
تاریخ هیچ کشور و ملتی را نمی توان جدا از تاریخ کشور ها و ملت های همسایه آن بررسی کرد و به نتیجه درستی رسید، مخصوصا اگر موضوع بر سر یک همسایه دیوار به دیوار باشد.
تا عصر برنز یعنی تا 3200 سال پیش در سرزمین های میان سه دریاچه ارومیه، وان (در ترکیه) و سِوان (در ارمنستان) اتحادیه های مختلف قومی حکم میراندند. نخستین حکومت های نسبتا منسجمی که در این سرزمین ها میشناسیم، میتان، هیتیت، ماننا و بالاخره اورارتو (890-560 پ.م.) نام دارند. زبان غالب این دولت ها هند و اروپائی (در میتان و هیتیت) و هورو-اورارتوئی (در ماننا و اورارتو) بود.
دولت اورارتو به دنبال فروپاشی هیتیت در آناتولی تاسیس یافت و پایتخت آن در ساحل شرقی دریاچه وان بود. اورارتو در قدرتمند ترین دوران خود تا ارمنستان کنونی، غرب و جنوب دریاچه ارومیه و شمال عراق کنونی تا دریاچه وان را در بر میگرفت. مردم اورارتو از چهار قبیله اصلی تشکیل شده بودند. اورارتوئی که زبان یکی از این قبیله ها بود، ارتباطی با زبانهای هند و اروپائی یا سامی نداشت و مانند زبانهای هوری، کوتی و لولوبی بعد از مدتی جزو زبانهای مُرده در آمد. از سال های 550 پیش از میلاد به بعد، اورارتو که در اثر حمله های آشور از غرب و جنوب و قبایل سکائی و کیمِری از دشت های شمال تضعیف شده بود، در حال فروپاشی قرار داشت. به نظر میرسد که مادها مدت کوتاهی قبل از انقراض کامل اورارتو، باقیمانده های این دولت را زیر تسلط خود در آورده و آن را به ساتراپی های ماد افزوده اند.
برخی از مورخین ارمنی ارمنستان را از نظر تاریخی ادامه دهنده دولت داری اورارتو میشمارند. ارامنه یکی از اقوام تشکیل دهنده اورارتو بودند. اما زبان اورارتوئی از نظر ساختاری ارتباطی با ارمنی ندارد. ارمنی مانند فارسی و یونانی زبانی هند و اروپائی است. بنظر میرسد گروه های نیا ارمنی چند هزار سال پیش از آن از دشت های اوراسیا در جنوب روسیه و یا «فریقیا» در غرب آناتولی به این مناطق آمده و به عنوان نیروی مهمی در دولت اورارتو با اقوام بومی آن آمیزش یافته اند. شبیه این سرگذشت را درمقاله های پیش در مورد ماد ها و مهاجرت آنان به فلات ایران نیز دیده بودیم.
مدتی بعد (2580 سال پیش) خود دولت ماد از طرف کورش دوم هخامنشی بر چیده شد. در جریان گسترش امپراتوری هخامنشیان در بین النهرین و آناتولی، سرزمین و اقوام تابع اورارتوی سابق نیز به عنوان ساتراپی سیزدهم جزو امپراتوری هخامنشی گردید. در همین دوره است که برای اولین بار در سنگ نوشته بیستون داریوش هخامنشی (نزدیک کرمانشاه) نام «آرمینا/ارمینا» یا «آرمینیا» (ارمنستان) به عنوان یکی از متصرفات هخامنشی ذکر شده است. احتمالا در دوره داریوش آرامی زبان کتبی و مشترک امپراتوری هخامنشی گردید و به قول گزنفون، آشنائی با زبان پارسی {باستان} نیز میان ارامنه افزایش یافت.[1] ظاهرا در این دوره ارامنه از اورارتوئیان که در منطقه کوه آرارات می زیستند و ولایت «آیرارات» را داشتند، متمایز بودند. ولی حتی در متن بابلی سنگ نوشته سه زبانه بیستون نام «آرمینا» به عنوان «اوراشتو» (اورارتو) ترجمه شده است. این نیز نشان میدهد که میتوان ارمنستان را به نوعی جانشین اورارتوی سابق به شمار آورد. مانند همه ساتراپی ها، ارمنستان نیز در چهارچوب دولت هخامنشی تحت حکومت محلی و موروثی خود بود. گزنفون در سال 401 پ.م. می نوشت که ارمنستان عبارت است از دو بخش شرقی و غربی در دو طرف رود «تله بوآس» {احتمالا فرات}.[2]
حاکمان یِرواندی[3] (به فارسی: اروندی) ابتدا ساتراپ پادشاهان مادی و هخامنشی بودند، اما پس از آنکه اسکندر مقدونی هخامنشیان را در سال 331 پ.م. شکست داد، به عنوان پادشاهان مستقل به حکومت ارمنستان ادامه دادند.
