
ادامه پرسش و پاسخ از سایت هوش مصنوعی «چت جی پی تی» در باره برنامه شاهزاده رضا پهلوی برای جایگزینی نظام جمهوری اسلامی….
شما گفتید:
آیا یک نشست گروههای اصلی اپوزیسیون مستقر در اروپا (مانند نشست پراگ که به آن اشاره شد) اجماع سریع برای جایگزینی جمهوری اسلامی را به تأخیر نمیاندازد یا حتی از بین نمیبرد؟
ChatGPT گفت:
سوال خوبی است – این یک معضل واقعی برای جنبشهای اپوزیسیون است که سعی میکنند در خارج از کشورهماهنگ شوند، در حالی که وضعیت داخل ایران همچنان بیثبات است. در اینجا یک تحلیل ساختاری آمده است: چرا جلسات اپوزیسیون مستقر در اروپا ممکن است مانع از اجماع سریع اپوزیسون شود؟ این جلسات اغلب عمق شکافهای ایدئولوژیک – سلطنتطلبان، جمهوریخواهان، چپگرایان، طرفداران خودمختاری قومی، لیبرالهای سکولار خارج از کشور – را به جای حل آنها آشکار میکند. هر جناح برای به رسمیت شناخته شدن تلاش میکند و هیچ کس نمیخواهد مطیع به نظر برسد. این امر وحدت را به تأخیر میاندازد. در آن صورت ممکن است برداشت نفوذ خارجی از طرف نظام موجود تبلیغ شود. وقتی این گردهماییها در پایتختهای اروپایی (پراگ، مونیخ، بروکسل) برگزار میشود، تبلیغات رژیم به راحتی آنها را به عنوان کودتاهای مهندسی شده توسط غرب ترسیم میکند و مشروعیت آنها را در داخل ایران کاهش میدهد. بسیاری از ایرانیان به هر چیزی که از خارج تحمیل شده به نظر برسد، بیاعتماد هستند. این نیز ممکن است عدم تطابق با پویاییهای داخل ایران را به وجود بیاورد.
مردم ایران روزانه با سرکوب و مشکلات اقتصادی روبرو هستند و ممکن است احساس کنند که این اجلاسهای خارج از کشور با واقعیتهای میدانی ارتباطی ندارند. در همین حال، تغییر رژیم – اگر اتفاق بیفتد – احتمالاً آشفته و سریع خواهد بود و زمان کمی برای کمیتههای خارج از کشور باقی خواهد گذاشت تا بر رویدادها تأثیر بگذارند. مشکل اجماع در مقابل سرعت تهیه یک پلاتفرم مشترک بین جناحهای مشکوک به یکدیگر (مثلاً طرفدار سلطنت در مقابل ضد سلطنت) یک فرآیند کند است. تا زمانی که اجماعی حاصل شود، وضعیت داخل ایران ممکن است توسط بازیگران میدانی (رهبران خیابانی، واحدهای نظامی فراری) تعیین شده باشد.
اما چرا این جلسات هنوز میتوانند مفید باشند؟ نشان دادن آمادگی بینالمللی یک بلوک قابل مشاهده و متحد در خارج از کشور میتواند به قدرتهای غربی اطمینان دهد که جایگزین معتبری برای هرج و مرج وجود دارد و حمایت دیپلماتیک و اقتصادی را در هنگام سقوط رژیم تشویق میکند. ایجاد یک طرح انتقالی حتی اگر کاملاً الزامآور نباشد، این گردهماییها میتوانند چارچوبهایی را برای یک شورای انتقالی، برنامههای تثبیت اقتصادی و اصلاحات بخش امنیتی تدوین کنند – کارهایی که انجام آنها در تهران در شرایط فعلی دشوار است. شبکهسازی برای منابع تأمین مالی، پوشش رسانهای و لابیگری به شبکهسازی در خارج از کشور بستگی دارد. جلسات مستقر در اروپا اغلب جایی هستند که این خطوط لوله منابع حیاتی شکل میگیرند.
