تحصیل از کودکستان تا دانشگاه به زبان اقوام؟

W5

عباس جوادی – کسانی که با طرح تحصیل زبان مادری در مدارس ایران مخالفت میکنند در کوشش استدلالشان یک دلیل هم میاورند و آن اینکه زبان های محلی اقوام، چه بزرگ و چه کوچک، هیچکدام زبان ها و یا لهجه هائی نیستند که در آن سنت کتابت علمی و تکنیکی وجود داشته باشد. از این جهت، بنا به این استدلال، امکان استفاده از این لهجه ها و زبان ها برای آموزش علوم معاصر و تکنولوژی و همگامی با سطح دانش بین المللی که مرتبا هم در حال رشد است، وجود ندارد و یا بسیار مشکل است.

این استدلال در جوهر خود درست است. اما سوال رک و راست این است: آیا میتوان مثلا به زبان لُری علم ژنتیک و یا الکترونیک خواند و یا فلسفه کانت را به بحث گذاشت؟ و یا به تاتی، کُردی و یا ترکی آذری؟

اما سوال مرتبط  این است: پس آیا این علوم معاصر را میتوان به فارسی خواند؟ جواب این یکی سوال تا حدی معلوم است. البته، ما در دانشگاه های ایران تقریبا همه این علوم را داریم. در این زمینه ها انتشاراتی هم هست که اگرچه تعدادشان به اندازه تعداد همین کتاب ها به انگلیسی، فرانسه و یا آلمانی زیاد نیست و شاید آخرین تحولات و پیشرفت های این حوزه ها را هم چندان منعکس نمیکنند اما به هر حال قابلیت استفاده پایه از زبان فارسی در این رشته ها بلا تردید وجود دارد.

اما اين امکان مثلا برای زبان تاتی و یا لُری نیست. اگر ترکی آذری را بگیرید هم این امکان نیست. در خود باکو که ترکی آذری زبان دولتی است در این حوزه ها کتاب و ادبیات یافتن تقریبا غیر ممکن است و علاقمندان یا به منابع روسی و یا طبیعتا انگلیسی و فرانسه مراجعه میکنند. ولی اگر قرار باشد ترکی ترکیه را بکار بگیرید البته این امکان در حدی شبیه فارسی وجود دارد. اما طبیعتا ترکی ترکیه ترکی آذری نیست و فرق بین آن دو اقلا به آن اندازه است كه برای یک دانش آموز و یا دانشجوی معمولی ایرانی و ترك زبان، خواندن، نوشتن، و درک ترکی ترکيه بهيچ وجه آسان و راحت نیست.

یکی از دوستان گیلک به شوخی میگفت به گیلکی پنجاه تا لغت برای باران و ماهی و گاو داریم. میتوانیم بگوئیم و بخندیم و برقصیم اما یک مقاله حقوقی و یا فلسفی و پزشکی نمیتوانیم بنویسیم.

در ترکی آذری هم همینطور. هر کس میخواهد چیزی جدی به ترکی ما بنویسد به ترکی ترکیه متوسل میشود که بیش از صد سال تجربه چاپ و نشر کتب علمی مدرن را دارد اما به ترکی آذری خودمان این کار با وجود تلاش های افراد و گروه های مختلف عملی نمی شود.

این در مورد کشور های متمدن و پیشرفتهُ دمکراتیک هم صادق است. شما کاربرد گونه های مشخص فریزی در آلمان و یا پرووانسی در فرانسه را حداکثر در اشعار و ترانه ها، ضرب المثل ها و لباس و رقص محلی این مناطق آلمان و فرانسه می یابید در حالیکه یعید است کتاب و مقاله ای جدی در زمینه زیست شناسی و یا تاریخ فلسفه به این «زبان» ها پیدا کنید.

در عین حال که این برای بعضی ها شاید هم بحق احساس کسر شان میاورد اما چیزی طبیعی است. این در عین حال مستقیما به تجربه و سنت و دولتداری نظامی مربوط است که  قرن های متمادی زبانی را بیرق فرهنگی خود کرده و در آن فرهنگ و ادبیات تولید نموده است. طی صد ها و هزاران سال گذشته، آثار علمی و ادبی اصولا به زبان های اصلی، مشترک و رسمی دولت ها نوشته شده و هنوز هم میشود و نه به زبان ها و لهجه های محلی و یا گونه های محاوره ای زبان ها. این است که مثلا به بلوچی و یا پشتو، کردی و یا ترکی آذری و یا اوزبکی و تاتاری به سختی میتوان مقاله، خبر، کتاب و اثر علمی و مدرن یافت و نوشت.

