زرتشت

سنگ-تصویر خیالی زرتشت، سوریه

زرتشت

ظهور پیامبر – دین ایران پیش از زرتشت – كتاب مقدس پارسی ها – اهورمزدا – ارواح پاك و ارواح پلید – مبارزه میان آنها برای تسلط بر جهان

(بخش چهارم از سلسله مقالات «دورانت: تمدن ایران باستان و شرق مسلمان». بخش پیشین دراین لینک)

بنا بر اساطیر ایرانی، چندین قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در «آیریانا وئجو» (ایران – وئجه، -م)، یعنی «وطن آریایی ها»، پیداشد. مردم او این پیامبر را زاراتوسترا (زرتشت، زردشت، -م) می نامیدند.  ولی یونانیان کم حوصله، چون از تلفظ املای این نام پیامبر«بدوی ها» عاجز بودند، نام وی را به صورت زور- آسترس تلفظ میكردند. اندیشه او آسمانی بود. از دیدگاه او فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و با شیره ای كه از آن گرفته بود، به تن موبدی كه قربانی مقدس میكرد درآمد. در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد كه نسَب عالی و شریفی داشت. آن موبد با آن دختر همبستر شد، و دو زندانی تنهای ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم آمیختند و از آن میان زرتشت به وجود آمد[1]. در همان روز كه زرتشت متولد شد به صدای بلند خندید. ارواح پلیدی كه برگرد هر موجود زنده ای جمع میشوند، هراسناک و پریشان شدند و ازنزد وی گریختند[2]. چون سخت دوستدار حكمت و عدالت بود، خود را از اجتماع مردم بیرون كشید، در تنهایی كوهستان زندگی میكرد و خوراكش پنیر و میوه های زمین بود. شیطان خواست تا وی را بفریبد، ولی كامیاب نشد. سینه اش را به ضرب خنجر دریدند و اندرون وی را با سرب گداخته پركردند، ولی زرتشت لب به شكایت نگشود و از ایمان به اهورامزدا، پروردگار نور وخدای بزرگ، دست بر نداشت. اهورامزدا بر وی ظاهر شد و كتاب اوستا، یا «كتاب معرفت و دانش»، را در كف وی گذاشت و به او فرمان داد كه آن را برای مردم بخواند و پند دهد. مدت درازی همه او را ریشخند میكردند و آزارش میدادند، تا اینكه شاهزاده ای ایرانی، به نام ویشتاسپ یاهیشتاسپ، سخنان وی را شنید، فریفته آنها شد و وعده كرد كه دین تازه را میان مردم پراكنده سازد. به این ترتیب بود كه دین زرتشتى  در جهان پیدا شد. زرتشت خود مدت درازی زیست، تا اینكه برقی از آسمان بر او زد و آن پیغمبر به آسمان صعود نمود[3].

نمیتوان گفت كه چه اندازه از این داستان راست است؛ ممكن است یوشعی همانند یوشع بنی اسرائیل وی را كشف كرده باشد. یونانیان معتقد بودند كه وی شخصیتی تاریخی است و زمان وی را 5500 سال قبل از زمان خود میدانستند[4]. بروسوس بابلی زمان وی را نزدیكتر و تاریخ 2000 ق م میداند[5]. اما آن دسته از مورخان جدید كه به وجود او عقیده دارند تاریخ حیات وی را میان قرن های دهم و ششم قبل از میلاد میدانند*[6]. در آن هنگام كه زرتشت در میان اجداد پارسی ها و ماد ها ظهور كرد، دریافت كه مردم او جانوران[7]، نیاکان خود[8] ، زمین، خاک و آفتاب را میپرستند – چیزی که با دین هندوان عصر ودایی اشتراك فراوانی داشت. بزرگترین خدایان در این آئین پیش از زرتشتى، میترا خداوند خورشید، آناهیتا الهه زمین و حاصلخیزی و هومه گاو خدایی بود كه مرده و دوباره زنده شده و خون خود را، همچون نوشابه ای كه حیات جاودانی می آورد، به فرزندان آدم بخشیده بود. پرستش این خدا در نزد ایرانیان باستان چنان بود كه آنان هنگام آئین های خود شیره مستی آور «هومه» را مینوشیدند و آن گیاهی بود كه بر دامنه كوه های آنان می رویید[9]. زرتشت را این خدایان ابتدایی و شعایر میخوارگی ناخوش آمد و بر ضد مغان یا مجوسان یعنی كاهنانی كه به این خدایان نماز میگزاردند و برای آنها قربانی میكردند، قیام كرد و با شجاعتی كه از شجاعت معاصران وی – عاموس و اشعیا – كمتر نبود، اعلان كرد كه در جهان جز خدای یگانه، یعنی اهورامزدا، پروردگار آسمان و روشنی، خدای دیگری نیست و خدایان دیگر مظهر وی و پرتوی از صفات او هستند. شاید داریوش اول كه مذهب زرتشت را پذیرفت، چنین باور یافت كه این دین میتواند الهام بخش ملت و مایه تقویت بنیان حكومت وی باشد. به همین جهت، از همان زمان كه داریوش به تخت سلطنت نشست، به جنگ با كاهنان مجوس و برانداختن آداب پرستش قدیم پرداخت و دین زرتشتى را دین رسمی دولتی قرار داد.