شما گفتید:
آیا این امر شتاب اجماع سریع را از بین میبرد؟
ChatGPT گفت:
اجماع = یک رهبر واحد باشد، بله، این جلسات این را تقریباً غیرممکن میکند. هر گروهی از کنار گذاشته شدن میترسد. اما اگر اجماع = یک چارچوب حداقلی برای گذار (مثلاً انتخابات آزاد ظرف فلان تعداد ماه) باشد، دشوار، اما قابل دستیابی است، مشروط بر اینکه غرورها کنترل شوند و هیچ کس اصراری بر تعیین قبلی نوع رژیم نداشته باشد.
خلاصه کلام، جلسات مستقر در اروپا شمشیرهای دولبه هستند: اگر برای مشروعیت و برنامه ریزی باشد از نظر بینالمللی ضروری هستند، اما خطرناکند زیرا جناحگرایی را تقویت میکنند و روایتهای رژیم از هماهنگی خارجی را تغذیه میکنند. یک اجماع سریع در داخل ایران به احتمال زیاد از هماهنگی عملگرایانه بین شبکههای اعتراضی داخلی و جداشدگان از رژیم ناشی میشود، نه از کنفرانسهای خارجی – مگر اینکه آن جلسات خود را به یک نقشه راه انعطافپذیر و غیرایدئولوژیک محدود کنند تا مذاکرات تقسیم قدرت.
ChatGPT گفت:
آیا میخواهید جلسه پراگ را با تلاش برای منشور برلین ۲۰۲۳ و همگرایی مونیخ ۲۰۲۵ مقایسه کنم تا نشان دهم که چگونه این پویاییها در واقعیت نقش داشتهاند؟ این نشان میدهد که چرا برخی از تلاشها شکست خوردند و برخی دیگر موفقیت نسبی داشتند.
شما گفتید: بله، لطفا.
در اینجا مقایسهای ظریف از جلسات به سبک پراگ، همگرایی مونیخ ۲۰۲۵ و گردهماییهای برلین ارائه شده است که نشان میدهد چگونه اجلاسهای مستقر در اروپا میتوانند هم به مسیر مخالفان برای رسیدن به اجماع سریع برای جایگزینی جمهوری اسلامی کمک کنند و هم مانع آن شوند.
کنفرانس برلین: وقتی تلاشهای وحدت نتیجه معکوس داد. کنفرانس برلین ۲۰۰۰ – که آشکارا درباره آینده پس از انتخابات ایران بود – در حالی که اغلب به عنوان یک داستان هشداردهنده مطرح میشد، با هرج و مرج به پایان رسید: اعتراض فعالان تبعیدی در داخل محل برگزاری، این کنفرانس را مختل کرد. صحنههای دراماتیک شامل افرادی بود که لباسهایشان را درآوردند و با اصلاحطلبان مخالفت کردند که به طور شفاهی در ایران پخش شد (ویکیپدیا). عواقب آن مجازاتکننده بود: حداقل ده نفر از شرکتکنندگان پس از بازگشت به ایران دستگیر شدند و با احکام سنگینی با اتهاماتی مانند «توهین به رژیم» روبرو شدند.
درس ویکیپدیا: اختلافات آشکار و نمایشهای اغراقآمیز در کنفرانسهای تبعیدی میتواند اعتبار را تضعیف کند و صداهای مشروع را در معرض خطر قرار دهد.
همگرایی مونیخ (۱۶ فوریه ۲۰۲۵): گامی به سوی وحدت عملگرایانه اجلاس همگرایی مونیخ رویکردی منظمتر و استراتژیکتر را نشان داد: این اجلاس طیف گستردهای از جناحهای مخالف – از جمله سلطنتطلبان، جمهوریخواهان، لیبرالها، طرفداران کُرد و گروههای جوانان – را گرد هم آورد که همگی بر سر دوازده اصل مشترک (تمامیت ارضی، سکولاریسم، گذار دموکراتیک و غیره) به توافق رسیدند (ویکی پدیا). رضا پهلوی به عنوان رهبر انتقالی، نه به عنوان پادشاه آینده، انتخاب شد و تأکید کرد که تصمیمات نهایی (جمهوری در مقابل سلطنت مشروطه) باید توسط خود ایرانیان گرفته شود. ناظران ویکیپدیا از این اقدام تمجید کردند.
دستهها:گذار از نظام اسلامی, رنگارنگ
شاهزاده رضا پهلوی، تنها گزینۀ عملی امروز؟