
حوالی میلاد مسیح، یعنی تقریبا دو هزار سال پیش، اتحادیه بزرگ و چند قومی هونها که در شمال چین و جنوب روسیه کنونی میزیستند، زیر ضربات سخت چینیها متلاشی شد. قبایل مختلف هون رو به سوی غرب یعنی روسیه و اروپا گذاشتند. زیر فشار همین کوچ هونها، علاوه بر باقیمانده سکاها و سرمتی ها، اقوام احتمالا هند و ایرانی یوه-چی، از جمله تُخارها و هپتالیان نیز سرزمینهای خود را در شرق آسیای مرکزی تخلیه کرده، به آسیای مرکزی، ماوراءالنهر، خراسان و آسیای جنوبی (پاکستان و سیستان) کوچ نمودند. پیدایش نام سرزمین «سیستان» (سکستان) نیز در رابطه با کوچ بخشی از سکا ها در این دوره یعنی حدود یک قرن پیش از میلاد به جنوب شرقی ایران بوده است. قبایلی در داخل اتحادیه قبیله ای هون ها که به طرف ماوراءالنهر، افغانستان و پاکستان امروز کوچ کردند، همان «خیون ها» «کیداریان» و «هپتالیان» (هفتالیان، هیاطله، افتالیان و یا «هون های سفید») بودند که از قرن چهارم میلادی به بعد به مناطق مرزی ساسانیان در ماوراءالنهر و شمال افغانستان حمله می کردند و مدتی پس از سال 350 م. ابتدا بر بلخ مسلط شدند، اما بعدا از شاپور دوم ساسانی شکست خورده و با لشکریان دولت ساسانیان و مردم بومی این مناطق آمیختند. مورخ و سکه شناس اتریشی روبرت گوبل همه این قبایل ایرانی تبار را در مجموع «هون های ایرانی» نامیده است،[1] اگرچه معلوم نیست که آیا آنان نیز قبایلی در ترکیب کلی هون های آسیایی بودند یا نه.
باید در نظر گرفت که هون ها نیز مانند دیگر قبایل چادرنشین دشت ها، در واقع نه یک قبیله واحد و منسجم با مشخصات معین قومی، فرهنگی و زبانی، بلکه اتحادیه ای مرکب از اقوام مختلف احتمالا با قومیت ها و زبان های گوناگون بودند که تحت رهبری یک قبیله و معمولا یک رئیس قبیله قرار داشتند که نام خود را به آن اتحادیه داده بود. تفکیک زمانی و قومی میان خیون ها، کیداریان، هپتالیان و دیگر اقوامی که نامشان در رابطه با این دوره در تاریخ ها ذکر می شود، بسیار مشکل است، زیرا ماهیت سیال و پیوسته متغیر زندگی قبیله ای این اقوام و فراز و نشیب روابط آنان با یکدیگر و مردمان یکجا نشین همسایه مانند چین و ایران، این کار را پیچیده می کند.
شهرت ترکها مخصوصا پس از تاسیس اولین دولت ترک در شمال-غرب چین و مغولستان به نام «گوک تورک» در سال 552 م. افزایش یافت. به نظر می رسد در قرن ششم ترکها اغلب اقوام دیگر منطقه را تحت تسلط سیاسی و قومی-زبانی خود در آورده بودند، تا جایی که در اکثر منابع تاریخی قبایل چادرنشین دشت های آسیای میانه، صرف نظر از قومیت و زبان آنها، مجموعا «ترک» و گروه های کوچکتری نیز «هپتالی» نامیده شده اند.
در ایران، این، آخرین صد سال دولت ساسانیان پیش از فتوحات عرب بود.
خزرهای شمال دریای خزر نیز احتمالا بخشی از هونها و سپس بخشی از دولت ترکهای غربی بودند که بعدا در اواخر قرن ششم در شمال دریای خزر دولت خود را تشکیل دادند. آنها نیز مجموعه ای از اقوام و طوایف با مشخصات قومی و فرهنگی مختلف بودند که از مجموعه بزرگترهون ها جدا شده، در شمال و دو طرف شرقی و غربی شمال دریای خزر مسکون شده بودند. دولت خزرها مدتی در تبانی با بیزانس به سرزمین های ایران ساسانی در قفقاز حمله می کرد. ظاهرا مجموعه اقوام خزر شمن باور یا به هرحال «مُشرک» بودند. پس از مدتی خاندان حاکم این دولت به جستجوی یک دین پرداختند و یهودیت را پذیرفتند. بعد از ظهور اسلام، لشکریان مسلمان از شهر دربند در سواحل غربی دریای خزر گذشته و به مواضع خزرها حمله می کردند. در جریان این رویارویی ها بعضی از خزرها به اسلام گرویده و گروه هایی از آنان به عراق فرستاده شدند. خاندان حاکم حکومت خزرها تا مدتی طولانی پیرو دین یهودی باقی ماند، تا اینکه در قرن دهم این دولت به هم خورد و اقوام و طوایف آن با دیگر قبایل محیط خود استحاله یافتند. به گمان برخی از دانشمندان، ترکهای به اصطلاح «اصلی» آسیای مرکزی (قبل از کوچ های نیمه اول هزاره یکم میلادی) و بسیاری از قبایل خزر احتمالا اجداد مشترکی در آسیای میانه داشته اند.[2]
اصولا در صد سال پیش از اسلام، دولت ساسانی در شرق ایران تاریخی، مناسبات نزدیک، اما پر فراز و نشیبی با ترکها از یک سو و هپتالیان از سوی دیگر داشت و حتی وصلت های زیادی بین خاندان های حاکم این اقوام گزارش شده است. مثلا پیروز ساسانی (459-483 م.) از هپتالیان شکست سنگینی خورد و فرزند او قباد چند سال به عنوان گروگان در دربار هپتالیان ماند، در حالی که یکی از دختران پیروز اسیر و کنیز حرمسرای حکمران هپتالی گردید.