كتاب مقدس دین زرتشتى مجموعه ای است از كتاب  هائی (کتاب = نسک به فارسی باستان، -م)  كه یاران و مریدان پیغمبر گفته ها و دعاهای وی را در آن جمع آوری كرده بودند و پیروان متأخر وی به آن نام «اوستا» داده اند. بخاطر اشتباه یک دانشمند در دنیای غرب این کتاب ها را «زند- اوستا» مینامند.**[10]. آنچه که برای خواننده معاصرغیر ایرانی مایه وحشت میشود این است كه به وی گفته شود مجلدات بزرگی از «اوستا» كه بر جای مانده – اگر چه از «كتاب مقدس» ما (انجیل، -م) كوچكتر است – خود جزء بسیار كوچكی است از آنچه خداوند او به پیامبر خود زردشت به صورت وحی فرستاده بود.***[11]

آنچه از كتاب كهن اوستا بر جای مانده، درنظر بیگانگان و كوته فكران، همچون معجون پریشانی از دعاها، سرودها، افسا نه ها، آئین های دینی و قوانین اخلاقی جلوه گر میشود كه در جاهای مختلف آن زبانی زیبا، ارزش هایی اخلاقی، ایمانی راسخ و تقوایی شعرگونه به آن رونق خاصی بخشیده و نماینده اخلاص بدون شائبه و بلندی اخلاقی و تقوایی است كه به صورتی غنایی جلوه گر میشود. مانند كتاب «عهد قدیم» مسیحیان، تألیف اوستا شكل التقاطی دارد و گزیده ها را در آن جمع كرده اند. کسی كه به مطالعه آن بپردازد، در خلال آن، خدایان و حتی گاهی كلمات و جمله های كتاب هندی «ریگ – ودا» را می یابد، به حدی كه بعضی از دانشمندان هندی چنان عقیده دارند كه «اوستا» وحی اهورمزدا نیست، بلكه از كتب وداها اقتباس شده است[12]. در جاهای دیگری از «اوستا» فقراتی دیده میشود كه ریشه بابلی دارد، مانند فقرات مربوط به آفرینش جهان در شش مرحله (آسمانها، آبها، زمین، گیاهان، جانوران، انسان)، پیدا شدن همه افراد آدمی از یك پدر و یك مادر، آفرینش بهشتی بر روی زمین[13]، خشمگین شدن آفریدگار بر آفریده های خود و عزم كردن وی بر آنكه توفانی بر آنان مسلط سازد[14] تا جز گروه اندكی، همه را نابود سازد. ولی عناصر خالص ایرانی كتاب به اندازه ای فراوان است كه مجموع آن رنگ كلا ایرانی پیدا میكند. فكر اساسی در آن ثنویت عالم (دوگانگی آفریدگار و اهریمن، خوب و بد، سیاه و سفید، روشنائی و تاریکی، -م) است و اینكه در جهان مدت دوازده هزار سال میان اهورامزدا و شیطان، به نام اهریمن، مبارزه درگیر بوده است: بزرگترین فضیلت ها پاكی ودرستی است كه به آدمی زندگی جاودانی میبخشد. مردگان را نباید، مانند یونانیان و هندیان «هرزه»، به گور كنند یا بسوزانند، بلكه باید آنها را به حال خود گذارند تا طعمه سگان و پرندگان شكاری شوند.

