این یادداشت کوتاه از ده سال پیش است. آنوقت ها من تازه نشر جدید خاطرات حمیده خانم جوانشیر (همسر نویسنده و فعال بزرگ اجتماعی-فرهنگی جلیل محمد قلی زاده، مدیر مجله «ملانصرالدین») است. آنچه را که در این یادداشت گفته ام، تکرار نمیکنم. خاطرات بسیار شیرین (در واقع تلخ) و آموزنده تاریخی را دربر دارد. به زبان و سبک فوق العاده روان و شیرین هم نوشته شده است، البته به ترکی آذری، ابتدا به خط روسی بعد لاتین. مدتی پبش یکی از دوستان علاقمند و با استعداد این خاطرات را با خط و املای ترکی آذری خود ما، یعنی فارسی آماده کرد. خیلی واژه ها و تعابیر را هم که برای ما ها نامانوس هستند (مانند نام ماه ها و غیره) برای ما قابل فهم نمود، بی آنکه زحمت مقایسه و فهمیدن آن را بکشیم. اگر علاقه داشته باشید، بخوانید. برای من بسیار جالب و آموزنده بود. خیلی هم صمیمی نوشته شده. قصد تبلیغات و غیره هم ندارد. به موضوع نشر «ملا نصرالدین» در تبریز هم پرداخته. من به نکته مربوط به میر جعفر باقروف («آداش»، حامی درجه یک و به اصطلاح «برادر خوانده» پیشه وری) هم در این یادداشت اشاره کرده ام. اما اصولا آشنائی بیشتر با تحولات آن دوره ملتهب با قدرت گرفتن بلشویک ها، نقش پاشاهای عثمانی (مثلا نوری پاشا) و به طور همزمان عقب ماندگی و خرافات حاکم بر ایران فوق العاده است. سرگذشت خم اندر خم چاپ این کتاب حتی در سال های به اصطلاح «آشکاری» یا گلاسنوست شوروی هم جالب است که در مفدمه آمده. همه اینها البته اگر بتوانید ترکی آذری بخوانید. (من مطمئن نیستم که این کتاب به فارسی ترجمه شده یانه). بنظرم صالح ترین کسی که میتواند در این مورد نظر بدهد، جناب امیر عزتی است که آنهمه در پخش مجانی و بی چشمداشت آثار ایرانی (و مربوط به ایران) سعی و همت کرده و هنوز خسته نشده است. پی دی اف «ورژن» جدید و برای ما آذری های ایرانی قابل «روان خواندن» «خاطره لریم» را در پایان این یادداشت میگذارم. اگر مشکلی پیش آمد، بگوئید، با ایمیل بفرستم.
چاپ جدید (2011) و بی سانسور «خاطراتم» نوشته حمیده خانم جوانشیر ( 1873-1955) را میخوانم که از باکو برایم فرستاده اند . از روسی به ترکی آذری ترجمه شده (398 صفحه). حمیده خانم از خانواده جوانشیر ها، خان ها و اشراف قره باغ و شیروان و همسر میرزا جلیل محمد قلی زاده نویسنده معروف و مدیر و سردبیر مجله «ملا نصرالدین» بود. کتاب در باره پدر حمیده خانم احمد بیگ جوانشیر و جلیل محمدقلی زاده، دوران پر آشوب و هرج و مرج و قتل و غارت جنگ اول و آمدن بلشویک هاست. در همین بحبوحه حمیده خانم و جلیل محمدقلی زاده از طریق قره باغ به تبریز فرار میکنند و «ملا نصرالدین» آنجا منتشر میشود. خاطرات و خطرات فرار از طریق قره باغ، گذشتن از پل خدافرین و ماجراهای تبریز فوق العاده جالب اند – و یک موضوع دیگر هم جالب است: میرجعفر باقراوف که ما در زمان استالین او را بعنوان رئیس دراز مدت حزب کمونیست و طراح و مجری جریان پیشه وری در ایران میشناسیم، زمانیکه حمیده خانم به ایران فرار میکرد، یکی از اشرار مسلح قره باغ و مشغول غارت و کشتار مردم محل بود…
پی دی اف ورژن جدید کتاب به ترکی آذری ایران (روی عکس کلیک کنید)
نشانی اصل کتاب (چاپ 2011) باکو:
Həmidə Xanım Cavanşir | “Xatirələrim”
Ruscadan çevirən və nəşrə hazırlayan: Mehriban Vəzir
Dil redaktoru, qeydlərin və aydınlatmaların müəllifi: Ədalət Tahirzadə
(ikinci nəşr)
© Mehriban Vəzir
ISBN 978-9952-404-17-3
«APOSTROFF» MMC, 2012, 400 səh. Qalın cild, Tiraj 1000
Qiyməti, cəmi 10.00 AZN
Bakı Kitabı Klubunda sifariş edə bilərsiniz.
Telefon: 012 4921238, 050 4049113; E-mail: kitabklubu@gmail.com
دستهها:از ۲۱ آذر تا ۲۱ آذر, سیاحتنامه ها و خاطرات
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