افشین و هویت ایرانی در 1200 سال پیش

گفتم خوانندگان علاقمند را نیز در جریان بگذارم. در حین مطالعه تاریخ خودشناسی و هویت ایرانیان و احساس وابستگی به این جمع که در فصل آینده کتاب جدید «تاریخ همگرائی و آمیختگی ایرانیان و ترکان» بحث خواهد شد، به یک عبارت از تاریخ طبری از افشین برخوردم. افشین اصالتا ایرانی زبان و از استروشن (در تاجیکستان کنونی) بود که فرمانده خلیفه عباسی معتصم شده بود. هم او بود که به فرمان معتصم جنبش بابک در آذربایجان را سرکوب کرده، بابک را دستگیر و به دستگاه خلیفه تسلیم کرد. بابک نیز به دست عمال خلیفه به قتل رسید.

این کی بود؟ حدود 225 سال بعد از اسلام، یعنی تقریبا 1200 سال پیش.

اما خلیفه این بار نسبت به خود افشین مشکوک شد که اولا مسلمان خوبی نیست (مثلا ختنه نشده! و کتاب های فارسی مانند کلیله و دمنه میخواند و در ضمن پنهانی از شورش مازیار علیه خلیفه در مازندران حمایت میکند. نگاه کنید به این لینک و همچنین این لینک). این بار خود افشین را میگیرند و دست بسته پیش خلیفه می آورند. به اصطلاح «دادگاهی» تشکیل میشود و هر کس از روسای حکومت و افراد ذی دخل افشین را به اصطلاح امروزی سین-جیم میکند. ماجرای آن به اصطلاح «دادگاه» که شبیه دادگاه های سیاسی استالین و حتی امروز ما در کشورهای استبدادی است، به این یادداشت مربوط نیست و من چند سال پیش سعی کردم تا حدی چکیده آن دادگاه را شرح دهم.

«موضوع انشای» کنونی ما بررسی تاریخ هویت ایرانی و خودشناسی ایرانیان به عنوان یک جمع و گروه بزرگ مردم (البته صرفنظر از مرزهای رسمی کنونی) است. (آن توضیح قبلی داخل پرانتز نه به جهت رویاهای ناسیونالیستی ایرانی، بلکه بخاطر این واقعیت اقلا 2500 ساله است که ایران و ایرانیت آن وقت ها محدود به این مرزها نبود.)

در این دادگاه اسلامی خلیفه معتصم در بغداد، افشین ما با اتهامات گوناگون از طرف هفت، هشت نفر بمباران میشود. ضمن آن سوال های مخاصمین و جواب های هیجان زده افشین یک سوال و جواب از نظر موضوع بحث ما یعنی تاریخچه هویت ایرانی و خودشناسی ایرانیان جالب است. افشین رو به یکی از اتهام کنند گان خود میکند که قبلا رابطه خوبی با افشین داشت، و می پرسد:

«مگر نبود که ترا به پیش خویش می پذیرفتم و راز خویش را با تو میگفتم و از عجم بودن و رغبتم به آن و به مردمش با تو سخن میکردم؟»

که البته آن فرد هم تائید میکند و میگوید «چرا.»

این از ترجمه فارسی تاریخ طبری (جلد 13، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ ششم، تهران، 1380، صفحه 5927) است. من برای کاوش بیشتر به اصل عربی طبری نگاه کردم. آنجا برای آنچه که در فارسی «عجم بودن» (به معنی ایرانی بودن) «العجمیه» گفته شده که بنظرم ترجمه دقیق ترش میتواند «ایرانیت» باشد که از نظر موضوع هویت ملی و ایرانی حتی کمی قوی تر و پررنگ تر از «عجم بودن» جلوه میکند.

بدون شک و تردید و بحث در اینجا منظور افشین از «عجم بودن» یا «عجمیه» «ایرانی بودن» و «ایرانیت» است. دلیل و نشانه هویت ملی و دولتی در مرحله های مختلف و آثار گوناگون به صورت های مختلف و تغییر یابنده بیان شده است: صحبت از «ایران»، «پادشاه ایران»، ایرانیان، عجم، «فرس»، پرس و پرسیس…

آنچه که مرا به این کاوش و مراجعه به طبری (و در ضمن ابن الاثیر که او هم همین موضوع دادگاه افشین را مفصلا و بسیار مشابه با طبری توضیح داده) انگیزاند، مدخل «هویت ایرانی» در فرهنگ «ایرانیکا» به قلم استاد احمد اشرف بود که احتمالا بسیاری ها او را از طریق ترجمه فارسی کتاب «هویت ایرانی» می شناسند. مدخل مزبور که مشخصات اصل انگلیسی اش را در زیرنویس قید میکنم[1]، بخش سوم (قرون میانه) مدخلی طولانی تر در پنج بخش با عنوان «هویت ایرانی» است.

