عباس جوادی – از وقتی من در دانشگاه شروع به تحصیل زبان شناسی کردم، هم معلمین خود من و هم مولفین بین المللی و معروف کتب و مقالاتی که ما از آن استفاده میکردیم و در سطح بین المللی بعنوان «استاندارد» قبول میشد، دو اصل اساسی را به ما می آموختند: یکم: زبانهای دنیا، چه از طرف میلیارد ها نفر استفاده شوند و چه از طرف چند صد نفر، واژگان آنها چه میلیونها لغت باشد و چه سیصد – چهار صد کلمه، و مردمی که از آن زبانها استفاده میکنند چه فوق العاده «پیشرفته» باشند و چه «ابتدائی»، هیچکدام از این زبان ها «بد» و یا «خوب» نیستند وهر کدام برای خود ساختاری پیچیده و جالب دارند. دوم: به ما میگفتند سعی کنید در مورد واژگان، دستور زبان و تلفظ این زبان ها آنرا توصیف کنید و بررسی و تحقیقی توصیفی کنید و نه تجویزی، یعنی وضع و ساختار و قانونمندی های زبان ها را تصویر و توصیف کنید و از قضاوت هائی از قبیل اینکه فلان چیز درست و خوب است و بهمان چیز غلط و بد است پرهیز کنید.
با این وجود شک نیست که زبان ها هم روند تکاملی خودرا میپیمایند. مثلا زبانی که الفبا دارد با آنی که ندارد از نظر تکاملی یکی نیست. نه اینکه زبانی که الفبا ندارد بد و پست است و میتوان فراموشش کرد تا از بین برود. شاید هم برعکس، زبانی که الفبا ندارد و فقط چند صد نفر با آن تکلم میکنند نیاز به دقت و توجه و همت بیشتری دارد تا مثلا انگلیسی و یا اسپانیولی. اما معیار های این «تکامل» و «پیشرفت» زبان ها چیستند؟
حدود صد سال است که زبان شناس ها در این مورد بطور مشخص بحث میکنند و نظر میدهند. هر کدام آنها معیار های دیگری مطرح میکند. من شخصا در این مورد طرفدار چارلز فرگوسون (1968) هستم که نظراتش بسیار رایج است. اوحد اقل از سه معیار اصلی سخن میگوید: الفباء، استانداردیزاسیون و مدرنیزاسیون. من هرکدام از این سه معیار را در رابطه با زبان ترکی آذربایجانی مورد بحث قرار خواهم داد. در بخش اول این مقاله فقط در باره الفبا صحبت خواهم کرد و سپس به دو معیار دیگر یعنی استانداردیزاسیون و مدرنیزاسیون خواهم پرداخت.
الفباء
صرفنظر از الفباهای کهن و مهجور ترکی مانند یئنی سئی و غیره، همه ملت های ترک زبان پس از قبول اسلام از الفبای عربی و علامات و اشاراتی که بعدا (مثلا در فارسی) به آن علاوه شده استفاده کرده و میکنند. از اواخر قرن نوزدهم میلادی نظر تغییر الفبای بعضی زبان های ترکی (ترکی عثمانی و ترکی قفقاز – آذربایجان) به لاتین مطرح شد و هوادارانی پیدا کرد. استدلال اکثر هواداران تغییر الفبا این بود که الفبای عربی – فارسی نمیتواند اکثر صداهای مصوت ترکی را مانند
a, i, ı, e, ə, o, ö, u, ü
منعکس کند که این ایراد، تا حد معینی درست هم هست. نکته مورد اعتراض دیگر طرفداران الفبای لاتین این بود که بعضا برای فقط یک صدا چندین حرف موجود است مانند ز، ذ، ض، ظ که کار خواندن و نوشتن را مشکل میکند. طبیعتا این ایراد هم اصولا درست است. انگیزه دیگر اصلاح طلبان الفباء نزدیک تر شدن به جوامع و فرهنگ های «پیش رفته» غربی و دور شدن از فرهنگ اسلامی و شرقی بود که این، البته بیشتر انگیزه ای سیاسی بود و آنها تصور میکردند با تغییر الفباء به تمدن و پیشرفت جوامع غربی نزدیک تر خواهند شد.
همین جا اما باید یک پرانتز باز کرد: (1) هیچ الفبای موجود و یا قدیمی دنیا قادر نیست عین صدا های زبان ها را بطور کاملا دقیق منعکس کند و آنها را صد در صد از صدا های مشابه تفکیک نماید. (2) بسیاری از زبان های بزرگ و کوچک دنیا از قبیل انگلیسی، آلمانی و یا ارمنی و عبرانی بیش ازهزارسال است که الفباء های خود را تغییر کلی و اساسی نداده بلکه بعضی ها آنرا تا حدی اصلاح و ساده تر کرده اند در حالیکه در الفباء و املای کنونی این زبان ها هم هنوز هر حرفی منعکس کننده فقط یک صدا نیست. و (3) تغییر اساسی و سیستماتک الفبای یک زبان باعث گسستگی با گذشته آن زبان و ادبیات میشود و در عمل، مثلا آموزش و پرورش و کار های اداری و مکاتبات و ارتباط بین نسل های مختلف را دچار اشکال و تاخیر مینماید.