خدای زرتشت، در ابتدای كار، همان «گردون همه آسمانها» بود. اهورامزدا «سقف جامد آسمان را به جای لباس بر خود پوشیده… و پیكر او روشنی و جلال اعلاست، و ماه و خورشید دو چشم اوست.»[15] در زمانهای متأخر كه دین از دست پیغمبران خارج شد و در اختیار سیاستمداران قرار گرفت، خدای بزرگ به صورت شاه عظیم الجثه ای تصویر گردید كه عظمت هولناكی دارد. اهورامزدا را كه آفریننده و حاکم جهان بود، گروهی مقدسات پایین تر از وی در كارِگرداندن جهان دستیاری میكردند كه درابتدا آنها را به صورت اشكال و نیروهای طبیعی مانند آب و آتش و خورشید و ماه و باد و باران تصور میكردند. بزرگترین كاری كه به دست زرتشت انجام گرفت آن بود كه خدای خود را به صورتی معرفی میكرد كه برتر از همه این چیزهاست – همانند آنچه در كتاب ایوب است :

«از تو میپرسم، ای اهورا، براستی مرا از آن آگاه فرما. كیست نگهدارنده این زمین در پائین و سپهر (در بالا) كه به سوی نشیب فرود نیاید؟ كیست آفریننده آب و گیاه؟ كیست كه به باد و ابر تندروی آموخت؟ كیست، ای اهورامزدا، ای آفریننده منش پاك؟»[16]

مقصود از این «منش پاك» عقل انسانی نیست، بلكه حكمت الهی است، كه تقریباً با «لوگوس» یا آفریدگار فرقی ندارد، و اهورمزدا آن را وسیله آفرینش كائنات قرار میدهد. (دارمستتر بر آن است که «منش پاک» تعبیر شبه عارفانه ای از «ذهن (لوگوس) خداوندی» در اندیشه فیلون اسکندریه (فیلسوف یهودی هلنی در سده نخست میلادی، -م) در باره «کلام الهی» است. از این جهت دارمستتر تاریخ یسنه را مربوط به قرن نخست ق م میشمارد.[17]

زرتشت برای اهورامزدا هفت جلوه یا هفت صفت بر میشمارد كه عبارتند است از: نور، منش پاك، راستی، قدرت، تقوا، خیر، فنا ناپذیری. ولی پیروان وی، چون به شرك و پرستیدن خدایان متعدد عادت داشتند، به این صفات رنگ اشخاص دادند و آنها را «امشا سپندان» و یا قدیسان جاودانی نام نهادند و چنان معتقد شدند كه این امشاسپندان در زیر نظر اهورامزدا جهان را می آفرینند و بر آن تسلط دارند. به این ترتیب بود كه یكتاپرستی عالی مؤسس این دین، در میان مردم، به صورت شرك درآمد. این همان كاری است كه بعد ها در دین مسیحی نیز صورت گرفت. علاوه بر ارواح مقدس امشاسپندان، پارسیان نیز به فرشتگان معتقد بودند و چنان می پنداشتند كه هر كس، از زن و مرد و خرد و كلان، فرشته نگاهبان خاصی برای خود دارد. دینداران چنان باور داشتند كه در كنار این فرشتگان و قدیسان جاودانی كه آدمی را در آراستن خود به فضایل و رهبری دستگیری میكنند، هفت دیو (شیطان) یا روح پلید نیز در فضا در پروازند و پیوسته بر آنند كه انسان را به گناه ورزیدن و جنایت كردن وادارند و همیشه با اهورامزدا و مظاهر حق و نیكی در حال جنگ به سر میبرند. سر دسته این شیاطین انگرهمئینیوه، یا اهریمن فرمانروای تاریكی و حاكم بر عالم سفلا و نخستین نمونه شیطان پر كاری است كه ظاهراً یهودیان آن را از پارسیان اقتباس كرده و همچون میراثی به جهان مسیحیت انتقال داده اند. برای آوردن مثالی برای پركاری اهریمن، باید گفت كه در زندگی، آفریننده مارها و حشرات موذی و ملخ و مورچه و زمستان و تاریكی و جنایت و گناه و لواط و حیض و آفات دیگر را همین شیطان میدانسته اند. همین ابداعات شیطان سبب خراب شدن بهشتی شد كه اهورامزدا، در آغاز آفرینش جهان، پدر و مادر نوع بشر را در آن منزل داده بود[18]. چنین به نظر میرسد كه زرتشت به این ارواح پلید همچون خدایان باطل می نگریسته و در واقع آنها را جسد خرافی نیروهای مجردی میدانسته كه سد راه پیشرفت آدمی میشوند. ولی پیروان وی آسان تر آن دیدند كه این نیروها را به صورت موجودات زنده تصور كنند و به اندازه ای در شخصیت دادن به آنها مبالغه كردند كه پس از مدتی، شمارشیاطین و دیوها در دین ایرانیان به چندین میلیون بالغ شد[19].

آنچه زرتشت آورده بود، در آغاز كار، به اندیشه یكتاپرستی بسیار نزدیك بود. حتی در آن زمان كه اهریمن و ارواح وارد این دین شد، به اندازه ای كه دین مسیحی با شیاطین و فرشتگان خود از توحید حكایت می كند، آیین زرتشت نیز نماینده توحید بود. در دین مسیحی ابتدایی، همان گونه كه تعصب و خشكی عبرانی و فلسفه یونان قابل ملاحظه است، تأثیر ثنویت و تقابل خیر و شر و اهورامزدا و اهریمن ایرانی نیز جلب توجه میكند. شاید اندیشه دین زرتشتى  درباره خدای جهان چنان بوده است كه خاطر كسانی مانند ماثیو آرنولد (شاعر و منقد انگلیسی سده نوزدهم، -م) را كه روح نقادی داشته و به جزئیات امور توجه میكرده اند، خرسند میساخته است. اهورامزدا در واقع نماد مجموع قوایی است كه در جهان برای برپاداشتن حق و عدالت در كارند و اخلاق فاضله جز از راه همكاری با این قوای خیر فراهم نمیشود. از این گذشته، ثنویت راهی میگشوده كه تناقضات و انحرافات از طریق حق را، كه هرگز فكر یكتاپرستی نمیتوانسته است مفسر آن باشد، به صورتی توجیه كنند. اینكه فقهای دین زرتشتى، مانند رازوران هند و فیلسوفان مدرسی اروپا، گاهی در این اصرار می ورزیدند[20] كه شر، در واقع و نفس الامر، وجود حقیقی ندارد و مجازی بیش نیست، در حقیقت برای آن بود كه دینی بسازند كه با نقشه ای كه مردم متوسط الحال پیش خود رسم میكنند و انتظار دارند پایان صحنه جهان به صورت اخلاقی باشد، سازگار درآید. به مردم چنان وعده میدادند كه صحنه پایانی زندگی در این عالم – برای آدم عادل و درستكار – با سعادت خاتمه پیدا میكند: پس از چهار دوره سه هزار ساله، كه در آنها غلبه گاهی با اهورامزداست و گاهی با اهریمن، در پایان كار، نیروی بدی شكست میخورد و از جهان بر میافتد، حق در همه جا پیروز میشود، و دیگر هرگز شر و فساد وجود نخواهد داشت. در آن زمان، نیكوكاران در بهشت به اهورامزدا میپیوندند و و پلیدان در تاریكی بیرون بهشت فرو میروند و خوراكشان جاودانه جز زهر مهلكی نخواهد بود[21].

ادامه دارد

زیرنویس ها:

* اگر ویشتاسب که دعوت او را قبول کرد همان پدر داریوش باشد، در آن صورت این نظریه بعدی محتمل ترین است.

** آنکتیل دوپرون، حوالی 1771 م، پیشوند «زند» را به نام این کتاب اضافه کرد، در حالیکه این تعبیر را ایرانیان صرفا به ترجمه و تفسیر ویژه ای از «اوستا» داده اند. ریشه نام «اوستا» نا روشن است. شاید هم این واژه مانند «وِدا» از ریشه آریایی «وید» به معنی «دانستن» است.