با این زمینه تاریخی، اتحاد بعدی میان خسرو انوشیروان ساسانی و ایستمی خان، خاقان دولت «گوک تورک» علیه هپتالیان چیزی بود که هر دو طرف از آن استقبال نمودند. یک نشانه این اتحاد نظامی نیز، بنا به عادات آن دوره، ازدواج دختر ایستمی خان ترک به نام «فاقم» یا «قاقم» با خسرو انوشیروان ساسانی بود که به گفته مسعودی فرزند و جانشین انوشیروان یعنی هرمزد چهارم حاصل این ازدواج بود.[3] در نتیجه این اتحاد و شکست هپتالیان در سال های 563-565 م.، سرزمین های تحت تصرف آنان در آسیای مرکزی، افغانستان کنونی و هندوستان میان ترکها و ایرانیان تقسیم شد. ترکان بر سمرقند، بخارا، تاشکند و فرغانه تسلط یافتند و ایرانیان، مرو، بلخ و هرات را گرفتند. در پایان این مخاصمات، به روایتی سیردریا (سیحون) و به روایتی دیگر رودخانه مرغاب میان تاجیکستان و قرقیزستان کنونی، مرز دو کشور ایرانیان و ترکان شد.[4]
در میانههای هزاره نخست میلادی یعنی یکی دو قرن مانده به ظهور اسلام، اکثر قبایل کوچ نشین ایرانی شرقی آسیای مرکزی یکجا نشین شده و نام های نو گرفته بودند. باقیمانده های هپتالیان نیز که آنها هم چند قرن پیش از آن به افغانستان و پاکستان کنونی آمده بودند، در آن دوره اساسا یکجا نشین شده و با مردم بومی درآمیخته بودند. پس از قرن های پنجم و ششم میلادی، یعنی 400-500 سال پس از میلاد، هنگامی که تاریخنویسان از کوچ نشینان دشت های پهناور آسیای میانه سخن می گویند، دیگر منظورشان نه هون ها و سکاها و غیره، بلکه در درجه نخست «ترکها» بود.[5] در ابتدا «مردم بومی سرتاسر آسیای مرکزی (ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان کنونی، -م.) چه یکجانشینان و چه کوچ نشینان، ایرانی بودند. ایرانیان تا میلاد مسیح جمعیت بومی این منطقه را تشکیل می دادند. اما تا قرن ششم (سال های 500، -م.) اغلب مردم کمربند دشت ها ترک زبان شدند و به زودی روندی مشابه در منطقه یکجانشینان منطقه نیز آغاز گردید».[6]
مدت کوتاهی پس از پیروزی مشترک ایرانیان و ترکان بر هپتالیان دولت «گوک تورک» در اثر جنگ داخلی بین قبایل ترک، به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد. تقریبا صد سال بعد، مدتی پس از ظهور اسلام، دولت ترکهای غربی که قدرت خود را تا همسایگی ماوراءالنهر گسترش داده بود، در سال 657 م. از چین و تقریبا صد سال بعد (734-744 م.) باقیمانده های دولت ترکان غربی به نام «تورگش» در قرقیزستان و قزاقستان کنونی از لشکریان اسلام شکست خوردند. قبایل ترک در دشت ها پراکنده گشتند و کوچ های بزرگ آنان به سمت ماوراءالنهر و خراسان آغاز شد.
زیرنویس ها:
[1] Göbl, Robert: Dokumente zur Geschichte der iranischen Hunnen in Baktrien und Indien, Wiesbaden 1967
[2] Roux, Jean-Paul (2000): Türklerin Tarihi, pp. 50-82
[3] مسعودی، به نقل از رئیس نیا، رحیم: آذربایجان در سیر تاریخ ایران، تبریز، ج. دوم، چاپ دوم، 1370، ص 537
[4] همانجا
[5] Frye, R.N.: Pre-Islamic and early Islamic cultures in Central Asia, in Canfield, Turko-Persia, p. 38
[6] Bregel, Yuri: Turko-Mongol influences in Central Asia, in Canfield, Turko-Persia, p. 54
دستهها:اختلاط ایرانیان و ترکان
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.