عامل ژنتیک در مناسبات ایرانیان و ترکان

در ابتدای این کتاب  گفته بودیم که هدف  از این نوشته، بررسی همسایگی، نزدیکی، معاشرت و امتزاج  و به عبارت دیگر  «آمیختگی» همه  جانبه ایرانیان و ترکان در متن تاریخ   است. منظور نگارنده از  تعبیر «همه جانبه»،  همه سطوح روابط انسانی و اجتماعی از جمله تجارت، وصلت، جنگ، صلح، دین و مذهب،  زبان، فرهنگ، سیاست و دولت داری  است.  از نظر زمانی این بررسی را از نخستین همسایگی و آشنائی ایرانی زبانان و ترک زبانان حدود دو هزار سال قبل در دشت ها و واحه های مغولستان و شمال غربی چین  شروع کردیم و تقریبا 500 سال بعد با مناسبات ترکان ماوراءالنهر و ایرانیان فلات ایران و بخصوص پس از ورود ترکان به ایران و دنیای اسلام (حدود 1300  سال پیش) ادامه دادیم.  مسیر زمانی این سرگذشت، سلسله مراتب تاریخی تحولات سیاسی و دودمانی  و توجه اصلی آن به موضوع تحول، همگرائی و  تاثیرات متقابل فرهنگی و بخصوص زبانی ایرانیان و ترکان بود.  بله، دقت اصلی ما در شرح این سرگذشت به تاریخ سیاسی و تحول زبان و فرهنگ های جمعیت های ایرانی و ترک بود.  اما آیا «قومیت»، تبار و به اصطلاح «نژاد» نقشی در این تحولات نداشتند؟ در این فصل پایانی میخواهیم کمی روی این سوال تامل کنیم.  

در طول تاریخ بسیاری از این تعبیرها و معنای آنها تغییر یافته است. علاوه بر این، از قرن نوزدهم به بعد بسیاری تعابیر جدید جامعه شناسی و سیاسی از زبان های اروپائی وارد کاربرد فارسی، ترکی و عربی شده اند. از این جهت، امروزه در باره اینگونه تعبیرها ممکن است درک های گوناگونی موجود باشد. قومیت، تبار و نژاد هم از آن دسته تعابیر هستند. «قوم» و «قومیت» را ما امروزه در ایران معمولا به معنای اروپائی «اتنی سیتی» و «گروه اتنیکی»[1] به کار می بریم و از آن هر گروه کوچک یا بزرگ اجتماعی را درک میکنیم که به دلایل مختلف از قبیل زبان، لهجه، مذهب و یا حتی ظاهر فیزیکی  از دیگر گروه های جامعه متفاوت و متمایز باشد.  اما این را هم میدانیم که این عوامل در زندگی ایلاتی و قبیله ای یا روستائی و محدود نقشی مهم تر و در زندگی یکجا نشینی و شهری    نقشی کم رنگ تر و بی اهمیت تر دارند. «تیره» و «تبار» یا «طایفه»  در کاربرد کنونی فارسی ایران  معنائی نزدیک به «خانواده»، اما فراگیرتر از آن  دارند و شامل چندین خانواده مرتبط با یکدیگر  میشوند. پس تعبیر «نژاد» چطور؟

تعبیر «نژاد» نیز مانند تعابیر مشابه دیگر در فارسی و زبان های دیگر دچار تحول معنائی شده است. در حالیکه مثلا هزار سال قبل در شاهنامه فردوسی «نژاد» ربطی به رنگ پوست یا دیگر مشخصات ظاهری و فیزیکی انسان ها نداشت و اساسا مربوط به صفات و خصایل انسانی بود، در اروپای قرون هجدهم تا بیستم یعنی دوره استعمار و خود برتر بینی استعمارگران در برابر مردم مستعمره ها، تعبیر انگلیسی «رِیس» و واژه های هم معنای آن اساسا به مجموعه ویژگی های ظاهری و بیولوژیک انسان ها اطلاق شد. حتی برخی از مردم شناسان و مورخین به تقسیم و طبقه بندی انسان ها (مانند نژاد سفید، سیاه، زرد و غیره) و همزمان، «برتر» انگاشتن «نژاد سفید» نسبت به دیگر «نژاد» ها برخاستند، گوئی همه انسان ها حتما باید در یکی از این «قوطی های نژادی» و ثابت قرار داشته باشند، گوئی هر گروه ژنتیک، ثابت، منسجم، یکسان  و یک رنگ است و اختلاط و  تحولی در درون این گروه ها یا بین آنها نبوده و نیست.