در مقایسه با مثلا پشتو، کردی، ترکمنی و آذری، هم  فارسی و هم ترکی ترکیه سنتی به مراتب طولانی تر، ادبیاتی بمراتب بیشترو تجربه ای بلند تر در زمینه پشتیبانی دولتی واحد و متمرکز داشتند و دارند. این تجربه و سنت، بخصوص در 100-150 سال اخیر با اصلاحات، تکمیل، مدرنیزاسیون و استاندارد شدن و بالاخره صنعت چاپ ماشینی و الکترونیک غنی تر و مستحکم تر شده است. از این جهت امروزه این زبان ها برای استفاده در علوم مثبت مانند فیزیک و شیمی و حتی علوم مدرن انسانی مانند حقوق، ادبیات و فلسفه به مراتب مناسب تر از زبان ها و لهجه های محلی هستند.  نه اینکه زبان ها و لهجه های جوانتر و یا  کوچکتر و محلی قادر به این نیستند. اما اگر آنها امروز با پشتیبانی دولتی و ملی به این کار شروع کنند این کارشان اگر موفقیت آمیز باشد و صاحب دولتی قدرتمند و باثبات شوند، اقلا 100-150 سال طول میکشد. تجربه برخی دولت های جوان تر غربی و صنعتی که زبان کوچکتر و ملی خود را رسمی کرده زبان تحصیلات عمومی کشور خود نموده اند گاه موفقیت آمیز و گاه کم ثمر بوده است. در ایرلند با وجود اینکه انگلیسی در عمل هنوز مقام اول در تحصیل، تالیف و چاپ آثار این کشور را دارد، ایرلندی هم به نسبت رشد کرده اگر چه به زور به کسی تحمیل نمی شود اما حتی در شرایط استقلال و دولتداری ملی، مقام ایرلندی حتی در خود ایرلند به مقام و محبوبیت انگلیسی نرسیده است که عملا زبان نخست ایرلند بشمار میاید. از سوی دیگر تجربه تقریبا همه کشور های آسیای میانه، خود جمهوری آذربایجان و یا یک رشته کشور های نواستقلال آفریقا و آسیا چندان خوشحال کننده نیست. ورای شعار های زبان ملی، اکثر آنها در تحصیلات جدی بالای دبستان  به زبان های بزرگتر دنیا مانند روسی و انگلیسی رو میاورند.

پس شاید بتوان گفت که اگر واقعیتش را بخواهید امروزه به سختی میتوان به زبان تاتی، لُری و یا حتی ترکی آذری و کُردی ژنتیک و یا پزشکی و مهندسی الکترونیک خواند. در تئوری میشود، اما در عمل ممکن نیست. حد اقل فعلا ممکن نیست و معنائی ندارد و اگر هم به فرض از  فردا گفتند میتوانید به یکی از این زبان های محلی ژنتیک و یا هر رشته علمی دیگر را بخوانید، تحصیل در آن رشته به هر کدام از این زبان ها در عمل بیسواد ماندن در آن رشته خواهد بود.

اما بهترین راه موفقیت در این حوزه ها استفاده از کدام زبان است؟ اگر هنگام طرح این سوال به فرزندان و خویشان خودتان فکر کنید جواب این سوال را خودتان بهتر از هرکس دیگری میتوانید بدهید. اگر دختر شما میخواهد ژنتیک بخواند کدام زبان کار ساز تر از همه است؟ به کدام زبان بخواند باسواد تر، موفق تر خواهد بود و کار بهتری خواهد یافت؟

البته در بهترین حالت باید گفت: انگلیسی، فرانسه، آلمانی و یا مثلا حتی روسی. البته انگلیسی صد بار بهتر از فارسی است که ادبیات و واژگان ژنتیک و اکثریت قریب به اتفاق علوم معاصر و مدرن در آن تاریخی بیشتر از صد سال ندارد.

و البته نه بلوچی و کُردی، نه ترکمنی و یا ترکی آذری… چرا که به این زبان ها نه در ایران و نه در کشور های دیگر نه کتاب و ادبیاتی هست، نه ترجمه ای جدی و نه حتی واژگانی.

