شاید ولادیمیر مینورسکی، شرقشناس معروف روسی (۱۸۷۷-۱۹۶۶) از اولین کسانی است که ریشههای مردم شناختی کردها را از نگاه تاریخی و حتی تا حدی زبانشناسی در میان گذاشت و در چاپ نخست «دایره المعارف اسلامی» از سال ۱۹۲۷ زیر عنوان «کردها: مردم شناسی، جامعه شناسی و ریشه شناسی تباری» نوشت که کردهای معاصر، همچون یکی از گروههای قومی ماد باستان، چنان آمیزهای (از «تیپ»های تباری خاورمیانه) هستند که «هرگونه کوشش جهت یافتن تعریفی عمومی برای تیپ کُردی تاحد زیادی خیالبافی خواهد بود» (۱).
در سال ۱۹۶۱، یکی از شاگردان معروف مینورسکی بنام دی. ان. مک کنزی که جزو سرشناس ترین متخصصین فارسی میانه (پهلوی) و زیان کردی شمرده میشود، مقالهای با عنوان «ریشههای زبان کردی» نوشت. او در این نوشته اظهار تعجب کرد که چرا باوجود آنکه استاد مینورسکی به بسیاری ادعاهای مبالغه آمیز و مبهم در باره «ریشه کردها» جواب داده است، هنوز «موضع کردهای معاصر به تاریخ از یک انگیزه بسیار ساده سرچشمه میگیرد و آن هم نیاز به اجداد قهرمان است و از آنجا که دوره امپراتوری مادها هنوز به اصطلاح صاحبی ندارد، کردهای معاصر پنهان نمیکنند که میخواهند مادهای باستان را در این نقش ببینند» (۲).
پاتس در اثر خویش به نام «کوچندگی در ایران» مینویسد که کوششهای ارتباط واژگانی بین نام کنونی «کُرد» با ذکر نام قوم «گوردین» (کوردئوس، گوردیوس، کوردوئنی) از سوی مورخین اسکندر مقدونی و یا «کاردوچوی» در آثار گزنفون و یا اقوام «کاردو/کوردو» در منابع باستانی آسوری و ارمنی، به صورت قطعی از سوی مورخین و زبانشناسانی مانند هارتمان، نولدکه و مینورسکی رد شده است (۳).
به نظر مک کنزی، تلاشهای ربط دادن کُردهای معاصر به کلدانیان، اورارتوئیان و یا اقوام گوتی و کاردوئی در ماد کوچک و با آتروپاتن «به طور ذاتی غیر ممکن» هستند. مک کنزی میگوید «تنها اشاره روشن به کردها از طرف نویسندگان کلاسیک دوره باستان از سوی پولیبیوس، لیوی و استرابو انجام گرفته است که نامهای «کورتی» و «کورتوای» را ذکر کردهاند. دو مورخ نخستین، به این نامها فقط همچون واحدهای فلاخن انداز در لشکرهای ماد و آسیای کوچک اشاره میکنند، در حالیکه استرابو از «کورتیها» در کنار اقوام دیگری مانند کادوسیها، اماردیها و تاپیریها نام میبرد که همچون «اشرار کوچنده» در کوهستانهای زاگرس میزیستند (۴).
مینورسکی بر آن است که منظور استرابو و یا پولیبیوس و لیوی از «کورتی»ها، نه گروه معینی با مشخصات قومی و زبانی، بلکه تعبیری عمومی به معنی «کوچ نشینان» و عشایر ایرانی بوده است (۵). این به دوره سلوکیان و اشکانیان مربوط است.
نام «کُرد» به شکل «کورد» (جمعش «کورتن/کورتان) چهار بار در «کارنامک اردشیر بابکان» ذکر میشود که اثری از قرن ششم میلادی به فارسی میانه است و موضوع آن مربوط به برسرکار آمدن اردشیر ساسانی در قرن سوم میلادی میشود. در آنجا جنگهای اردشیر با «کوردگان» ماد شرح داده میشود که چوپانی و گله داری میکردند. همچنین طبری در روایتی که از «خداینامک»، اثری به فارسی میانه، آورده، شرح میدهد که اردوان، پادشاه اشکانی، چگونه اردشیر را تحقیر کرده، گفته است که او «در میان چادرهای کُردها بزرگ شده است.» به نظر پاتس (۶) روشن است که در اینجا نیز «منظور از لفظ کُرد نه نام واقعی یک قوم، بلکه عنوانی تحقیر آمیز به معنی چوپان و کوچ نشین بوده است.»
