
در اینجا منظور از «آسیای غربی» ایران، افغانستان، قفقاز، ترکیه، خاورمیانه و شبه جزیره عربستان است.
قدیمی ترین باقیمانده های انسان هوشمند یا مدرن[1] که متعلق به حدود 100 هزار سال پیش است، به غیر از آفریقا که خاستگاه اصلی انسان است، در خاور میانه یافت شده اند. این هم یکی از دلایلی است که نشان میدهد پس از دوران طولانی پیدایش و تکامل انسان هوشمند در آفریقا، خاورمیانه و کلا آسیا احتمالا از نخستین اهداف کوچ و پراکندن او به دیگر نقاط جهان بوده است.
در دو تصویر برگرفته از کتاب کاوالی-اسفورزا (1994) «درخت ژنتیک» و «ماتریس» 18 جمعیت آسیای غربی (با میانگین 53 تا 58 ژن) را می بینید. پیش از پرداختن به جزئیات این بررسی باید تاکید کرد که این ماتریس و «درخت» ژنتیک به زبان مردم ارتباط مستقیمی ندارد، بلکه فقط ترکیب و فاصله ژنتیک این جمعیت ها یعنی نزدیکی یا دوری نسبی آنها از یکدیگر را نشان میدهد. در ضمن روشن است که زبان یا لهجه انسان اکتسابی است، یعنی از محیط خانواده و جامعه کسب میشود و به ترکیب ژنتیک آدمی ربط مستقیمی ندارد. اما این نیز روشن است که مثلا در یک محیط جغرافیائی «نسل اندر نسل» عربی زبان (دست کم 500 سال اقامت) به سختی میتوان با ترکیب ژنتیک انسان هائی روبرو شد که مشخصات مردم بومی (دست کم 500 سال) ازبکستان یا تایلند را داشته باشند. بنا براین اگر جمعیت میعنی که زبانی مشترک دارد بعد از مدت نسبتا درازی با یکدیگر زندگی کند، «دی ان ای» افراد آن جمعیت به یکدیگر شبیه تر میشود، اما این شباهت نسبی در عین حال با هر آمیزش و اختلاط ژنتیک افراد آن جمعیت با فردی از جمعیت های دور و نزدیک دیگر درهم می آمیزد و به اصطلاح «رقیق تر میشود»[2].
نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که حتی در داخل یک تابلوی ژنتیک نسبتا مشابه یک جمعیت معین (مثلا ایران یا ترکیه) نیز مشخصات و ترکیب ژنتیک جداگانه انسان های آن گروه متفاوت هستند و آن «همگِنی» و شباهت گروهی چیزی نسبی و به طور مدام تغییر یابنده است، چرا که هر بار با هر آمیزش جدید یک زن و یک مرد و اختلاط جدید ژن های آنها در فرزندی جدید ترکیب جدیدی ایجاد میشود که گرچه احتمالا بی شباهت به آن تصویر مشترک نیست، اما بعد از گذشت چند نسل میتواند کاملا با مشخصات صد سال پیش از آن فرق کند.
چند توضیح دیگر: نمونه های مردم ترکیه و اردن از خود این کشور ها گرفته شده است. یعنی در داخل این کشورها تمایزی به اصطلاح «قومی» (از نظر زبان، مذهب، منطقه یا عادات و رسوم) بین آن انسان ها گذاشته نشده است. نمونه های ایرانی ها نیز از ایران است، به جز کُردها و مردم سواحل خزر که به علت نزدیکی (با فرق های کوچک) جداگانه (همراه با کردهای عراق یا با گروه «سوانی» از گرجستان) گروهبندی و مقایسه شده اند.
«درخت ژنتیک» (تصویر یک) نشان دهنده فاصله ژنتیک 18 گروه مردمان آسیای غربی (تعداد متوسط ژن ها 53.7 با خطاپذیری 5.1 است. در چند دهه گذشته اندازه گیری های مختلفی از گروه های مردم کشور های مختلف انجام گرفته است. اندازه گیری گروه پژوهشگران تحت نظر کاوالی-اسفورزا که در اینجا نقل میشود، یکی از آن اندازه گیری های معتبر است.