اما برای اینکه در مورد زبان های ترکی آذری، کُردی و یا دیگر «زبان های محلی اقوام ایران» ناحقی نکنیم، کمی عقب تر برویم.

گذشته

تعابیر مدرنی مانند استادیار، دادگستری، یخچال، خشک شوئی، هسته (سلول)، زیست شناسی، گذر واژه و غیره قدمتی بیشتر از صد سال ندارند و محصول قرن بیستم هستند. آنها متعلق به دوره ای هستند که همزمان با تاسیس سلسله پهلوی آموزش و پرورش، مطبوعات، دادگستری، نقلیات و دیگر خدمات دولتی مرکزی شد و مهاجرت های داخلی بطور متناسب افزایش یافت و همزمان، فرهنگستان و فرهنگ های لغت و در عین حال نویسندگان و نخبگان کشور واژه های جدیدی برای معانی و مفاهیم مدرن ساخته وبه گردش استفاده وارد کردند و یا بعضی تعابیر مانند تلفن، پلیس و یا مرسی مستقیما وارد گردونه استفاده همگان شدند، چیزی که با وجود تغییر نظام به جمهوری اسلامی هم ادامه یافت.

فارسی قبلا صاحب اینچنین امکانات لغوی نبود – و هنوز هم در مقایسه با مثلا انگلیسی و یا فرانسه از دیدگاه بیان تعابیر و اصطلاحات مدرن علمی و تکنیکی ضعیف تراست. اما چون فارسی زبان مشترک یک کشور نسبتا بزرگ خاور میانه یعنی ایران با جمعیتی بزرگ و گذشته ای طولانی و غنی است حد اقل در این صد و چند سال گذشته توانسته است تا حدی با این تحول لغوی و زبانی بین المللی همگامی کند. دیگر زبان های رسمی اما کوچکتر دنیا مانند ترکی (ترکیه)، عربی، هلندی، سوئدی، مجاری، ویتنامی و یا هندی هم همچنین.

زبان بلوچی و یا تالشی این امکان را نداشتند، مثل ترکی ترکیه و یا فارسی ایران زبان رسمی یک کشورهم نبودند و جمعیت زیادی هم نداشتند که این زبان ها را از نظر علمی و انطباق با تحولات بین المللی «به روز» («آپدیت») کنند. ترکی آذری بخاطر وجود ترکی ترکیه و پیشرفت این زبان در آن کشور که شبیه پیشرفت فارسی ایران بوده و كُردى بخاطر تاسیس یک حکومت نیمه مستقل در شمال عراق در این چند سال اخیر در وضعی نسبتا متفاوت قرار داشته اند. اما در عمل، ما در ایران نتوانسته ایم برای زبان های ترکی آذری، کُردی، بلوچی و غیره واژگان و ادبیات علمی و معاصر بوجود آوریم. در عمل در طول هزار سال گذشته نیازی هم به این نبوده است. بهمین دلیل است که کسانی که غم زبان مادری خود را میخورند، برای حفظ آن به ثبت ادبیات شفاهی، اشعار فولکلور، ضرب المثل ها و غیره دست میبرند. آثار کتبی این زبان ها و لهجه ها از نظر تعداد محدود و از نظر قالب و مضمون بیشتر شعر و ادبیات است. نثر (از قبیل رمان، تئاتر، داستان کوتاه) و بخصوص نثر علمی و یا رسانه ای از قبیل خبر، تفسیر و تحلیل علمی و سیاسی، كتاب هاى تاريخ و جغرافيا و علوم فنى و يا ترجمه مطالب جدید علمی از زبان های اروپائی را در زبان های محلی اقوام نمیتوان و یا به ندرت میتوان یافت.

تقریبا تا قرن بیستم يعنى پیدایش دولت – ملت های معاصر منطقه از بطن امپراتوری های ایران و عثمانی زبان ادبی، فلسفی، اداری،علمی و دینی منطقه ما  اساسا عربی و  فارسی بود. متاسفانه شکوفائی علم و دانش در دنیای ما مسلمانان شرق زیاد طول نکشید در حالیکه همه تاریخنویسان معترف هستند که قرون دهم تا چهاردهم یعنی باصطلاح «قرون وسطای شرق مسلمان» برخلاف اروپا دوران طلائی علم و دانش و در ضمن ادبیات و هنر بود. اکثریت قریب به اتفاق آثار علمی این دوره از بیرونی و خوارزمی گرفته تا رازی و ابن سینا به عربی و فارسی بود. رخشندگی جهانی شعر فارسی از رودکی و جامی و فردوسی تا نظامی و حافظ و سعدی هم مربوط به این دوره است.  این در حالی است که زبان ترکی عثمانی تحت تاثیر فارسی و عربی بود و هنوز هم از نظر واژگان تحت تاثیر فارسی و عربی قرار دارد.