بعد از فروپاشی هخامنشیان، حکومت فرماندهان سلوکی معمولا دخالت چندان مستقیمی به حاکمان ارمنستان نمیکرد. پس از مرگ زود هنگام اسکندر، ظاهرا توجه اصلی جانشینان او، بیشتر از نقاط «دوردست» ارمنستان و آتروپاتن، به ماد بزرگ و بین النهرین بود.
در همین دوره پسا هخامنشی هست که نقش آتروپاتن برای ما نه تنها به عنوان یکی از مناطق هخامنشی سابق، بلکه سرزمینی برجسته میشود که بر خلاف دیگر ایالات ایرانی، تحت حاکمیت فرماندهان سلوکی اسکندر قرار نگرفت، بلکه بخصوص در 150 سال اول پس از شکست هخامنشیان «به حال خود رها شد» و تا حد زیادی خودمختار و عملا «مستقل» ماند.
2200 سال پیش، به دنبال آغاز فروریزی حکومت یونانی-باکتریائی (بلخ)، قدرت و نفوذ فرماندهان سلوکی در همه ولایات ایرانی رو به زوال گذاشت. به همان درجه که سلوکیان زوال می یافتند، اشکانیان که از شرق ایران برآمده و خواهان احیای «ایرانیت» باستان بودند، به جانب غرب، تا همدان و آتروپاتن پیش می آمدند. در نهایت همراه با دیگر ساتراپی های «سنتی» ایران، آتروپاتن نیز دیگر عملا به سبک پیشین، به هیئت یک ساتراپی عادی اشکانی (و سپس ساسانی) باز گشت. با برقراری دولت اشکانی و احیای حاکمیت ایران در اکثر ساتراپی ها و از جمله آتروپاتن، آن خلاء یا در واقع «بی صاحبی» سیاسی که در شرایط اشغال ایران از سوی قوای مقدونی-یونانی به وجود آمده بود، از بین رفت. احتمالا تاریخ آغاز «همجوشی» دوباره آتروپاتن با ایران اشکانی مقارن با 2150 سال پیش است که مهرداد یکم اشکانی همه ایالت های ایرانی را از دست فرماندهان مقدونی-یونانی در آورد. بعد از آن 150-200 سال آتروپاتن دیگر آن خودمختاری قبلی را نداشت و عینا مانند دیگر ایالت های حاشیه ایران شده بود. این وضع آتروپاتن در ارتباط تنگاتنگ با تحولات ارمنستان همسایه قرار داشت.
وضع ارمنستان به عنوان دولتی نسبتا جوانتر و طبعا به مراتب کوچکتر از ایران فرق میکرد. در حالی که باقیمانده جانشینان اسکندر در هر ایالت و ولایت سابق مقدونی-یونانی در آناتولی، سوریه و مصر در تلاش ادامه حکومت خود بودند، نیروی تازه نفسی از ایتالیا برخاسته بود که میرفت تا بخش اعظم آناتولی و سواحل مدیترانه را به دست خود بگیرد. این نیرو جمهوری و سپس امپراتوری روم بود. در آناتولی، فرماندهان سلوکی در نهایت تاب مقاومت در برابر امپراتوری نوخاسته روم را نیاوردند. شکست بزرگ آنتیوخوس سلوکی در برابر رومیان در ماگنسیای آناتولی (مانیسای کنونی ترکیه) 190 سال مانده به میلاد مسیح به نوعی سرنوشت ارمنستان را هم رقم زد. در شرایط برآمدن حاکمیت «ابر قدرت جدید غربی» یعنی روم در آناتولی، در ارمنستان پادشاهان آرتاشسی بر سر کار آمدند. آنها از دولت سلوکی دوری جسته و خود را تحت حمایت روم قرار دادند. این، کم و بیش زمانی بود که حاکمیت دولت اشکانی بر آتروپاتن نیز هر چه بیشتر تحکیم میشد.
در ارمنستان آرتاشس یکم پادشاهی مستقل ارمنستان را پایه گذاری کرد. اما مدتی بعد او شکست سختی از فرمانده سلوکی خورد. در اواخر قرن دوم پ.م. (120 پ.م.) پادشاه دیگر ارمنستان، آرتاوازد نیز شکست سختی از مهرداد دوم اشکانی ایران خورد. پادشاه اشکانی به دو شرط به مصالحه با ارمنستان رضایت داد: قبول تحت ولایت ایران ماندن ارمنستان و گروگان دادن برادر (یا به روایتی فرزند) آرتاوازد به نام تیگران.
