حمام خزینه سی

نمونه یک حمام خزینه

من خودم حمام های خزینه را ندیده ام. این حمام ها زمان رضا شاه در تهران و شهرهای بزرگ رسما ممنوع شد، اما مردم در شهر های کوچکتر و روستا ها تا مدتی هنوز از آن استفاده میکردند، تا اینکه همین ۴۰-۵۰ سال قبل دیگر اثری از حمام خزینه نماند . منظور از «خزینه» چیزی بود مثل حوض بزرگ که پر ازآب گرم میکردند و مردم میرفتند و آنجا خودشان را می شستند. البته آب اصولا همیشه کثیف بود و منبع پخش انواع و اقسام میکرب ها و شیوع بیماری ها به همه شهر. میتوان به راحتی تصور کرد که هرکس که به اصطلاح برای نظافت وارد آن آب میشد، اولا خودش چقدر کثیف و ناپاک و احتمالا مبتلا به امراض پوستی و غیره بود و ثانیا در آن آب چه کار ها که نمیکرد و جمع همه آن کثافات آن همه آدم چه هنگامه ای میشد!

شاعر معروف شبستری میرزا علی معجز (۱۲۵۲-۱۳۱۳) که همیشه کمبودی های اجتماعی و خرافات دینی و فرهنگی را به تازیانه شعر طنز آمیز خود میگرفت، شعر مفصلی با عنوان «حمام خزینه سی» و با مطلع:

خوروزلار بانلادی ، بورقی چالیندی ، وقت حاجت دور !
گؤزون آچ دلبریم ، ایت لر هورور ، گؤر نه قیامت دور

نوشت که در آن به سبکی انتقادی اما در عین حال خوش آیند و خنده آور به مشکلات فوری و جدی بهداشتی استحمام در خزینه اشاره کرده در ضمن از روحانیون انتقاد نموده بود که میگفتند در آن آب «کرّ» باید غسل نمود و در عین حال پولداران را بخاطر اینکه حاضر نیستند پولی خرج کنند و حمام های «مدرن» یعنی دوش های جداگانه درست کنند به باد انتقاد گرفته بود.

متن کامل شعر و ترجمه فارسی آن را که خودم کرده ام، میتوانید در آخر این نوشته بخوانید. ترجمه بدون رعایت وزن و قافیه است که شیرینی و لذت خواندن شعر را لطمه دار میکند، ولی برای درک معنی آن بد نیست.

در زمان رضاشاه شروع به ممنوع کردن خزینه ها نمودند. اما بعضی از مجتهد ها و آیات عظام فتوا دادند که منع خزینه «غیرشرعی» است چونکه به هر حال آب خزینه بخاطر حجمش کُرّ به شمار میرود و برای غسل لازم است. روشن است که موضوع کرّ بودن آب مسئله ای مذهبی است و ربطی به تمیز بودن و بهداشتی بودن آن ندارد. اما آقایان مراجع میگفتند که با آبی که از شیر آب و یا دوش حمام میریزد نمیتوان غسل کرد چونکه کُر نیست و بنا براین ممنوع کردن خزینه «خلاف شرع» است.

مانند اکثر نمونه های قبل و بعد از موضوع خزینه حمام، از دوره مشروطه به بعد، کشاکش بین یک قشر روشنفکر، تجدد طلب، «رو به غرب» و اصلاح طلب از طرفی و روحانیونی بود که بسیاری از این قدم های اصلاحات طلبانه و مدرنیزاسیون جامعه را مخالف شرع میشمردند. از آن جمله هم بود اصل رفتن دختران به مدرسه، رانندگی ماشین و دوچرخه از طرف دختران و بانوان، استفاده از توالت فرنگی بجای مستراح سنتی و حتی گوش کردن به رادیو و یا رفتن به سینما و تماشای تلویزیون. هر بار مبارزه ای طولانی لازم میشد تا این اصلاحات و پیشرفت های کوچک اجتماعی با وجود مخالفت متعصبین مذهبی مورد قبول و اجرا در جامعه قرار گیرد. عموما مردم طبقات متوسط و بالا و بخصوص تحصیل کرده شهر ها اکثرا از اصلاحات و تجدد استقبال میکردند اما مردم طبقات متوسط رو به به پائین شهر ها و بخصوص شهر های کوچک اصولا از ملای محله و مرجع تقلید خود پیروی میکردند. هر چه آنها میگفتند حرف آخر به حساب می آمد.