در فصل های پیش به دست آورد ها و کشفیات جدید دانشمندان سرشناس جهانی در رشته های ژنتیک، مردم شناسی، باستان شناسی و زبان شناسی بخصوص از نیمه های قرن گذشته تا کنون اشاره کرده بودیم. مثلا یکی از معروف ترین آنها دانشمند معروف ایتالیائی لوئیجی کاوالی-اسفورزا (1922-2018) از دانشگاه های پاویا (ایتالیا)، کمبریج (بریتانیا) و استانفورد (آمریکا) است. به نظر او «ژنوم» یا مجموعه ماده ژنتیک هر انسان (و هر موجود دیگر زنده) نه تنها کم و کیف فیزیکی و ژنتیک نسل های بعدی آن انسان را معین میکند، بلکه میتواند مشخصات سرتاسر گذشته او را نیز نشان دهد. کوچ و مهاجرت، فتح و اسکان در سرزمین های جدید و یا برعکس، انزوا و دور افتادگی جغرافیائی بخاطر موانع طبیعی مانند دریا ها، صحراها و کوه ها تاثیر خود را بر تصویر ژنتیک گروه های کنونی انسان ها گذاشته است، تصویرهائی که با به کار گرفتن اصول و دستگاه های مدرن علمی و هماهنگی با آخرین یافته های علوم مرتبط باستان شناسی، مردم شناسی و زبانشناسی قابل شناسائی هستند. با پیشرفت دانش و تکنولوژی های جدید، اکثر دانشمندان قبول میکنند که بررسی های مربوط به هر کدام از این علوم بدون در نظر گرفتن دست آورد های علوم مرتبط و مکمل دیگر درست و عملی نیست، مثلا در دوره ای که اطلاعاتی در باره زبان مردم در دست نیست، بایستی، در صورت امکان، به دانسته های باستانشناسی مانند کاربرد وسایل خانه و کشاورزی یا اهلی کردن حیوانات، یا حتی قبل از آن، تحلیل ژنتیک انسان های پیشا تاریخ مراجعه نمود. از این جهت بخاطر پیشرفت های مداوم تکنولوژی علم ژنتیک و علوم مرتبط با آن بخصوص در پنجاه سال اخیر دانش ما در باره گذشته های دور، حتی دوران پیشا تاریخ که هیچگونه اثر نوشتاری از آن وجود ندارد، روشن تر و دقیق تر شده است. مثلا کاوالی-اسفورزا در همکاری با شمار زیادی از دانشگاه ها و دانشمندان جهان کوشش کرده است که نقشه ژنتیک صد ها گروه مردم جهان و همچنین گذشته، مهاجرت، نزدیکی یا دوری و اختلاط ژنتیک آنها را به صورتی قابل سنجش تثبیت کند و رابطه این روند های ژنتیک با تاریخ و زبان گروه های مردم را توضیح دهد.