منظور من این است که اولا این نگاه اروپا-مرکز (یوروسانتریستی) درست نیست که موضوع هویت و ملت و هویت ملی و احساس بستگی به یک گروه بزرگ تر مردم بنام قوم یا ملت یا هرچه که با تعاریف مدرن امروزی همه قاطی-پاتی شده، قبل از تاسیس دولت-ملت های اروپای غربی و آمریکا در 200-300 سال اخیر موجود نبوده و حق موجودیت ندارد!

یعنی چه؟ آیا یونانیان، یا چینیان، یا مصریانِ از آن هم قدیمی تر یا ایرانیان زمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و غیره یا رومیان در آن دوره ها خود را «یکی» و متمایز از دیگران (و بخصوص همسایگان خودشان) نمی دانستند؟ این را نباید به سلاّخخانه تفاسیر سیاسی کنونی برد و همه را از آن ترساند. واقعیت آن است که چینی ها دو هزار سال قبل هم خود را از همسایگان شمالی خود متمایز (و طبعا بهتر و والاتر!) تصور میکردند، یونانی ها به اقوام دیگر (نه چندان به ایرانیان یعنی به تعبیر آنان «پرسیس») «باربار» میگفتند و ما ایرانیان هم اقلا تا اواخر ساسانی صرفنظر از نژاد و قومیت و ریشه زبان و غیره به هر کس که در «انیران» یعنی خارج از مرزهای فراخ ایران فرهنگی و تاریخی بود (حتی به تورانیان و خیون ها که به قول ریچارد فرای احتمالا آمیزه ای از ایرانیان شرقی و ترکان قدیم آسیای میانه بودند) به دیده رقیب و دشمن نگاه میکردیم.

نتیجه گیری شخصی من اینکه بنظر میرسد همه چیز از خانواده افراد شروع میشود – بله از همین کوچکترین واحد جامعه – که در آنجا شما احساس خودی و تعلق و وابستگی میکنید، صرفنظر از اینکه مادر شما ترک است یا کرد یا ارمنی و یهودی، ایرانی یا افغانی، مسلمان یا مسیحی یا بهائی. در مرحله بعد حتما این احساس را نسبت به روستا یا شهر خود میکنید (در دوره های قدیم حتما نسبت به ایل و قبیله خودتان)، بعد به ایالت و استان خودتان، بعد نسبت به کشور خودتان. یعنی به هرحال درجه بستگی و نزدیکی حسی شما به این ترتیب بالاتر میرود. در همین چند قرن آخر حتی موضوع تمایز هویت و احساس نزدیکی و دلبستگی نسبت به قاره اشخاص هم روشن تر شده: تمایز «ما» و «آنها»، مثلا آسیائی ها و اروپائی ها.

چیزی از این احساس هویت طبیعی تر نیست. عقلانی هم هست. کسی نمی تواند انکار کند که مثلا روس و چینی از نظر ده ها عامل تاریخی و ملی و فیزیولوژیک از یکدیگر متمایز و متفاوت هستند. حتی از نظر تمدن و سطح پیشرفت فرهنگی و علمی و اقتصادی هم همینطور. چه کسی میتواند نپذیرد که مثلا اروپا از نظر اقتصادی، علمی، رفاه و مردم، آموزش و پرورش، بهداشت و تامین اجتماعی در مجموع از آفریقا فرسنگ ها فاصله دارد؟

در این شکی نیست. اما قدم و نتیجه گیری سیاسی بعدی که میتواند بسیار هم وسوسه انگیز باشد، قدمی است که حتما و ابدا باید خود و دیگران را مهار کنیم که بر نداریم و آن، ارزش دهی به این مقایسه است و اینکه بگوئیم خانواده من چنین است و چنان است، درحالی که خانواده فلانی بد و عقب مانده و غیره است. یا شهر ما برخلاف فلان شهر فلان طور نیست. یا استان و کشور و ملت و ایل و تبار ما و دین و مذهب ما، یا زبان و «نژاد» ما (چیزی که اساس علمی ندارد) به مراتب بهتر و والاتر و قدیمی تر و قدرتمند تر از فلان استان و کشور و ملت و قوم و مذهب است. افتادن به این «هچل» هم خطرناک است و میتواند بین انسان ها، دولت ها، ملت ها، اقوام و مذاهب، کینه، خصومت و رویاروئی به وجود بیاورد و هم آدمی را (یا حتی گروه و دولتی را که چنین ادعاهائی میکند) به صورت دشمنی انگیز، جنگ افروز و حتی عقب مانده و غیر جدی ترسیم نماید.

نتیجه و رابطه همه این موضوع با دادگاه افشین: گفته افشین در دادگاه خلیفه معتصم رابطه ای با دولت-ملت مدرن کنونی نداشت (و نمی توانست داشته باشد). اما با اینهمه، این قید تاریخی هم نشان دهنده وجود هویت ملی ایرانیان در 1200 سال پیش است، حتی اگر بعضی ها بخواهند تاریخ طبری و ابن الاثیر را به هر دلیلی لوث کنند.


[1] Ashraf Ahmad: Iranian Identity, iii. Medieval Islamic Period, in: EIr. Online, viewed on 12.08.2022



دسته‌ها:اختلاط ایرانیان و ترکان