تیگران چندین سال در تیسفون تحت نظارت دستگاه دولت اشکانی زیست و آموزش ایرانی دید. چند سال بعد مهرداد دوم تیگران را به ارمنستان پس فرستاد، به شرط آنکه ارمنستان در مورد «هفت دره مورد مباحثه» میان ارمنستان و ایران اعلام انصراف کند[4] و بپذیرد که ارمنستان همچنان زیر ولایت ایران خواهد ماند. به نظر خاور شناس آلمانی یوزف مارکوارت که از مورخین گوناگون یونانی و رومی نقل قول میکند، این هفت دره مدت ها مورد اختلاف ایران و ارمنستان بوده و احتمالا در خط مرزی آتروپاتن و ارمنستان قرار داشتند. تاریخ پس فرستاده شدن تیگران توسط پادشاه اشکانی، بنا به نوشته همین منابع «اواخر قرن دوم قبل از میلاد» است. اگر درستی این روایت را بپذیریم، به باور من میتوان دو نتیجه مهم از آن گرفت: یکم اینکه تا به همین تاریخ، یعنی حدود 200 سال پس از فروپاشی هخامنشیان و عملا خود مختاری آتروپاتن، موضوع مرز میان آتروپاتن و ارمنستان و تامین منافع آتروپاتن را نه پادشاه محلی یا ساتراپ آتروپاتن، بلکه شاهنشاه اشکانی ایران برنامه ریزی و اجرا میکند، با پادشاهی ارمنستان مذاکره کرده و به نتیجه میرسد. هنگامیکه موضوع بر سر منافع کل ایران از جمله حفاظت از مرزهای خارجی با ارمنستان مطرح است، این مسئله از حالت محلی درآمده و به صورت موضوعی ملی و ایرانی مطرح میشود، و دوم: این توافق در آتروپاتن یا ارمنستان موضوع بحث و اختلاف نظر نمیشود (تا جائی که میدانم، در این مورد هیچگونه روایت و خبر تاریخی موجود نیست). طرفین اصلی این مباحثه و توافق، ایران و ارمنستان هستند و ظاهرا این موضوع از نظر حاکمان محلی آتروپاتن نیز به همین صورت قبول میشود. از نظر «خود مختاری» آتروپاتن، این خود مختاری حد اکثر 200 سال پس از شکست هخامنشیان عملا و بدون اعتراض کسی عملا ملغی شمرده میشود.
و اما برگردیم به سرنوشت تیگران. تیگران احتمالا در سال 94 یا 95 پ.م. به ارمنستان باز گشت و به عنوان پادشاه دوم یا سوم آرتاشسی تاجگذاری نمود. او ابتدا به جنوب شرقی آناتولی حمله کرد و آن را به دولت خود علاوه نمود. به گفته مورخ یونانی استرابو، مردم این هر دو بخش ارمنستان به زبان مشترک ارمنی سخن میگفتند. زبان اسناد رسمی و مکاتبات، نوعی آرامی آمیخته با بسیاری واژگان فارسی بود. این سنت هخامنشی تا دو قرن پس از میلاد مسیح نیز ادامه داشت.[5]
تیگران سپس دختر پادشاه پونتوس در سواحل دریای سیاه را به همسری گرفت، آنگاه سرزمین «کاپادوکیا» در آناتولی مرکزی را فتح نمود و پادشاه این ولایت را که عامل رومیان بود، برکنار کرد. اما فرمانده رومی آناتولی نیروهای تیگران را شکست داده و پادشاه معزول را دوباره به مقام خود بازگردانید. سپس فرمانده رومی در کناره های فرات با یکی از نمایندگان مهرداد دوم، پادشاه اشکانی، ملاقات نمود. تیگران از این ملاقات دچار سوء ظن شده بود، اما همچنان به مهرداد دوم وفادار ماند (یکی از دختران تیگران بنام «آریازاته» از همسران مهرداد بود). اما هنگامیکه موقعیت مهرداد دوم در اواخر سلطنت او رو به زوال نهاد، تیگران به آتروپاتن حمله کرده و احتمالا «هفت دره» مورد مباحثه با ایران را اشغال نمود. او به زودی سرزمین های بیشتری از آتروپاتن و شمال بین النهرین را تصرف کرد و حتی تا دروازه های همدان پیش آمده و کاخ تابستانی پادشاهان اشکانی را به آتش کشید.[6] تیگران از فرصت تاریخی زوال قطعی فرماندهان سلوکی در سوریه کنونی نیز استفاده کرده و آنها را تابع امپراتوری جدید ارمنی خود نمود. شاهان کوچک و محلی تقریبا همه ولایات فتح شده به عنوان عامل پادشاه ارمنستان در مقام خود ابقا میشدند. در این دوره نسبتا کوتاه پهنای دولت ارمنی و عوامل تابع آن مدتی تا دریای مدیترانه می رسید. در این شرایط که تیگران خود را لایق عنوان «شاه شاهان» می شمرد، چندین سکه به نام او با همین عنوان ضرب شد. تیگران به آئین مزدا تمایل نشان میداد، به کورش و تشریفات دربار هخامنشی علاقه داشت و آن را با آداب و رسوم جدید تر اشکانی می آمیخت، اما در عین حال خود را درست مانند پادشاهان اشکانی بعد از مهرداد یکم، دوست دار یونان و فرهنگ آن می نامید.