در مورد خزینه حمام و «جنگ بر ضد دوش» هم همین کشاکش وجود داشت. شعر معجز تبلور جالبی از آن کشاکش است. به نوشته سام قندچی «بالاخره فتوا دادند که دوش در حمام عیبی ندارد به شرط آنکه بعد از آن در خزینه حمام غسل کنیم و بعد از حمام خارج شویم».

این موضوع را دکتر ویلم فلور، پژوهشگر تاریخ ایران، به تفصیل در کتاب خود موسوم به «سلامت مردم در دوره قاجار» توضیح داده است.

من وقتی به دبستان میرفتم هنوز در خانه ما حمام نبود. ما در کوی مقصودیه (درب نوبر، نوبار قاپی سی) تبریز به «گرمابه نوبر» میرفتیم که اطاقک های جداگانه ای داشت با یک دوش و جائی برای تعویض لباس که ما به این اطاقک ها «نمره» («نومره») میگفتیم، چر اکه هر کدام از آنها یک نمره داشت و بنظرم در «گرمابه نوبر» ۱۰-۱۲ تا از این «نمره» ها بود. (حتی استاد شهریار هم که با ما هم محله بود به این گرمابه میامد و هر وقت میامد، کسی که نوبتش بود نوبتش را به استاد میداد.)

حمام خزینه سی (میرزا علی معجز)

خوروزلار بانلادی ، بورقی چالیندی ، وقت حاجت دور !
گوزون آچ دلبریم ، ایت لر هورور ، گورنه قیامت دور
قولاخ وئر بوی گندابه ! آچیلدی باب گرمابه
دئمه وقت اولمیوب حالا ، بو پیس ائی بیر علامت دور !
بو سن سن دلبریم یا آیدی یاتمیش رختخوابیمده
تعال الله بدن دور بو و یا شکل نظافت دور
بو آق چاق پیکره وئر شستشو آب گلابیله
سنه ای گل بدن کندوده غسل ائتمک خیانت دور
مرکب دور نجسدن تار و پودی آب حمامون
بو سوز بهتان دی حاشا ، چرک شهوت دن عبارت دور
یقینا بو سودا غسل ائلین بیچاره پاک اولماز
خلاص اولماز جنابتدن ، گئنه مطلق جنابت دور
طبیعت صاحبی بورنون دوتار بوی کثافت دن
اثر یوخدور نظافتدن ، عجب جای طهارت دور
یوزونده بیر قاریش قالین لیقیندا روغن دنبه
روایت ائلیری راوی ، ایچی یکسر نجاست دور
ز بس که قیل فراوان دور تکینده ، ایپ توخور بیت لر !!
اگر آلماق خیالین وار ، بویور گل نرخی بابت دور !
صحیح و ناسلامت ، نیک و بد ، سودالی سوداسوز
هامی بیر یرده ییتقانسون ، یوونسون گورنه حالت دور
عفونت نشر ائدیر اطرافنه پوسیده جندک لر
کچل باشلار ، حقیقت معدن چرک و کثاقتدور!
کچللر باشینی یاغلار ، گیرنده خزنیه آغلار
توکنده سو باشین داغلار ، نچون ؟ چون کی جراحت دور
ایکی اللی قاشیر باشین ، گوزین قیرپار ایر قاشین
خمیر ائتمک ایاق داشین ، عمو ظن ائتمه راحت دور !
گیرنده خزنیه ، بی حال اولور اسهال اولان ناخوش !
بو سوز شرح ایسته مز ، هوشیاره بیر ایما کفایت دور !
دییور واعظ : بو آبه مزمزه ائت غسل ائدن وقتده !!
مزاجون چکمه سه ، قوس ، قوسماسان عین سعادت دور !
عجب تکلیف ائدیرسن بندگان حقه ای واعظ
مگر آب مضافی آغزا دولدورماق ظرافت دور ؟
مبالغ خرج ائدیر دولتلیلر بیهوده یرلرده
نظافت باره سینده ، پوللی لار اهل قناعت دور
قیزی ، اوغلانی محبوب ائلین ، زلف مسلسل دور
بو نعمت دن باشی محروم اولان ، دائم خجالت دور
هله کهنه قفا چوخدور شبسترده ، عجول اولما !
ئوزون بیهوده یورما ، معجز ایام جهالت دور !!!