دانشمندان اصولا نقش عربی و فارسی (و یخصوص عربی) را با نقش زبان لاتین در ادبیات، دین و علوم غرب تا قرون هفدهم و هجدهم اروپا مشابه میدانند. تا این دوره لاتینی زبان اصلی کشور های اروپائی در تولید آثار ادبی و علمی بود. بعد از قرن شانزدهم است که زبان هائی مانند فرانسوی، انگلیسی، ایتالیائی و یا اسپانیولی و روسی بتدریج جای زبان مشترک لاتینی را در انتشارات میگیرند. در دنیای غیر عرب اسلام شاید فارسی اگر نقش مهمتری از عربی نداشته باشد اقلا نقش کمتری نداشته است. اما این وضع در قرن نوزدهم و بیستم با تلاشی امپراتوری های ایران و عثمانی، جدا شدن اقوام مختلف از آنها و بعد ا در قرن بیستم اعلام استقلال آنها که با جدا کردن زبان و حتی خط و الفبای آنها همراه بود، کاملا عوض شد.

و: حال

جالب است که  تا قرن بیستم مجموع آثار کتبی به زبان عربی بیشتر از فارسی و ترکی، مجموع آثار فارسی کمتر از عربی ولی بیشتر از ترکی و تعداد آثار ترکی کمتر از هر دو: عربی و فارسی بوده است در حالیکه به زبانهائی که امروزه «زبان های محلی اقوام» نامیده میشوند (یعنی مثلا ترکی آذری، کُردی، یا بلوچی و لُری) آثاربه مراتب کمتری تولید شده اند. که آن هم مربوط به چند قرن اخیر است. در بعضی زبان ها و گونه ها تنها در قرن بیستم است که بعضی آثار به چاپ رسیده است.

در قرن بیستم است که با تحولات بزرگ در صنعت چاپ و تولید کاغذ و ضمنا مرکزی شدن نظام دولتی و اداری این کشور ها تولید آثار آموزشى، علمی و ادبی در هر سه زبان عربی، فارسی و ترکی در مقایسه با سده های گذشته افزایش فوق العاده و چشمگیری میکند. از نظر انتشارات، ترجمه، واژگان، آثار مکتوب و الکترونیکی علمی، آموزشی، اجتماعی، ادبی، اقتصادی، تفریحی و غیره، زبان های فارسی، ترکی و عربی در این صد و چند سال گذشته رشد قابل توجهی کرده اند که البته بخصوص در زمینه علوم، واژگان و آموزش و پرورش هنوز قابل مقایسه با مثلا انگلیسی و یا فرانسوی و غیره نیست اما در سطح خودش و در مقایسه با دیگر زبان های کوچکتر و متوسط دنیا بد هم نیست. این، چیزی طبیعی است و شاید نمیتوان انتظار داشت که مثلا واژگان علمی فارسی و ترکی با مثلا انگلیسی و یا آلمانی و روسی همطراز باشد.

طبیعتا تاثیر پیشرفت صنعت چاپ و تولید کاغذ و بویژه پیدایش و گسترش بی سابقه اینترنت و انتشارات الکترونیکی با درجات مختلف در بهبود و پیشرفت نوشتن آثار و مطالب و حفظ میراث فرهنگی و اجتماعی زبان های غیر رسمی ایران و دیگر کشور های منطقه هم تاثیر به سزائی داشته است. حکومت ها، گروه ها  و افراد در این چند دهه اخیر بیشتر به اهمیت حفظ و بهبود وضع زبان و فرهنگ اقلیت ها و اقوام پی برده اند و از سوی دیگر این کار بخصوص در سطح مدارس خصوصی و ابتکار های شخصی و گروهی در اینترنت رغبت و رواج بیش از پیشی یافته است.