در پائینِ تصویر، گروه کوچکی عبارت از اعراب شبه جزیره عربی شامل بادیه نشین، سعودی و یمنی را می بینیم که از دیگر گروه ها متمایز است. گروه بزرگ بالاتر تصویر شامل همه 15 جمعیت باقیمانده است. گروه کوچک پائین جز کویتی ها تمامی اعراب جنوب شبه جزیره را در بر میگیرد. از نظر ژنتیک لازم بود سعودی ها و یمنی ها تا حدی به صورت متمایز طبقه بندی شوند. بادیه نشین ها را هم میتوان گروهی جداگانه به حساب آورد. آنها چادرنشینان دامدار هستند، در اکثر سرزمین های عربی حضور دارند و ده درصد جمعیت این سرزمین ها را تشکیل میدهند. از طرف دیگر آن گونه که در صفحات گذشته ذکر شد، در گذشته بادیه نشینان عرب در فتوحات اسلامی آفریقا شرکت کردند. از این جهت به دلیل مهاجرت و اختلاط، بادیه نشینان در این جدول به صورت متمایز آورده شده اند. کویتی ها همراه با بقیه در گروه بزرگتر به طور جداگانه آورده شده اند. سرزمین آنها در گذشته بخشی از تمدن باستانی سومر بود. احتمالا به همین جهت کویتی ها از نظر ژنتیک یادآور آن جمعیت های باستانی بین النهرین هستند و از اعراب دیگر فرق میکنند.
جمعیت یهودیان که مانند آسوریان و اعراب از گروه های باستانی منطقه لِوانت هستند، در این بررسی لحاظ نشده اند. اما چندین تحلیل از سال های 2000 م. نشان میدهند که 70 در صد کروموزوم های «وای» (پدری) گروه های مختلف یهودیان اسرائیلی (از جمله اشکنازی و سفاردی) و 82 در صد همان نوع کروموزوم های فلسطینیان عرب متعلق به حوض مشترکی از کروموزوم ها هستند.[3]
از پائین تصویر به بالا برویم. چهار گروه در شیار شمالی آسیای غربی دیده میشود، شامل قفقازی های شمال، ارامنه، پاتان-پشتون و هزاره-تاجیکی.
تاجیک ها به یک زبان گروه ایرانی خانواده هند و اروپایی صحبت میکنند. گمان میرود که نیاکان آنها کشاورزان یکجا نشینی در دوره نئولیتیک آسیای مرکزی بودند که به شمال و شرق کوچ کرده اند. اغلب تاجیک ها در آسیای مرکزی زندگی میکنند. اما تعداد آنها در افغانستان حتی بیشتر از آسیای مرکزی است.
هزاره ها که اصالتا از افغانستان مرکزی هستند، به خاطر تنش های قومی و مذهبی به مناطق دیگر هم پخش شده اند. بعضی منابع هزاره ها را که تاجیکی زبان هستند، با «کوشانیان» مرتبط میدانند که دو هزار سال پیش به عنوان بخشی از قبایل «یوه چی» از آسیای میانه به افغانستان و پاکستان کنونی مهاجرت کردند و چند قرن در اینجا حکومت نمودند. برخی پژوهش ها نیز به این نتیجه رسیده اند که ترکیب ژنتیک هزاره ها اختلاطی بین آسیای شمال شرقی (اویغور، قزاق، قرقیز، مغول) و آسیای مرکزی (ازبک، ترکمن، تاجیک) است[4].
ارامنه در قفقاز، شمال ایران و بسیاری کشور های دیگر زندگی میکنند. آنها تا قرن بیستم در دولت عثمانی هم پرشمار بودند، اما در اثر قتل عامی در سال 1915که ترکیه کنونی آن را انکار میکند، حدود 95% آنان در دولت عثمانی هلاک یا از سرزمین خود رانده شدند.
زبان هند و اروپایی پاتان ها «پشتو» یا «پوختو» نامیده میشود. آنها از افغانستان هستند. بخش قابل توجهی از آنان هم در پاکستان زندگی میکند. به نظر میرسد مهاجرت پاتان ها به پاکستان در سده های سیزدهم تا شانزدهم میلادی رخ داده است. زبان آنها به عنوان سکایی یا اسکیتی شرقی طبقه بندی شده است. گمان میرود این زبان با هجوم قبایل استپ های آسیای مرکزی در این مناطق جا افتاده است.
سوانی زبان ها گروهی در گرجستان هستند و از نظر ژنتیک با مردم سواحل خزر نزدیکی دارند.