*** روایات ایرانی خبر از «اوستائی» وسیع شامل دوازده کتاب موسوم به «نسک ها» میدهند. بنا به همین منابع، این کتاب ها بخشی از اثری وسیعتر هستند. یکی از این نسک ها هنوز موجود است و «وندیداد» نامیده میشود. مابقی نسک ها فقط بصورت قطعات متونی مانند «دینکارت» (ويا دينكرد)  و «بوندهيش» باقی مانده اند. مورخان عرب از 12000 نوشته بر روی چرم گاو سخن گفته اند. بنا به روایتی مقدس، دو نسخه از این نوشته ها را خود شاهزاده ویشتاسب تحریر کرده است. نسخه ای دیگر هنگامی که اسکندر به تخت جمشید آتش زد، از بین رفته و نسخه بعدی را بنا به روایات ایرانی، یونانیان پیروزمند با خود به یونان برده و همه مضمون علمی آن را به یونانیان شرح داده اند. در سده سوم میلادی، وولگسوس پنجم که یکی از شاهان پارتی سلسله اشکانی بود ، دستور داد همه قطعات مکتوب و شفاهی اوستا که بین زرتشتیان رایج بود، جمع آوری شود. این مجموعه کتاب های مقدس زرتشتی در قرن چهارم تکمیل شده پایه رسمیت یافتن آئین زرتشتی در ایران شد، اما در سده هفتم در اثر فتوحات اسلامی دچار خطر جدید نابودی قرار گرفت.

قطعات موجود اوستا را شاید بتوان به پنج بخش تقسیم کرد:

یکم: یَسنَه ( و یا یَسَن) شامل چهل و پنج فصل («هات»، -م) از نیایش های موبدان زرتشتی و بیست و هقت قصل (هات 28 تا 54) که «گات ها» نامیده میشوند و شامل سخنان و پند های پیامبر اهورامزدا هستند.

دوم: ویسپِرَد عبارت از بیست و چهار فصل دیگر نیایش،

سوم: وِندیداد شامل احکام دینی و قضائی زرتشتیان که امروزه هم قواعد پارسیان زرتشتی را تشکیل میدهند.

چهارم: یَشت ها یعنی سرودهای پرستش و ستایش خدایان و فرشتگان که عبارت از بیست و یک سرود با مضمونی افسانه ای – تاریخی است و پایان هستی جهان را پیش بینی میکند، و بالاخره

پنجم: خرده اوستا یعنی اوستای کوچک که عبارت از سرود هایی برای موقعیت های گوناگون زندگی هستند.


[1] Maspero, 572f

[2] Vendidad, XIX, vi, 45

[3] Darmesteter, i, xxxvii; Encyc. Brit.,xxiii, 987

[4] Dawson, M. M., Ethical Religion of Zoroaster, xiv

[5] Rawlinson, ii, 323

[6] Edouard Meyer dates Zarathustra about 1000 B.C.; so also, Duncker and Hummel (Encyc. Brit., xxiii, 987; Dawson, xv); A. V. W. Jackson places him about 660-583 B.C. (Sarton, 61)

[7] Briffault, iii, 191

[8] Dhalla, 72

[9] Schneider, i, 333; CAR, iv, 1I0f; Rawlinson, ii, 323

[10] Encyc. Brit., xxiii, 942-3; Rawlinson, ii, 322; Dhalla, 38f

[11]

[12] Darmesteter, xxvii, Gour, Sir Hari Singh, Spirit of Buddhism

[13] Vend. II, 4, z9, 41

[14] Ibid., 22-43

[15] Darmesteter, lxiii-iv

[16] Yasna, xliv, 4

[17] Darmesteter, lv, lxv

[18] Dawson, 5zf

[19] Encyc. Brit., xxiii, 988

[20] Dawson, 46

[21] Maspero, Passing, 583-4; Schneider, i, 336; Rawlinson, ii, 340



دسته‌ها:دورانت ایران و شرق مسلمان, رنگارنگ