اما آیا این «زبان های محلی اقوام»، مثلا  بلوچی در ایران و یا کُردی در ترکیه نمیتوانند اگر هم نه تا سطح انگلیسی و آلمانی، حد اقل به اندازه فارسی و ترکی رشد یابند؟ پیشرفت زبان فارسی در ایران و یا ترکی در ترکیه را در نظر بگیرید که از نظر «علمی» در گذشته چندان واژگان و قدرت بیانی نداشتند و هنوز هم با وجود رشد این 100-150 سال گذشته شان قابل مقایسه با زبان های اروپائی «مهم» نیستند . در ضمن این را هم در نظر بگیرید که بخصوص از زمان اعلان استقلال جمهوری آذربایجان، رشد این زبان در آذربایجان قفقاز با وجود نفوذ همه جانبه روسی قابل توجه بوده است و همین را میتوان در خصوص کُردی در کردستان عراق هم ادعا کرد که بعد از سقط رژیم صدام حسین عملا به صورت تنها زبان رسمی و حاکم کردستان عراق تبدیل شده و از این جهت در همین مدت به نسبت تقویت یافته است. نتیجتا احتمالا میتوان ادعا کرد که در صورت رسمیت یافتن و حمایت یک دولت، بخصوص دولتی حتی کوچک و ضعیف که «حامل» این زبان نوپا باشد، حتی یک زبان نسبتا کوچک که تا کنون از نظر چاپ و تالیف مورد بی توجهی قرار گرفته و گذشته چندان غنی هم بعنوان یک «زبان علم و آموزش» نداشته است، میتواند خود را از نظر تبدیل به یک «زبان علم و آموزش» تا حدی تثبیت کند.

این در سطح «تئوری» درست جلوه میکند. اما در عمل منطقا چنین بنظر میرسد که اگر قرار باشد هر کدام ازچندین و چند زبان مادری مردم ایران به تنهائی زبان رسمی منطقه خودش شود و از کلاس اول دبستان تا ترم آخر دانشگاه همه دروس به این زبان تدریس گردد و در امور اداری و دولتی مورد استفاده قرار گیرد اولا چه هرج و مرجی در کشور ایجاد خواهد شد، ثانیا سامان مملکت و اتحاد ارضی و سیاسی آن بهم خواهد خورد و این وضع احتمالا باعث نزاع و دشمنی بین همه با همه خواهد گشت و نهایتا، و مهمتر از همه: بعید است که متکلمین خود این زبان ها از ترکی آذری و کُردی و ترکمنی گرفته تا بلوچی و لُری و گیلکی بخواهند فقط زبان محلی خود را یاد بگیرند و با این ترتیب رشته های رابطه، سفر، کار، اشتغال، تحصیل، سرمایه گذاری و امتزاج با دیگر نواحی ایران و مردم آن نواحی را قطع کنند و در نتیجه، مثلا کسی که تحصیلکرده بانکداری به زبان بلوچی است نتواند در عمل با یک ایرانی ترک زبان آذری رابطه برقرار کند و یا در یک بانک شیراز و یا رشت استخدام شود.

نتیجه

بر پایه آنچه که در این نوشته آمد، از نظر بحث سیاسی کنونی که در ایران و خارج از کشور در رابطه با تحصیل زبان مادری انجام میگیرد، میتوان گفت که اقدام عملی به تحصیل زبان مادری (و یا پدری) و یا هر زبان دیگر هر شهروند در مدارس و کورس های دولتی و خصوصی بسیار پسندیده، بجا و حتی تاخیر یافته است. بنظر من تحصیل چند ساعت در هفته زبان مادری به صورت انتخابی و در چهارچوب قانون، چه در مدارس دولتی و چه خصوصی، طرحی مثبت و مفید برای هر دانش آموز و دانشجو است. طبیعتا به شرط آن که خود آن دانش آموز و دانشجو و خانواده اش این را بخواهند. دولت هم باید در حد امکانات و در چارچوب قانون، شرایط تحصیل هر زبان را در مدارس دولتی  فراهم کند و یا آن را به مدارس خصوصی محول نماید. اما این که بعضی افراطیون طلب میکنند که تمام تحصیل، کار، امور اداری و یا قضائی به زبان های مادری گروه های رنگارنگ مردم انجام گیرد، هم زمینه ای برای هرج و مرج و نزاع سرتاسری و خدای نکرده جنگ داخلی در کشور است، هم عملی نیست و دور از جدیت است، و هم چیزی نیست که منطقا افراد و آحاد ملت و حتی متکلمین این زبان ها آن را برای خود، اعضای خانواده و گروه زبانی خود آرزو کنند.



دسته‌ها:تحصیل زبان مادری, زبان، هویت و ملیت

برچسب‌ها: