مهاجرت و جغرافیا

گفتیم که نوع انسان از ابتدا در حال حرکت و مهاجرت بوده و میدانیم که امروزه بعد از گذشت بیش از 200 هزار سال هنوز هم سرگذشت «انسان در مهاجرت» پایان نیافته است – هر چند در شرایطی دیگر.   

در ابتدا، همه ما انسان ها تقریبا در غالب دوره موجودیت خود در روی زمین جمعیتی از شکارچیان و گرد آورندگان بوده ایم و بالاخره در این 10 هزار سال گذشته اکثرا به دامپروری و یا کشاورزی پرداخته ایم. در طول این مدت، طی حرکت ها و مهاجرت های انسان، مکان های جغرافیایی و طول مسافت هایی که انسان طی کرده، از نظر رهگیری تغیییرات ژنتیک و بیولوژیک انسان ها موضوعی جالب و مهم است. شکارچیان و گردآورندگان غالبا مسافت های طولانی پشت سر گذاشته اند. مسافت های مهاجرت دامپروران نیز با 500 تا  1000 کیلومتر فرق چندان زیادی با شکارچیان و گردآورندگان نداشته، اگرچه طول مسافتی که دامپروران پشت سر میگذاشتند، در طی سال ها محدود تر شده است.

جستجوی جفت، آمیزش و اگر با تعبیر رایج کنونی بگوییم «ازدواج» نیز یکی از انگیزه های اصلی مهاجرت بوده است. از نگاه ژنتیک، آنچه که مهاجرت را جالب و درخور مطالعه میکند، فرق  هایی هست که میتوان در ویژگی های محل تولد پدر، مادر و فرزند آن دو مشاهده نمود. مسافت هایی که با مقصد ازدواج و تشکیل خانواده طی میشدند (و هنوز هم طی میشوند) معمولا چندان طولانی نبودند (و نیستند). امروزه هم اکثر ازدواج ها با افراد همان محله، روستا یا شهر و کشور و یا کمی از آن دورتر انجام میشود. در بررسی های ژنتیک، این نوع مهاجرت های «کوچک» بر نسبت «فاصله های ژنتیک و جغرافیایی» انسان ها تاثیر گذارهستند. معنای این تشخیص علمی آن است که در آمیزش ها فاصله جغرافیایی مرد و زن هر قدر کمتر باشد، ساختار ژنتیک آنان نیز به یکدیگر شبیه تر خواهد بود. برعکس، هر قدر فاصله جغرافیایی آنان دور تر باشد ساختار ژنتیک آنان متفاوت تر خواهد بود. این یکی از عوامل مهمی است که دانشمندان مهاجرت های گروه های مردم را تحلیل و محاسبه میکنند.

اما مهاجرت های بزرگ پدیده ای کاملا دیگر است. اینگونه مهاجرت ها نادر تر از مهاجرت های کوچک هستند، اما در تاریخ انسان ها تاثیری عمیق و بزرگ گذاشته اند. یکی از انواع مهاجرت های بزرگ، آگاهانه مسکون نمودن یک منطقه معین است که امروزه به آن «استعمار» یا «مستعمره سازی» میگوییم. چند نمونه این نوع مهاجرت های  تاریخیِ کلان عبارت است از مستعمره سازی حوزه دریای مدیترانه توسط یونانیان و فنیقیان (288 س.پ.) و مستعمره سازی آمریکا، استرالیا و آفریقای جنوبی توسط اروپاییان (500 سال گذشته). در دوران پیشا تاریخ نیز از اینگونه مهاجرت های بزرگ اتفاق افتاده است. مثلا میتوان به انفجار جمعیت دنیا 8-10 هزار سال پیش بعد از آغاز یکجا نشینی و کشاورزی اشاره نمود که امواج گسترده مهاجرت ها را بر انگیخت. اگر جمعیت کل جهان از ابتدای مهاجرت از آفریقا تا 10 هزار سال پیش را بین یک تا 10 میلیون نفر فرض کنیم [1]، می بینیم که جمعیت کل جهان تا 10 هزار سال پیش چقدر آهسته رشده کرده و از 10 هزار سال پیش تا کنون (بیش از هشت میلیارد نفر) چه آهنگ رشد شگفت انگیزی داشته است.

اصولا چه در دوران  پیشا تاریخ و چه در دوره های تاریخی ده هزار سال گذشته، افزایش جمعیت یک منطقه باعث اشباع جمعیتی آن منطقه شده و انسان ها را تشویق یا مجبور نموده تا از هر راه  ممکن به سرزمین های جدید و غیر مسکون یا نسبتا مسکون رو بیاورند. اینگونه مهاجرت ها معمولا تاثیر مهمی بر «دی ان ای» و مُهر ژنتیک انسان های این مناطق گذاشته و در عین حال تصویر کلی ژنتیک جمعیت های مختلف جهان را مختلط تر و آمیخته تر نموده است. در نتیجه، بخصوص در رابطه با جمعیت های پر تحرک و مهاجر ممکن است دیده شود که نیاکان پیشین آنان چند هزار کیلومتر دور تر از موطن کنو نی آنان زیسته اند. از این جهت گفته میشود که مهاجرت یک «جمعیت فرزند» از داخل یک «جمعیت مادر» به سرزمینی دورتر (مثلا از اوراسیا به ایران و هندوستان یا از انگلستان به آمریکا) باعث گسستگی و اختلاط های ژنتیک جدید میشود، در حالیکه مهاجرت بین جمعیت های همسایه، نزدیکی و اختلاط و در نتیجه همسانی بیشتر ژنتیک جمعیت های مختلف را تشویق مینماید. با این ترتیب میتوان گفت که هر قدر دانشمندان، نقشه های جغرافیایی کاملتری از ترکیب ژنتیک انسان ها و تحول آن در طول تاریخ و از مناطق مختلف تهیه کنند، آگاهی ما از پیشا تاریخ و تاریخ جمعیت های جداگانه بشری درست تر و دقیق تر خواهد شد. البته در این رهگذر نیز دست آوردهای مدرن رشته های دیگر علمی مانند باستان شناسی به تکمیل دانش ما کمک خواهد نمود.  

بگذارید در بخش بعدی این گفتار در باره رابطه ژن ها با تحول زبان انسان ها مکث کنیم.


 Cavalli-Sforza (B), p. 93-95 [1]



دسته‌ها:ژنتیک, کتاب های عباس جوادی