گروه جمعیت های سواحل دریای خزر در شمال ایران زندگی میکنند.
کُرد ها اساسا از غرب ایران هستند. آنها در سرزمین های میان ترکیه، ایران و عراق و برخی کشورهای دیگر مانند شمال سوریه زندگی میکنند. زبان آنها شاخه متمایزی از زبان های ایرانی (هند و اروپائی) است. برخی از گروه های کُردی زبان هنوز کوچ نشین یا نیمه کوچ نشین هستند و ساختار های کوچ نشینی را حفظ میکنند. آنها از نظر ژنتیک به عراقی ها نزدیک هستند.
عراقی ها (به جز کُرد های عراق) مشخصات متمایز عراقی خود را دارند.
در اینجا منظور از «ترک ها» نه گروه های ترکی زبان آسیای مرکزی مانند ترکمنستان و ازبکستان، بلکه ترکی زبان های خود جمهوری ترکیه است. گروه های ترکیک زبان آسیای مرکزی (زبک، قزاق و دیگر ترکی زبانان و آلتائی زبانان) در تحلیل و مقایسه دیگری بررسی شده است. در آن تحلیل دوم می بینیم که از نظر ترکیب و تصویر ژنتیک، ترک زبان های ترکیه به ترک زبان های آسیای مرکزی دورتر و به ایرانیان نزدیک تر هستند.
البته برای تشخیص این فرق ها چندان نیازی به تحلیل های ژنتیک نیست. ظاهر غالب انسان های ترکیک زبان آسیای مرکزی و ترکیه به قدر کافی گویای این فرق هاست. در این مورد در کتاب نامبرده کاوالی/اسفورزا چنین گفته میشود: «ترکیه که سابقا آسیای صغیر یا آناتولی نامیده میشد، تاریخی بسیار طولانی و پیچیده دارد … (تقریبا هزار سال پیش به دنبال حملات ترک های سلجوقی از طریق ایران به آناتولی، م.) زبان ترکی به جمعیتی که اساسا هند و اروپائی زبان بود، قبولانده شد. تا آن دوره زبان رسمی امپراتوری بیزانس یونانی بود. از نظر ژنتیک، عموما بین مردم ترکیه و کشورهای همسایه آن فرق های کوچک ژنتیک هست. احتمالا در آن دوره تعداد مهاجمان ترک کم بود و به این جهت مشخصات ژنتیک آنان در ترکیب مردم بومی آناتولی رنگ باخته است. تعبیر ‹ترک ها› یک تعریف سیاسی است، و گرنه آنها بدون شک از نظر ژنتیک مختلط هستند و اگر داده های بیشتری از وضع ژنتیک آنان دسترس میشد، جای آن میبود که تحلیل های بیشتری در این زمینه انجام گیرد.»[4]
تحلیل های فوق نشان میدهند که از نظر ژنتیک در آسیای غربی، مردم ترکیه و ایران جزو نزدیک ترین گروه های ژنتیک به یکدیگر هستند. ایران شناس معروف آمریکایی ویندفور نیز مانند کاوالی-اسفورزا و همکارانش بر آن است که دلیل اصلی این امر احتمالا کمی تعداد و تاثیر فرهنگی قبایل ترک هزار سال پیش در ایران و آناتولی بوده است که با وجود حاکم نمودن زبان ترکی در آناتولی و بخش های معینی در ایران و قفقاز، نتوانسته اند تصویر غالب ژنتیک مردم بومی را دگرگون کنند. به گمان ویندفور شباهت نزدیک ژنتیک میان مردم ایران و ترکیه میتواند ضمنا نشاندهنده ادامه اختلاط های ژنتیک دوران پیشا ترکی منطقه، میان ایران، آناتولی و لوانت (مناطق ساحلی مدیترانه از ترکیه تا مصر) نیز باشد.[5]

تصویر دو: ماتریس فاصله ژنتیکی جمعیت های آسیای غربی (کاوالی/اسفورزا)
در ماتریس (تصویر دو) درجه عددی فاصله های ژنتیکی طبق کاوالی-اسفورزا داده شده است. این تصویر ها برای مقایسه جمعیت «الف» با «ب» مناسب است و نه مقایسه یک جمعیت با تمامی جمعیت های دیگر. برای این کار باید رقم یک جمعیت را در خط افقی با رقم جمعیت مقایسه شونده در خط عمودی یک جمعیت مقایسه نمود و بر عکس. این ماتریس نشان دهنده نزدیکی (ارقام کوچک تا 10) یا دوری ژنتیک (بخصوص بالاتر از 100) است. هر قدر فاصله ژنتیک یک جمعیت با دیگر جمعیت ها کمتر باشد، شباهت ژنتیک آن جمعیت با جمعیت مورد مقایسه بیشتر است – و برعکس.