بیشک بخشی از «ترکیب تباری» و ژنتیک اکثر کردها به دوران ماد برمی گردد، لیکن تنها ریشه کردهای معاصر نیست که قسما به مادها میرسد. آنها به همان درجه نوادگان مادهای گذشته و آمیزه با اقوام و تبارهای دیگر فلات ایران و شرق آناتولی-شمال عراق هستند که آذربایجانیان و مردم همدان، گیلان، استان مرکزی، اصفهان و حتی فارس و عیلام حاملین این ترکیب قومی و تباری بشمار میروند.
مک کنزی بر آن است که «امروزه با رشد ناسیونالیسم کردی این نام (یعنی «کُرد») چنان بکار برده میشود که گویا شامل همه ملل و اقوام ساکن بین ترکها و اعراب در غرب و ایرانیان خود ایران در شرق میشود. این تعبیر در میان مردم ایرانی (به غیر از کردها) شامل لرها و قبایل گورانی هم گردانیده میشود» (۷).
در مجموع اتفاق نظر اکثریت بزرگ دانشمندان بر آن است که تا اواخر عهد باستان و دوره ساسانیان و حتی چند قرن پس از اسلام، لفظ «کُرد» معنای عمومی «کوچنده» و عشایر را داشته و همه عشایر کوچنده ایرانی که عرب و ترک نبودند، چنین نامیده شدهاند. مینورسکی (همانجا) میگوید که نویسندگان عرب و ایرانی قرن دهم میلادی (چهارم هجری) لفظ «کُرد» را حتی به معنایی وسیع تر به کار گرفته، به «همه عشایر ایرانی غرب ایران از جمله چادرنشینان فارس» اطلاق نمودهاند. «ان لمبتون مینویسد که استخری جمع «اکراد» را در باره همه کوچندگان و عشایری به کار برده است که نه عرب بودند و نه ترک، درست همانند ابن حوقل که از «کردهایی» سخن میگوید که گلههای شتر و گوسفند داشتند و ساکن صحراهای شرق ایران و یا لرستان بودند» (۸). پاتس از دهها نویسنده و مورخ عرب و ایرانی مانند طبری، یعقوبی، بلاذری و ابن الفقیه همدانی نام میبرد که از «کردهای» هرات، همدان، فارس و خوزستان و حتی طبرستان خبر دادهاند (۹). به نقل از پاتس (همانجا) استخری در قرن دهم م. فهرست ۳۳ قبیله کوچنده را آورده ، اما در باره کردها نوشته است که «تعداد آنان بیشتر از آنست که بتوان شمرد و از سوی دیگر، آنان (کردها) به سرتاسر ایران پخش شده اند. پاتس به نقل از مینورسکی این نقل قول از حمزه اصفهانی را از سال ۹۶۱ م. می آورد که می گوید «ایرانیان دیلمیان را «کردهای طبرستان» و حتی اعراب را «کرد های سورستان» (آسورستان) می نامند» (۱۰).
با این ترتیب تا قرن ها پس از اسلام آنچه که در آثار شرقی و یا غربی «کرد» نامیده شده، هرگونه اقوام و قبایل کوچ نشین ایرانی (و نه ترک و یا عرب) بوده و محدود به عشایر کرد معاصر نبوده است. تعبیر «کرد» به معنای زبانی و قومی معاصر بسیار جدیدتر است و به هر حال پس از سده دهم-یازدهم میلادی است.
از این نگاه، نام «کرد» تا حد زیادی به تعابیر «تات» و «تاجیک» نیز شبیه است که تا قرنها پس از اسلام به همه ایرانیان یکجا نشینی گفته میشد که عرب و ترک نبودند. تعابیر تات و تاجیک نیز در دورهای جدید تر و به هرحال چند قرن پس از اسلام معنای قومی و زبانی کنونی را به خود گرفتهاند.
زبانی ایرانی
ظاهرا در میان این همه اختلاط قومی و عدم امکان ریشه یابی مشخص قومی برای کردهای معاصر در دوران باستان، بهترین راه، باز مراجعه به زبان کردی و بررسی آن از نگاه زبانشناسی تاریخی و مقایسهای است.