با این وجود، بعد از استقرار جمهوری ترکیه الفبای عربی که بیش از هزار سال در میان سلجوقیان و در امپراتوری عثمانی به کار برده میشد فسخ شده الفبای لاتین کنونی را در پیش گرفتند. ترکیه بیش از 70 سال است که از همین الفبای لاتین استفاده میکند.
در آذربایجان قفقار، نُه سال بعد از استقرار جمهوری شوروی آذربایجان یعنی در سال 1929 میلادی الفبای ترکی آذری را از عربی – فارسی به لاتین (با چند تغییرات و اصلاحات) تبدیل کردند و تنها بعد از 11 سال یعنی در 1940 باز آنرا عوض کرده روسی اش کردند، همان کاری که در مورد زبانهای آسیای مرکزی هم کرده بودند. زمانی که پایه های اتحاد شوروی متزلزل شد، روشنفکران و نویسندگان جمهوری آذربایجان مقالات بسیاری در انتقاد از تغییر الفبا از عربی – فارسی به روسی کرده و گفتند که کمونیستها این کار را «صرفا بخاطر جدا کردن آذربایجانیان جنوب از همزبانان قفقازی شان کرده اند.» در این مورد پر سر و صدا ترین اثر، شعر بختیار وهاب زاده با سرلوحه «دگیشدی مین ایللیک الفبامیزی» بود. اما مدت کوتاهی بعد از این انتقادات، «مین ایللیک الفبا» را باز تغییر داده با علاوه کردن دو حرف
ə – x
به الفبای موجود ترکی ترکیه، الفبای لاتین را قبول نمودند.
دو کشور آسیای مرکزی، اوزبکستان و ترکمنستان هم الفبای روسی خود را به لاتین تغییر دادند. اما بخاطر تازگی نسبی این تغییر، انسان های بالای سن 25-30 در خواندن و نوشتن با این الفبا مشکلات دارند و هنوز کتاب های کافی با این الفبا منتشر نشده اند. تاجیکستان، قزاقستان و قیرغیزستان هنوز از الفبای روسی استفاده میکنند.
اما در ایران که تحصیل و آموزش ترکی آذری ممکن و قانونی نبود (و هنوز هم نیست)، مسئله تغییر الفباء اساسا مطرح نبود و بطور جدی مطرح نشد. حتی در زمان حکومت یکساله پبشه وری هم برای نوشتن و خواندن ترکی آذری از الفبای رایج در ایران یعنی عربی – فارسی استفاده کردند. بعد ها، چه در زمان پهلوی و چه در دوره جمهوری اسلامی، نوشتن و خواندن ترکی آذری فقط با ابتکار (و ریسک) شخصی افراد، گروه ها و یا مجلات و موسسه های انتشاراتی انجام گرفت و میگیرد که آنها هم پیوسته مورد فشارو پیگرد و مجازات بودند و هنوز هم هستند.
نتیجه آن شد که چون تحصیل ممکن نبود و مرکز دانشگاهی و آکادمیکی موجود نبود که استاندارد معینی از نظر الفباء و املا بگذارد، اشخاص و گروه ها برای نوشتن و خواندن ترکی آذری طبق سلیقه و باور خود راه های گوناگونی را در پیش گرفتند. در این 50-60 سال اخیر در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق آذربایجانیهای ترک زبان خواندن و نوشتن زبان مادری خود را نمیدانستند و نمی دانند، آنهائی که به این کار علاقه و دلبستگی شخصی داشتند و دارند، با تقبل ریسک و خطر نوشته و خوانده اند اما در این راه به ناچار با سلیقه شخصی خود رفتار کرده اند. مثلا مجله «وارلیق» با مدیریت آقای دکتر جواد هیئت علامات و اشاراتی به الفباء و املای موجود عربی – فارسی اضافه و در خود مجله اجرا کرد که کاملا جدید بودند اما رایج نشدند. این در حالی بود که بعضی کسانی که در جمهوری آذربایجان و یا ترکیه اقامت و تحصیل کرده اند و یا ادبیات و مطبوعات این دو کشور را پیگیری میکنند علاقه بیشتری به خواندن و نوشتن با الفبای لاتین نشان میدهند که برای آنها راحت تر است اگرچه از نظر اکثریت آذربایجانیان ایران خواندن و نوشتن زبان مادری با الفبای لاتین هنوز ناآشنا و «غریبه» است.
یعنی در نتیجه از نظر الفباء و املای ترکی آذری امروزه ما شاهد بی قاعدگی و بی نظامی یعنی عدم استاندارد قبول شده ای هستیم که بنظر میرسد تا زمان استقرار حق تحصیل و ایجاد استاندارد های الفباء و املا برای ترک زبانان آذربایجان ایران ادامه خواهد یافت.
————————————
این مقاله و دو مقاله دیگر که در زیر ذکر میشود برگرفته از کتاب من با تیتر زیر است:
آذربایجان و زبان آن (برکلی – کالیفرنیا 1988).
در ضمن می توانید به سلسله مقالات من: «الفبا مسئله سی باره ده قیدلر»، مجله وارلیق، شماره های 79-4، و 369، سال 1370، چاپ تهران، که در بحبوحه تغییر الفبا در جمهوری آذربایجان نوشته شده بود، مراجعه فرمائید.
دستهها:مقاله های قدیمی
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.