مثلا در سال های 1990 کاوالی-اسفورزا و تیم بزرگی از همکارانش برپایه تحلیل های دراز مدت آزمایشگاهی به یک کامپیوتر مجهز دستور دادند که مشخصات ژنتیک هزار نفر از چهار گوشه جهان را به پنج گروه تقسیم کند که دارای ویژگی های ژنتیک مشابهی هستند. نتیجه ای که برنامه کامپیوتر مزبور به آن رسید، با تصور خود آن انسان ها در باره گروه بندی خودشان همخوان بود: اوراسیائی غربی، آسیائی شرقی، آمریکائی بومی، گینه یائی نو و آفریقائی. اما این نام گذاری ها هنوز نشان دهنده «نژاد» آن پنج گروه انسان ها نبود که در درون هر گروه با یکدیگر شباهت دی ان ای داشتند. این در حالی است که «نژاد» با معنائی که در یکی دو سده اخیر جا افتاده، به مراتب گروه بزرگ تری از انسان ها را فرا میگیرد. با این ترتیب کاوالی-اسفورزا و همکارانش به این نتیجه رسیدند که «نژاد راهی معتبر و علمی برای دسته بندی انسان ها نیست. مثلا دو سوم اروپائی ها در ابتدا آسیائی و یک سوم آنان آفریقائی بودند، اما بعد از گذشت چند هزار سال و اختلاط و آمیزش آنان، چیزی به نام آسیائی و آفریقائی به اصطلاح «خالص» باقی نمانده است. رنگ پوست یا شکل بینی تنها و تنها عبارت از یک انطباق سطحی انسان ها به آب و هوا و محیط جغرافیائی است.»[2]

کاوالی-اسفورزا در تعریف «نژاد» میگوید: «نژاد به گروهی از افراد اطلاق میشود که بتوانیم از نظر بیولوژیک میان آن گروه و دیگر گروه های انسان ها فرق قائل شویم.»[3] اما نظر به اینکه با هر اختلاط و آمیزش، ترکیب ژن های انسان ها که به طور جداگانه از مادر و پدر به کودک آنان منتقل میشود، مرتبا در حال تغییر است، طبقه بندی تمامی مردم دنیا در چند گروه به نام «نژاد» نه علمی است و نه عملی. شاید جمعیت هائی که در جزایر کوچک و دور افتاده یا ارتفاعات کوه های بلند و به صورت منزوی زندگی میکنند، آمیختگی کمتری نسبت به مردم شهرها و حتی روستا ها نشان دهند. اما بعد از گذشت قرن ها و هزاره ها و بخصوص با پیشرفت تمدن و تکنولوژی  «در آزمایش های خود شاهد آن هستیم که  حتی جمعیت های روستا ها و شهرهای همسایه هم ممکن است با یکدیگر فرق های زیادی داشته باشند.»[4]

کاوالی-اسفورزا و همکارانش پائولو منوزی و آلبرتو پیاتسا تا جائی که نمونه های  ژنوم های جمع آوری شده امکان میداد، نتیجه بررسی های ژنتیک گروه های مختلف مردم جهان را در کتابی جمع آوری و منتشر کردند: «تاریخ و جغرافیای ژن های انسان» (1994).[5]  امروزه این مجموعه احتمالا از زبانزد ترین آثار فراگیر و جهانی در باره تاریخ و تصویر ژنتیک مردم سرتاسر دنیاست. در اینجا چکیده فوق العاده کوتاهی از مهم ترین نتایج این بررسی و تحقیقات دیگر دانشگاهی جهان در چهل، پنجاه سال اخیر داده خواهد شد که از نظر موضوع کتاب حاضر یعنی همگرائی و آمیختگی تاریخی ایرانیان و ترکان اهمیت دارد.

ژنتیک آسیای غربی (ایران، ترکیه و خاورمیانه)

در اینجا منظور از «آسیای غربی» بخش مهمی از «خاور میانه» شامل ایران، افغانستان، قفقاز، ترکیه، خاورمیانه و عربستان است.  

قدیمی ترین باقیمانده های انسان مدرن که متعلق به حدود 100 هزار سال پیش است، به غیر از آفریقا که خاستگاه اصلی انسان است، در خاور میانه یافت شده اند. این هم یکی از دلایلی است که نشان میدهد پس از دوران طولانی پیدایش و تکامل «انسان هوشمند»[6] در آفریقا، خاورمیانه و کلا آسیا از نخستین اهداف کوچ و پراکندن او به دیگر نقاط جهان بوده است.