خزینه حمام (میرزا علی معجز)

(ترجمه بدون رعایت وزن و قافیه)

بانگ خروس ها آغاز شد، بوق را زدند، وقت حاجت است،
چشمانت را باز کن دلبرم، ببین چه قیامتی است!
به بوی گنداب کمی دقت کن، باب گرمابه باز شد،
نگو که وقتش هنوز نرسیده، خود این بوی بد علامتش است!
این توئی دلبرم، یا اینکه ماه است که در رختخوابم خوابیده؟!
تعال الله، این آیا یک بدن است یا اینکه شکل نظافت است؟!
به این پیکر سفید و چاق با اب گلاب شستشوئی بده،
ای گل بدن! برای تو غسل در کندوی عسل خیانت است!
تار و پود آب حمام مرکب است از نجاست،
حاشا، این سخن بهتان است، چرا که این آب عبارت از چرک شهوت است!
یقینا بیچاره ای که در این آب غسل کند پاک نخواهد شد،
و از جنابت خلاص نخواهد شد و هنوز جنابت مطلق خواهد بود!
صاحب طبیعت از بوی کثافت بینی اش را میگیرد،
اثری از نظافت نیست، عجب جای طهارتی است!
در سطع آب روغن دنبه میبینی به ضخامت یک وجب،
راوی روایت کند که داخلش یکسره نجاست است!
از بس که در ته اب مو فراوان است شپش ها طناب میبافند،
اگر خیال خریدن داری بفرما و بیا، نرخش بابت است!
صحیح و ناسلامت، نیک و بد، با سودا و بی سودا،
همه در یکجا حمام میکنند و خود را میشویند، ببین چه قیامتی است!
مانند یک لاشه پوسیده به دور و برش عفونت پخش میکند،
سرهای کچل در حقیقت معدن چرک و کثافت هستند!
کچل ها سرشان را روغن میمالند، وقتی وارد خزینه میشوند گریه میکنند،
و هنگامیکه به سرشان آب میریزند سرشان میسوزد، چرا که سرشان جراحت است!
با دو دست سرش را میخارد، چشمانش را می بندد و ابروهایش را خم میکند،
عمو، تصور نکن که خمیر کردن سنگ پا آسان است!
وقتی کسی که اسهال دارد وارد خزینه میشود بی حال میشود،
این حرف نیازی به شرح ندارد، یک اشاره برای آدم هشیار کافی است!
واعظ گوید وقت غسل این آب را مزمزه کن،
اگر مزاجت این را قبول نکرد، استفراغ کن، اما اگر استفراغ نکنی، عین سعادت خواهد بود!
عجب تکلیفی میکنی برای بندگان حق، ای واعظ!
مگر پر کردن دهان با آب مضاف ظرافت است؟!
دولتمندان مبالغ هنگفتی در موارد بیهوده خرج میکنند،
در باره نظافت، پولدار ها اهل قناعت اند!
آنچه که دختر و پسر را محبوب میکند زلف مسلسل است،
کسی که از این نعمت محروم است دائم خجالت زده است!
در شبستر هنوز کهنه اندیشان زیادند، عجول نباش،
ای معجز، خودت را خسته نکن، ایام جهالت است

(نشر نخست در عباس جوادی: «ایران و آذربایجان در بستر تاریخ و زبان»، چاپ لندن، سال 2016)



دسته‌ها:ایران و آذربایجان