وقتی اعراب ایران ساسانی را شکست داده، دولت خود را گسترش بخشیدند، از نگاه اداری امپراتوری عربی-اسلامی را کم و بیش به سبک امپراتوری ساسانیان به ایالات بزرگ و این ایالات را به ولایت های کوچک تر تقسیم نمودند. هر ایالت و ولایت حاکم خود را داشت که در دوره ساسانیان شاه و در دوره اسلامی والی، حاکم، ولایتدار و یا امیر نامیده میشد که در واقع نایب خلیفه در ایالت و ولایت خود بود. امروزه پادشاهان و امیران محلی دیگر نیستند. در فارسی به مقامی شبیه حاکم و والی دوره خلافت اسلامی، «استاندار» و «فرماندار» میگوییم.
پیش از اسلام در ماوراءالنهر شاهان محلی هر ولایت عنوان مخصوص خود را داشتند. اکثر مردم بومی ایرانی تبار بودند و به لهجه های ایرانی شرقی سخن میگفتند. بنا بر این، آن عنوان ها هم به زبان و یا لهجه محلی ایرانی آن محل و منطقه بود. مثلا شاه سمرقند به سُغدی «اِخشید»، شاه بخارا «بخار-خُداه» (به سُغدی «بوکار کودات»)، شاه استروشن (اُشروسنه) «افشین»، شاه چغانیان (ترمذ و سرخان دریا در اوزبکستان و تاجیکستان کنونی) «چغان خدای» و یا شاه خوارزم ««خوارزمشاه» و «خوارزم خداه» نامیده میشد. (در میان قبایل ترک رئیس قبیله واتحادیه بزرگ تر قبایل، قاغان، قاآن، خان و در نزد ترک های غربی و اُغوز اکثرا «بیگ» خوانده میشد.)
در دوره امویان و عباسیان از هرکس که درآمدی داشت، مالیات اخذ میشد، چه مسلمان و چه غیر مسلمان. غیرمسلمانان ناچار بودند به جز مالیات معمولی یک مالیات اضافی نیز به خاطر «مسلمان نبودنشان» بپردازند. این مالیات اضافی را «جزیه» مینامیدند.
«خراج» را همه حاکمین عرب به دارالخلافه یعنی دربارامویان در دمشق و دیرتر به دارالخلافه عباسیان در بغداد میفرستادند. خراج به معنی «مالیات املاک غیرمنقول» مانند خانه، باغ، روستا، حتی یک ولایت و ایالت و گاه کلا «مالیت بر درآمد» بود.
اداره ایالت های بزرگ مانند خراسان، جزیره، عراق، جبال، فارس، شام و غیره در ابتدا فقط به حاکمیت فرمانداران و یا والی های عرب داده میشد. خلیفه عرب مالک و صاحب تمام امپراتوری و حاکم هر ایالت و ولایت مالک و صاحب آن ایالت و ولایت شمرده میشد. در آمد اصلی دولت عربی-اسلامی از منبع مالیات و جزیه و خراج (از حاکمان مسلمان و به مبلغ بیشترغیر مسلمان) بود. در آمد دیگر «باج» (ضربیه، جزیه) نامیده می شد که عبارت از پول و یا اموال ذیقیمتی بود که غیرمسلمین به مسلمانان پرداخت می کردند تا حاکمین و کلا مسلمانان به آنان حمله نکنند.
حکم فرمانداری حاکمان ایالت ها را معمولا فقط خلیفه میداد. این حاکمان نیز هر سال «خراج» ایالت خود را به دارالخلیفه می پرداختند که معمولا به صورت پول، طلا، نقره و جواهراتی بود که هنگام «حملات جهادی» از مردم غیرمسلمان گرفته و یا از حاکمان پایین تر از خودشان جمع کرده بودند. اگر حاکم یک ولایت و یا حتی ایالت (و مردم آن) هنوز به اسلام نگرویده بودند، در آن صورت خراجی که میبایست می پرداختند، از خراج حاکم و ولایت مشابه مسلمان بیشتر بود. مثلا سمرقند و بخارا تقریبا به مدت یکصد سال بارها با هجوم و قتل و غارت از سوی لشکر عربی-اسلامی روبرو شدند و تا تسلیم و قبول اسلام که بعد از سال های 720 و بخصوص در دوره عباسیان رخ داد، یا با اعراب در حال جنگ بودند و یا مردم این دو شهر جزیه و فرماندارانش خراج اضافی می پرداختند. خراج سرزمینهایی مانند سمرقند که مدت ها بدون قبول اسلام پرداخت خراج را پذیرفته بودند و یا ارمنستان (در قفقاز) که بدون قبول اسلام تسخیرو یا تسلیم شده بودند، بیشتر از سرزمینها و حکامی بود که مسلمان شده بودند.
در عین حال سهم قابل توجهی از بابت غنیمت های جنگی به دارالخلیفه تعلق میگرفت که این هم یکی از منابع مهم درآمد حکومت مرکزی خلیفه های اموی و عباسی بود. مثلا قتیبه بن مسلم (669-716)، فرمانده عرب و والی خراسان در جریان فتح و غارت شهر پیکند در نزدیکی بخارا، پول و جواهرات بسیار و از جمله «دو مروارید، هرکدام به اندازه یک تخم کبوتر» (کندی به نقل از طبری، ۱۵۹) غارت کرده، آنهارا به فرمانده خود حجاج فرستاد.