دیاکونوف مینویسد: «همه می دانند که تقریبا هیچ یک از اقوام خاور نزدیک و دیگر نواحی اکنون به زبانی که اسلاف بلافصلشان چندین هزار سال پیش بدان متکلم بودند، سخن نمیگویند. در مصر زبان باستان مصری جای خود را به قبطی و سپس به یونانی و سرانجام به عربی داد، حال آنکه ساکنان آن سامان نه نابود گشتند و نه از میهن خویش رانده شدند و بلاتغییر باقی ماندند. هم چنین در عراق نیز زبانهای سومری و هوریتی به ترتیب جای خود را به آشوری – بابلی (اکدی) و آرامی و عربی سپردند. در آسیای میانه زبانهای ایرانی خوارزمی و سغدی و باکتریایی و پارتی به السنه ترکی ازبکان و قره قلپاقیان و ترکمنان تبدیل شد. تعویض متشابهی در زبانهای سرزمین ماد نیز صورت وقوع یافت. ولی تعویض زبان به هیچ وجه به معنی طرد ساکنان اصلی این سرزمینها نبوده است و بدین سبب اقوام کنونی – با اینکه زمانی به زبانهای دیگری سخن میگفتند – بطور کلی اخلاف مستقیم ساکنان باستانی این کشورها میباشند، ساکنانی که میراث فرهنگی و تاریخی و نژادی ئی را که به اقوام کنونی رسیده، ایجاد کردهاند» (۱۱).
به گواه دیاکونوف، پیش از کوچ مادها به فلات ایران کنونی و از جمله آتروپاتن و یا «ماد کوچک» متشکل از همدان، آذربایجانو کردستان، دهها قبیله بومی در این مناطق میزیستهاند. سرزمین مادها محدود به مناطق کنونی کردنشین نبود، بلکه از ری و طبرستان تا اصفهان و همدان و از آذربایجان و کردستان و شرق آناتولی و شمال عراق تا گیلان را دربرمیگرفت. حتی در «ماد کوچک» یعنی آتروپاتن بعدی نیز دهها قبیله و قوم میزیستند.
مادها که در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره یکم پ.م. به فلات ایران کنونی و از جمله آتروپاتن بعدی آمدند، از نظر قومی با دهها قبیله بومی این مناطق در آمیختند و زبانشان در مناطق مادنشین مجموعا مادی (یعنی گونه غربی و شمال غربی زبانهای ایرانی) شد.
اقوام بومی پیشا ایرانی در منطقه آذربایجان، گیلان، کردستان و کرمانشاه، همدان و شمال عراق کنونی عبارت بودند از گوتیان (در آذربایجان و کردستان کنونی)، لولوبیان (کردستان، آذربایجان و شمال عراق کنونی)، تا حدی حورّیان و اورارتوئیان (پراکنده و از جمله در مناطق حواشی غربی آتروپاتن بعدی)، کاسیان (لرستان کنونی) و قبایل گیل، کادوسی و کاسپی (میان کوههای البرز و دریای خزر یعنی استان اردبیل و گیلان کنونی). از هیچکدام از این اقوام اثری نوشتاری بجا نمانده است. استنادهائی که در منابع ثانوی (مثلا آشوری، بابلی و یا یونانی) به این قبایل شده، دلیل کافی به دست نمیدهند تا زبانشناسان و باستانشناسان در باره قومیت و زبان آنها نظری قطعی و روشن ابراز نمایند. در اوایل هزاره یکم میلادی یعنی حدودا دو هزار سال پیش، منابع تاریخی دیگر اشارهای به این اقوام نمیکنند. ظاهرا در مدت هزار سال پیش از میلاد این قبایل با مادها و دیگر قبایل منطقه (از جمله اورارتو و آشور) آمیزش یافته و زبان جدید مادی را پذیرفتهاند.
همین زبان مادی و یا اگر دقیق تر بگوییم: گونههای زبان مادی است که در دوره پس از هخامنشیان تبدیل به گونههای مختلف فارسی میانه در آتروپاتن میشود و امروزه زبانهای گیلکی، تاتی (از جمله تاتی جنوبی، آذری باستان)، تالشی، کردی، زازاکی و گورانی مشتقات معاصر آن زبان مادی باستان هستند که با دیگر زبانها و لهجههای ایرانی و بخصوص فارسی آمیزش یافتهاند.
برخلاف برخی ادعاها، کردی به تنهائی باقیمانده زبان باستان مادی نیست. تصور چنین چیزی دور از جدیت علمی است.
