نشین بودند که بعد از مدتی همه رو به سوی شرق، جنوب و غرب گذاشتند تا به سرنوشت چین، اروپا و خاورمیانه مُهری ماندنی بزنند.
هونها معروفترین این قبایل بودند که بیش از دو هزار سال بعد در این نقشه، از گوشه راست بالا، از شرق پیدا شدند و از منشاء جغرافیایی خود در کوههای آلتای (سیبری جنوبی، چین و مغولستان) به سوی غرب سرازیر گشتند.
گسترش اقوام متکلم به زبانهای هند و اروپایی فقط در شرق نبود. در غرب هم آنچه که شاخه غربی این گروه نامیده بودیم خود به تدریج در هر منطقه ویژگیهای خود را گرفت. مجمعالجزایر بریتانیای کنونی کاملا تبدیل به سرزمینی هند و اروپایی با ویژگی بیشتر کلتی شد در حالیکه مثلا گروه رومیتبار («ایتالیک») در ایتالیا و فرانسه ریشه دواند و به اسپانیا هم گسترش یافته زبانهای «مدیترانهای غربی» مانند باسکی و یا اتروسکی را پس راند. ژرمنها که «اورهایمات» و یا موطن اصلیشان جنوب اسکاندیناوی، دانمارک کنونی و شمال آلمان کنونی بود عملا از بالتیها و اسلاوها جدا شدند و به همین ترتیب یونانیها شبه جزیره یونان را پرکرده از آن تاریخ به بعد در همانجا ماندند و شمال آن منطقه خاستگاه تراکیهایها شد.
اما همچنانکه میبینیم همه اینها هنوز جوانههای زبانهای مستقل خانوادههای زبانی است و هنوز از خود زبانهای معاصر مانند انگلیسی، فرانسوی و یا فارسی و یونانی خبر چندانی نیست.
پیدایش و رواج اولین نظامهای نوشتاری یعنی خطوط و الفباهای باستانی میخی از قبیل سومری، ایلامی، همچنین هیروگلیفهای مصری و یا گلیفهای دره سند هم در این دوره شروع شده که حدود ۱۵۰۰ سال بعد به صورت نسبتا تکمیل شده الفباهای فنیقی و آرامی در آمده و در خاورمیانه رواج یافته است.
اکثر زبانهای بعدی خاورمیانه از جمله عربی، عبری، فارسی و ترکی در ابتدا نوعی اصلاح شده از این الفباها را قبول کرده به کار بردهاند.
در ضمن در طرف راست نقشه، محل «تمدن باستانی دره سند» در هندوستان کنونی هم معین شده است. این نشانه فقط یاد آور آن است که وقتی حدود ۱۰۰۰ و اندی سال بعد اقوام هندی گروه هند و ایرانی (آریایی) به اینجا کوچیدند، تمدن به نسبت پیشرفتهای در آن منطقه وجود داشت که یقیناً مردم آن، زبان و یا زبانهای خود را داشتند. اما گذشت روزگار از آن تمدن و زبان نشانههای زیادی باقی نگذاشته است.
حوالی سال ۲۲۵۰ ق م در شرق استپهای آسیا اقوام هند و ایرانی (آریایی) رحل اقامت افکندند که از قفقاز تا بخش اعظم آسیای میانه را پر کرده بودند. آنها به سرعت بسوی شرق و جنوب پیشروی میکردند. تقریبا هزار سال بعد، یعنی حوالی ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ ق م، شاخهای از آنان به هندوستان کنونی و شاخه دیگرشان به ایران کنونی مهاجرت کرده در این سرزمینها سکنی گزیدند.
دستهها:رنگارنگ, سرگذشت زبان ها
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.