به نظر میرسد ایرانیان از نظر ژنتیک از هیچکدام از جمعیت های دیگر فاصله چندان دور ژنتیکی ندارند. فاصله ژنتیک آنها با هیچ جمعیتی بالاتر از 100 نیست. نزدیک ترین جمعیت به ایرانیان، جمعیت های مردم سواحل خزر (2)، کُرد و ترکیه (هر دو 4) و «دروز»، اردن و لبنان (هر سه 5) است. بالاترین رقم فاصله ژنتیک ایرانیان از دیگر جمعیت های آسیای غربی حتی به 100 واحد نمی رسد. این در عین حال میتواند نشانه اختلاط رنگارنگ ایرانیان از نظر ژنتیک شمرده شود. شاید این هم یک نتیجه وسعت و طول دوره های امپراتوری های ایرانی باشد.
یک بررسی اخیر هیئت علمی دانشگاه کلن آلمان در باره ترکیب ژنتیک ایرانیان نیز بسیار جالب است. این بررسی که در همکاری با دانشمندان ایرانی، ژنوم های بیش از هزار ایرانی از یازده گروه قومی ایران را تحلیل و با ژنوم های موجود باستانی مقایسه کرده، به این نتیجه رسیده است که «ایرانیان از نظر ژنتیک مشابه همسایگان خود هستند و در عین حال بین خود تصویر مرکبی دارند که نشاندهنده یک گوناگونی چشمگیر و همراه با تداوم دراز مدت تاریخی است. یعنی بین خود ایرانیان از یک سو تفاوت های بسیار (مانند اختلاط های گوناگون و همچنین قبول زبان های مختلف) وجود دارد و از سوی دیگر نزدیکی و خویشاوندی مستمر تاریخی میان آنان مشاهده میشود».[6] کاوالی-اسفورزا در بخشی از نتیجه گیری کتاب خود با عنوان «ژن ها، مردمان و زبان ها» میگوید «یکی از تحولات مهم ژنتیک که امروزه به چشم میخورد، نتیجه مهاجرت مردمان گوناگون است که باعث افزایش اختلاط گروه های مردم میشود. اگر این روند، آنگونه که احتمال میرود، ادامه یابد، اختلاف های ژنتیک بین گروه های مردم کاهش خواهد یافت. اما گوناگونی کلی میان مردم جهان تغییر نخواهد یافت. در عین حال اختلاف بین افراد در داخل هر گروه جداگانه مردم افزایش خواهد یافت. به این ترتیب دلایل کمتری برای نژاد پرستی وجود خواهد داشت و این، چیز خوبی است».[7]
[1] Homo sapiens sapiens
[2] Dilution
[3] A. Nebel et al.: High-resolution Y haplotypes of Israeli and Palestinian Arabs reveal geographic 11substructure and substantial overlap with haplotypes of Jews. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/11153918/
[4] Guanglin He, et al: A comprehensive exploration of the genetic legacy and forensic features of Afghanistan and Pakistan Mongolian descent-Hazara, PubMed, NHL (USA), 2019, https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31257046/
[5] Cavalli-Sforza et al: History and Geography of Human Genes, p. 243
[6] Windfuhr: ‘IRAN vii. NON-IRANIAN LANGUAGES (1) Overview;’ EIr online, viewed on 20.02.2023
[7] Zohreh Mehrjoo, Michael Nothnagel (et al): Distinct genetic variation and heterogeneity of the Iranian population, PLOS Genetics, 2019, viewed on 14.04.2023
[8] Cavalli-Sforza: Genes, Peoples and Languages, p. 286
(ادامه دارد)
دستهها:ژنتیک, کتاب های عباس جوادی, تکامل انسان, رنگارنگ
عصر برُنز در خاورمیانه
نظر یا سؤال شما