انتصاب حاکمان ایالت های کوچک تر مانند سُغد، بلخ و یا خوارزم معمولا جزو اختیارات حاکمان ایالت هایی بود که آن ولایات کوچک تابعش بودند. مثلا حاکم خراسان که اصولاعرب بود، حق داشت فرماندار سغد و یا خوارزم را تعیین کند. اگرولایات مزبور هنوز از سوی مسلمانان فتح نشده بود، ابتدا این سرزمین ها و مردم آن با حمله و جنگ جهادی و یا «غزوه» مسلمانان روبرو میشد و در صورت انقیاد و یا تسلیم داوطلبانه شروع به پرداخت مالیات و خراج مینمود. معمولا حاکمین و یا شاهان محلی ولایات کوچک خراج ولایات خود را به حاکم بزرگ تر ایالت تابع خود میفرستادند. اگر حاکمان محلی به حاکم و یا والی ایالت بزرگ تر خود مالیات و خراج نمیپرداختند، بعد از مدتی کشاکش، میان حاکم ایالت و حاکم ولایت جنگ در میگرفت.
شکل دیگرپرداخت «خراج» و مالیات، ارسال اسیران جنگی (زن و یا مرد یعنی کنیز و یا غلام) بود که باز از حملات جهادی به سرزمین های غیر مسلمانان به اسارت گرفته شده بودند. اکثر غلامان و کنیزان از آفریقا و یا قبایل ترک آسیای میانه و قبایل «خزر» در حوزه شمالی دریای خزربودند، اما میان آنان اسیرانی ایرانی و غیره نیز یافت میشد. مثلا باسورث به نقل از جغرافیانویس عرب، المقدسی میگوید که «بخشی از خراج خراسان ارسال سالانه دوازده هزار اسیر بود (…) و دولت سامانیان (سده نُهم میلادی، -م.) از بابت هرغلام ترک که از آمو دریا گذشته، وارد خراسان میشد، میان 75 تا 100 دِرهم میگرفت و جوازعبور طلب میکرد» (باسورث 197).
اصولا خلیفه، هر ایالت را به اختیار یکی دو طایفه عرب میگذاشت. خود حاکم ها بخصوص در زمان امویان، عرب بودند. ایالت های بزرگ تر مانند خراسان و جزیره (ماد سابق) و یا فارس که در آمد بیشتری داشتند، به طایفه های بزرگ و با نفوذ سپرده میشد. ایالت های ایران ساسانی و ماوراءالنهر اساسا در اختیار طایفه های عرب عراق و مخصوصا بصره و کوفه گذاشته میشد. جنگجویان طایفه های عرب اکثرا با زنان و فرزندان خود عازم این ایالت های «کفار» میشدند. در این حمله های «جهادی» اغلب میان طایفه های عربی و رئیسان و امیران این طایفه ها کشاکش و گاه جنگ بر سر مال و ثروت در میگرفت.
حاکم های ایالت های بزرگ همچون نمایندگان مستقیم خلیفه که «امیرالمومنین» نامیده میشد، عمل میکردند.
دوران حکومت محلی حاکم ها در ایالت های مختلف محدود و اکثرا میان پنج تا ده سال بود. خلیفه این حق را برای خود محفوظ نگه میداشت که حاکم ها و فرمانداران ایالت ها را طبق میل خود عوض کند. این هم گاه، وقتی حاکمی برکناری از مقامش را قبول نمی کرد، باعث درگیری میشد. حاکم ایالت برضد خلیفه شورش میکرد و خلیفه به حاکمان دیگر و یا فرماندهان لشکر خود دستور میداد افراد شورشگر را سرکوب کنند.
تنها در دوره عباسیان بود که به خاطر نارضایی مردم و اوج مخالفت ها با دولت مرکزی خلیفه و حاکمین محلی، حاکم های بومی و محلی مانند طاهریان، صفاریان و سامانیان در خراسان و ماوراءالنهر مورد قبول خلیفه قرار گرفت. شاید دو دلیل دیگر برای قبول حاکمیت پادشاهان محلی و بومی از سوی خلفای عباسی این بود که اولا خود عباسیان با کمک مستقیم ایرانیان و مخصوصا طاهریان و سامانیان بر سر کار آمده بودند و ثانیا با گسترش امپراتوری اداره مرکزی مشکلتر شده بود. این پادشاهان و امیران که وابسته به دودمانهای محلی مانند صفاریان، طاهریان، سامانیان، آل بویه و یا غزنویان و سلجوقیان بودند، در ظاهر خلیفه بغداد را نمایندگی میکردند، خطبه به نام او میخواندند، مالیات و خراج میپرداختند، اما هر قدر که قدرتشان در محل بیشتر میشد و هراندازه که دستگاه خلافت عربی در مجموع ضعیف تر می گشت، این نایبان محلی خلیفه نیز که دیگر خود را «شاه» و «سلطان» و «امیر» و «بیگ» میخواندند، استقلال عمل و سرکشی بیشتری از خود نشان می دادند، تا جایی که مدتی در دوره غزنویان و بخصوص سلجوقیان، حاکمان محلی که بر امپراتوری های گستردهای حکم میراندند، حتی دیگر خطبه به نام خلیفه نمیخواندند و خراج هم نمیپرداختند.
منابع:
Bosworth, C. Edmund (2007a): The Turks in the Islamic Lands up to the Mid 11th Century, in: Bosworth, C. Edmund (ed.): The Turks in the Early Islamic World, Burlington, VT, USA
Kennedy, Hugh (2007): The Great Arab Conquests, Da Capo Press, USA
دستهها:ماوراءالنهر و اسلام