در دو تصویر برگرفته از کتاب کاوالی-اسفورزا (1992) «ماتریس» و «درخت ژنتیک» 18 جمعیت آسیای غربی (با میانگین 53 تا 58 ژن) را می بینید. پیش از پرداختن به جزئیات این بررسی باید تاکید کرد که این ماتریس و «درخت» ژنتیک به زبان مردم ارتباط مستقیمی ندارد، بلکه فقط ترکیب و نزدیکی داخلی و نسبی ژنتیک آنها و همچنین نزدیکی یا دوری نسبی آنها از یکدیگر را نشان میدهد.  در ضمن روشن است که زبان یا لهجه انسان اکتسابی است، یعنی از محیط خانواده و جامعه  کسب میشود و به ترکیب ژنتیک آدمی ربط مستقیمی ندارد. اما این نیز روشن است که مثلا در یک محیط جغرافیائی «نسل اندر نسل» (دست کم 500 سال اقامت) عربی زبان به سختی میتوان با ترکیب ژنتیک انسان هائی روبرو شد که مشخصات مردم بومی (دست کم 500 سال) ازبکستان یا ایران را داشته باشند. به همین دلیل است که گفته میشود ژنتیک، تاریخ، باستانشناسی، زبانشناسی و جغرافیا علوم مرتبط و مکمل همدیگر هستند.

نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که حتی در داخل یک تابلوی ژنتیک نسبتا مشابه یک جمعیت (مثلا ایران، ترکیه، پاتان-پشتو) نیز مشخصات و ترکیب ژنتیک جداگانه انسان های آن گروه متفاوتند و آن «همگنی» و شباهت گروهی چیزی اولا نسبی و ثانیا به طور مدام تغییر یابنده است، چرا که هر بار با هر آمیزش جدید یک زن و یک مرد و اختلاط جدید ژن های آنها در فرزندی جدید ترکیب جدیدی ایجاد میشود که گرچه احتمالا بی شباهت به آن تصویر مشترک نیست، اما بعد از گذشت چند نسل میتواند کاملا با مشخصات صد سال پیش از آن فرق کند.

چند توضیح دیگر: نمونه های ترک ها و چند گروه دیگر مانند اردنی ها از خود این کشور ها (در این نمونه از ترکیه و اردن) است. نمونه های ایرانی ها نیز از ایران است، به جز کردها و مردم سواحل خزر که به علت نزدیکی با فرق های کوچک، جداگانه (مثلا همراه با کردهای عراق یا با گروه  «سوانی» از گرجستان) مقایسه و گروهبندی شده اند. در ماتریس (تصویر یک) خطوط افقی نشانگر درجه نزدیکی (ارقام کوچک تر بخصوص پائین تر از 10) یا دوری ژنتیک (بخصوص بالاتر از 100) و خطوط عمودی نشان دهنده رابطه عمومی این گروه ها و موقعیت آنان در این طبقه بندی است.

در اینجا منظور از «ترک ها» نه گروه های ترکی زبان آسیای مرکزی مانند ترکمنستان و ازبکستان، بلکه ترکی زبان های خود ترکیه است. گروه های ترکی زبان آسیای مرکزی (ترکمن، ازبک، دیگر ترکی زبانان و آلتائی زبانان) در نیم فصل بعد بررسی خواهد شد. در آنجا خواهیم دید که از نظر ترکیب ژنتیک، ترک زبان های ترکیه به ترک زبان های آسیای مرکزی دورتر و به ایرانیان نزدیک تر هستند. البته برای تشخیص این فرق ها چندان نیازی به تحلیل های ژنتیک نیست. ظاهر فیزیکی غالب انسان های ترکیک زبان آسیای مرکزی و ترکیه به قدر کافی گویای این فرق هاست. در این مورد در کتاب فوق چنین گفته میشود: «ترکیه که سابقا آسیای صغیر یا آناتولی نامیده میشد، تاریخی بسیار طولانی و پیچیده دارد (…) (تقریبا هزار سال پیش به دنبال حملات ترک های سلجوقی از طریق ایران به آناتولی، م.) زبان ترکی به جمعیتی که اساسا هند و اروپائی زبان بود، قبولانده شد. تا آن دوره زبان رسمی امپراتوری بیزانس یونانی بود. از نظر ژنتیک، عموما بین مردم ترکیه و کشورهای همسایه آن فرق های کوچک ژنتیک هست. احتمالا در آن دوره تعداد مهاجمان ترک کم بود و به این جهت مشخصات ژنتیک آنان در ترکیب مردم بومی آناتولی رنگ باخته است. تعبیر ترک ها یک تعریف سیاسی است. آنها بدون شک از نظر ژنتیک مختلط هستند و اگر داده های بیشتری از وضع ژنتیک آنان دسترس میشد، جای آن میبود که تحلیل های بیشتری در این زمینه انجام گیرد.»[7]