زبان کردی (شامل لهجههای گوناگون شمالی، جنوبی و مرکزی آن) همانند تاتی (از جمله تاتی جنوبی و آذری باستان، تالشی، گیلکی، زازاکی، گورانی و بلوچی) یکی از زبانهای شمال غربی گروه زبانهای ایرانی است. برخی دیگر از زبانشناسان، کردی را همانند فارسی و لری جزو گروه جنوبی زبانهای ایرانی میشمارند. این بحث خارج از موضوع این مقاله است (۱۲).
گرنوت ویندفور، متخصص برجسته زبانهای ایرانی، در باره اینکه همه زبانهای معاصر ایرانی مشتقات زبانهای باستانی پارسی باستان و مادی و دیر تر پارتی (اشکانی) هستند، میگوید: «عموما حتی میتوان بدون ارائه دلیلی از دوران پیشا مدرن به راحتی حدس زد که زبانهای معاصر (ایرانی) ادامه زبانهای محلی و منطقهای هستند. برای نمونه، میتوان گفت که زبانهای ایرانی معاصر آذربایجان و ایران مرکزی که در ماد آتروپاتن باستان و ماد بزرگ قرار داشتند، لهجههای مادی هستند، اگر چه نمونههای موجود مادی باستان از واژههای دخیل در پارسی باستان ماخوذ میباشند» (۱۳).
در برخی منابع کُردی ادعا میشود که اگرچه کُردی جزو زبانهای ایرانی است، اما جایگاه ویژه و مشخصات مخصوص خود را در درون این خانواده دارد. مک کنزی اما پس از بررسی بسیاری از گونههای زبانهای ایرانی درمقاله معروفش بنام «ریشههای زبان کردی» مینویسد: «وظیفه نخست من باید تعریف زبان کردی از طریق تعیین مشخصاتی باشد که آن را از دیگر لهجههای ایرانی متمایز میکند. متاسفانه باید در ابتدای این بحث اعتراف کنم که نتایجی که به آن رسیدهام، عموما منفی هستند، زیرا تقریبا در برابر هر مشخصه ویژه زبان کِردی، یک مشخصه مشابه در دستکم یک لهجه دیگر ایرانی وجود دارد» (۱۴). آنگاه او در ادامه این مقاله به تحلیل و مقایسه خصوصیات دستوری و صرفی (مورفولوژیک) کردی با دیگر زبانهای ایرانی میپردازد، تا با نمونههای مختلف نظر خود را ثابت کند که کردی نیز مانند دیگر شاخههای خانواده زبانهای ایرانی، یکی از این زبان هاست – مانند بلوچی و یا لُری، تاتی – آذری و یا گیلکی. بنظر مک کنزی و ویندفور کُردی از نزدیک ترین زبانهای ایرانی به فارسی است و حتی تحت تاثیر زبان پارتی بوده است که می دانیم ریشه اش در شرق دریای خزر بوده و در زمان اشکانیان (فارسی میانه) تقریبا همه گونههای زبانهای ایرانی از جمله فارسی، کردی، تاتی، زازاکی و بلوچی و گورانی را تحت تاثیر خود قرار داده است (۱۵).
————————————————-
زیرنویس ها:
(1) Minorsky, V.: Kurds, Anthropology, Sociology and Ethnography; in: The Encyclopaedia of Islam, vol. V, Leiden 1927,1150
(2) MacKenzie, D. N.: The Origins of Kurdish, in: Transactions of the Philological Society, 1961, 69
(3) Potts, D. T.: Nomadism in Iran, from Antiquity to the Modern Era, Oxford University Press, 2014, 111-112
(4) MacKenize, ibid
(5) Potts, ibid, 121
(6) Potts, ibid
(7) MacKenize, ibid
(8) Potts, ibid, 160
(9) Potts, ibid, 160-165
(10) Potts, ibid, 164
(11) دیاکونوف، ایگور: تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۴۵، ۹۳
(12) Windfuhr, G.: Dialectology and Topics, in: Windfuhr, G.: The Iranian Languages, Routledge (UK,) 2009, 5-42
(13) Windfuhr, G.: ibid,15
(14) MacKenize, ibid, 69-70
(15) Windfuhr, G.: ibid, 31
دستهها:اقوام و قبایل, رنگارنگ, زبان، هویت و ملیت
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.