بعد از سال 70 پ.م. تقریبا همه تحولات به ضرر تیگران بود. پادشاه پونتوس که متّفق تیگران بود، از رومیان شکست خورد و به ارمنستان پناه برد. رومیان سپس به ارمنستان حمله کردند و شهر نو ساخت «تیگراناکرت» را ویران نمودند. شاید آخرین ضربه به تیگران، شورش فرزند و جانشین او «تیگران جوان» بر ضد پدر بود. تیگران پیر از فرهاد سوم، پادشاه اشکانی درخواست کمک کرد و در مقابل گفت که حاضر است از شمال بین النهرین و «هفت دره» آتروپاتن عقب نشینی کند. اما پادشاه اشکانی نیز با رومیان در حال مذاکره بود و نمیتوانست جانب پادشاه ارمنستان را بگیرد. در نهایت تیگران به اردوگاه رومیان رفته، تسلیم شد و به ترک همه متصرفات خود که خارج از ارمنستان «سنتی» آن دوره بودند، رضایت داد. «شاهنشاه تیگران» سعی خود را کرد، اما ظاهرا نتوانست پیش بینی کند که امپراتوری بزرگ روم بزودی همه سرزمین های ساحلی مدیترانه را به تبعیت مستقیم قیصر روم در خواهد آورد. در آن دوره تاریخی منطقه، این قاعده کلی تائید خود را باز می یافت که، در شرایط عادی، کشور های کوچک و ضعیف علی الاصول یارای مقاومت در برابر امپراتوری های بزرگ و در حال گسترش را ندارند.
در اوایل سده نخست میلادی دودمان آرتاشسیان در نتیجه هرج و مرج میان گروه های حاکم ارمنی و تشدید رقابت ایران و روم از صحنه سیاسی ارمنستان ناپدید شد. بالاخره روم و ایران توافق کردند که پادشاهان ارمنستان باید هر بار با پیشنهاد یک طرف و رضایت طرف دوم انتخاب شوند، تا این امر باعث اختلاف ایران و روم نگردد. بعد از آن هفت شاهزاده اشکانی با رضایت رومیان و شش پادشاه با پیشنهاد رومیان و کسب رضایت ایرانیان به عنوان پادشاه ارمنستان تاج بر سر نهادند. بالاخره ایران و روم توافق نمودند که تیرداد یکم اشکانی (یکی از برادران بلاش یا وُلگش، آخرین شاهنشاه مهم اشکانی ایران) بر تخت سلطنت ارمنستان بنشیند و در آینده پادشاهان ارمنستان لزوما از شاهزادگان اشکانی باشند، اما هر بار به تائید روم برسند. این سر آغاز دودمان اشکانی ارمنستان بود که تا سال 428 میلادی، یعنی حتی پس از فروپاشی دودمان اشکانیان ایران و روی کار آمدن ساسانیان ادامه داشت. با این ترتیب دوره جدیدی از رقابت دو امپراتوری بزرگ شرق و غرب: ایران ساسانی در مقابل روم آغاز شده بود و ارمنستان به عنوان کشوری حائل در وسط این دو قرار داشت – با همه بحران ها، فشار ها و کجدار و مریز ها.
دوره تقریبا چهار صد ساله حکمرانی اشکانیان ارمنستان همراه با افزایش نفوذ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در ارمنستان و همچنین قبول مسیحیت (تقریبا 1700 س.پ.) و صد سال بعد ابداع الفبا و زبان نوشتاری ارمنی بود. این موضوعات بسیار جالب متاسفانه خارج از موضوع اصلی مقاله حاضر است.
[1] M. L. Chaumont: Iran and Armenia, in: EIr online, viewed 10.07.2023.
[2] Ibid
[3] Orontid
[4] J. Markwart: Ērānšahr, pp. 109, 173
[5] Ibid
[6] چکیده ای از فتوحات تیگران بزرگ را که از سوی مورخین یونانی و رومی گزارش شده، میتوان در این مدخل دانشنامه «ایرانیکا» مطالعه نمود:
Chaumont: Iran and Armenia, in: EIr online
دستهها:ماد و آتروپاتن
زبان و سرزمین مادها
ریشه یابی زبان کُردی
جایگاه زبان مادی و مشتقات آن
پیشا تاریخ آتروپاتن باستان