تحلیل های فوق نشان میدهند که از نظر ژنتیک در آسیای غربی، مردم ترکیه و ایران جزو نزدیک ترین گروه های ژنتیک به همدیگر هستند. ویندفور نیز مانند کاوالی-اسفورزا و همکارانش بر آن است که دلیل اصلی این امر احتمالا کمی تعداد قبایل ترک در آناتولی بوده است که با وجود حاکم نمودن زبان ترکی و دین اسلام، نتوانسته اند تصویر غالب ژنتیک مردم بومی را دگرگون کنند. به گمان ویندفور شباهت نزدیک ژنتیک میان مردم ایران و ترکیه میتواند نشاندهنده ادامه اختلاط های ژنتیک دوران پیشا ترکی منطقه، میان ایران، آناتولی و لوانت (مناطق ساحلی مدیترانه از ترکیه تا مصر) باشد.[8]

ژنتیک 18 گروه مردم آسیای غربی، کاوالی-اسفورزا (1994) (کلیک روی تصویر آن را بزرگتر میکند)
تصویر دو: درخت نزدیکی یا دوری ژنتیک 18 گروه مردم آسیای غربی، کاوالی-اسفورزا (1994)

در کنار مردم ترکیه، به نظر میرسد ایرانیان از نظر ژنتیک به مردم سواحل خزر، کُرد، هزاره-تاجیک، کویت، ارمنی،  قفقاز شمالی و گرجی، آسوری، اردنی، دروز و لبنانی نزدیک هستند. اما جالب است که ایرانیان مجموعا در کشور های همسایه و نزدیک خود از گروه های ژنتیک هیچ کشوری آنچنان دور نیستند. بالاترین رقم فاصله ژنتیک ایرانیان از دیگر گروه های آسیای غربی حتی به 100 واحد نمی رسد. شاید این هم یک نتیجه وسعت و طول دوره های امپراتوری های ایرانی باشد

عموما درخت ژنتیک آسیای غربی را میتوان به دو دسته کوچک و به مراتب بزرگتر تقسیم کرد. دسته کوچک (در آخر رسم درخت) شامل همه اعراب جنوب بعلاوه یمنی ها به استثنای کویتی هاست. کویتی ها از نظر ژنتیک به نوعی از دیگر اعراب متمایز هستند. بعید نیست که آنها از نظر ژنتیک تحت تاثیر گروه های باستانی بین النهرین قرار گرفته اند. بادیه نشینان عرب نیز گروه جداگانه ای هستند. آنها چادر نشین هستند و در اکثر کشورهای عربی یافت میشوند. دسته به مراتب بزرگ تر این درخت عبارت از تمام گروه های دیگر ژنتیک است که در بین خود دارای فاصله ژنتیک کمتری هستند.

وضع ژنتیک در آسیای مرکزی و میانه را در نیم فصل بعد بررسی خواهیم کرد.

(ادامه دارد)


[1] ethnicity/ethnie, ethnic group

[2] The Economist, 13.09.2018

[3] Cavalli-Sforza: Genes, Peoples and Languages, p. 25

[4] Idem

[5] Luigi Luca Cavalli-Sforza, Paolo Menozzi, and Alberto Piazza. The History and Geography of Human Genes, Princeton, 1994

[6] Homo sapiens sapiens

[7] Cavalli-Sforza et al: Idem, p. 243

[8] Windfuhr: IRAN vii. NON-IRANIAN LANGUAGES (1) Overview; Eır online, viewed on 20.02.2023



دسته‌ها:اختلاط ایرانیان و ترکان