مرزهای سیاسی مرزهای ژنتیک نیستند

هیچ فردی در دنیا حامل ژن هایی نیست که با تکیه بر «دی ان ای» خود بتواند بگوید او متعلق به این یا آن گروه قومی و تباری، مثلا یهودی، ترک، کُرد، ارمنی و غیره است. هیچکدام از آن ادعا های منسوخ گذشته مبنی بر اینکه این یا آن ترکیب ژنتیک نشان دهنده تعلق قومی، زبانی یا مذهبی به این یا آن قوم مشخص است، پایه علمی ندارد. درست است که از اسپانیا و پرتغال تا کوه های اورال و از آنجا تا فلات ایران و خاورمیانه، از این تا فلان نقطه جهان  مشاهده میکنیم که در این یا آن شخص معین تعدُد و به اصطلاح «فرِکانس» گروهی از ژن ها بیشتر از گروه های دیگر است و هر چه از نقطه ای دور شده و به منطقه دیگری میرویم، این تصویر به تدریج تغییر می یابد. بر همین پایه هم هست که دانشمندان ژنتیک میتوانند با تحلیل آب دهان و یا آزمایش موی شما تخمین بزنند که شما و نیاکانتان احتمالا از کدام منطقه دنیا می آیید یا دو هزار سال پیش نیاکان قدیمی تر شما از کجا بوده اند. «اما کوشش برای منسوب کردن این ترکیب های ژنتیک به این یا آن قوم و مرز سیاسی کنونی همان قدر بی ثمر است که شما بخواهید در یک رنگین کمان (یا «دایره رنگی»)، رنگ های مختلط و درهم آمیخته را بین قوطی های رنگی جداگانه ای تقسیم کنید. بله، در اینچنین دایره ها، درست مانند تصویر «دی ان ای» میتوان فاصله دو شخص جداگانه را محاسبه کرد و در مورد نزدیکی ژنتیک آن دو نفر گمانه زنی نمود، اما نمیتوان گروه های مشخص و متمایزی را از یکدیگر جدا کرد و یا همه این دایره رنگی را بین چند گروه (یا قوم و نژاد) تقسیم نمود.[1] به همین دلیل است که موسسه های جدی و علمی تشخیص «دی ان ای» فقط منطقه محتمل نیاکان شما را گمانه زنی میکنند و نه هویت قومی، تباری، «نژادی» یا زبانی و مذهبی شما و نیاکان شما را. هیچ بعید نیست که دو نفر ساکن دو شهر نزدیک به یکدیگر صاحب مشخصات مختلف تری باشند تا دو ساکن دو شهر در دو کشور مختلف همسایه. در اینجا فقط جزیره ها و مردمان بومی آنها را میتوان مستثنی نمود. احتمالا سرزمین های محاط با کوه های بلند یا آب های پهن و عمیق مانند جزیره ها کم و بیش دارای جمعیتی با شباهت نسبتا بیشتر ژنتیک هستند.

اصولا میتوان گفت هر منطقه ای که مانند اروپا یا آسیای غربی (از جمله ایران، افغانستان، قفقاز، خاورمیانه  و ترکیه) در تاریخ خود صحنه مهاجرت، لشکر کشی و در نتیجه اختلاط قومی مستمر و طولانی مدتی شده باشد، جمعیت های آن صاحب ژنوم های نا همگون تری نسبت به جمعیت های سرزمین های «بسته» تر مانند جزیره هاست که ژنوم جمعیت های آنان نسبتا همگون تر است. با اینهمه، اصل تحول و تغییر «دی ان ای» انسان ها در همه دنیا بسیار تدریجی[2] و مانند تغییر رنگ ها در یک رنگین کمان عملا غیرقابل تفکیک است. معنای این تشخیص آزمایشگاهی آن است که مثلا رشته کوه های اورال یا قفقاز و یا تنگه بوسفور استانبول و دریای خزر از نظر «دی ان ای» جمعیت های این سو و آن سوی این پدیده های جغرافیایی گسست و تغییر چشمگیری ایجاد نمیکنند. حتی در آن سوی دریای پهناور مدیترانه نیز ژنوم  انسان ها دچار دگرگونی ناگهانی و عمیقی نمیگردد. با تست های مدرن میتوان دید که تغییرات تدریجی «دی ان ای» انسان ها به گونه ای متناسب با خط سیر مهاجرت انسان های مدرن اولیه از آفریقا به مابقی دنیا انجام گرفته است. مردمان شمال آفریقا از نظر «دی ان ای» به اروپائیان و جمعیت های آسیای غربی (از جمله ایران، خاورمیانه، ترکیه، ارمنستان، گرجستان، جمهوری آذربایجان) نزدیک تر هستند، زیرا همین منطقه ها به دنبال مهاجرت بزرگ انسان ها از آفریقا نخستین هدف این مهاجرت بودند و بعد از آن هم همین مردمان  با یکدیگر در آمیخته اند.[3] فاصله ژنتیک مردمان این منطقه ها از جمعیت های بومی حوزه اقیانوس آرام، نخستین اهالی شمال آمریکا و نخستین اهالی آمریکای جنوبی بیشتر است. آخرین هدف مهاجرت های انسان ها به آمریکای جنوبی بوده است.  از شرق آفریقا تا «جزایر آتش» در جنوب آمریکای جنوبی جمعیت های بومی از نظر جغرافیایی هرچه به یکدیگر نزدیک تر باشند، از دیدگاه «دی ان ای» نیز به یکدیگر شبیه تر هستند. حتی اقلیت های قومی این مناطق نیز مشمول این قاعده عمومی هستند. مثلا اقلیت باسک ها در مرز فراسه و اسپانیا از نظر ژنتیک تفاوتی با فرانسوی ها و اسپانیائی ها ندارند – تنها زبان آنهاست که متفاوت است.

گروه های جمعیتی این مناطق در بعضی موارد (مانند یوگسلاوی سابق در سال های 1990) تحت تاثیر جریان های فرهنگی و سیاسی، خود را اساسا با زبان (حتی لهجه) یا مذهب و دین خود (اسلام، کاتولیک، ارتدکس) تعریف کردند که نتیجه اش خونریزی یا دستکم جدایی سیاسی بود،  در حالیکه با وجود تفاوت های  زبانی و مذهبی، از نظر ژنتیک فرق های چشمگیری بین آنها نبود و نیست. امروزه دیگر روشن شده است که دستکم از نظر ژنتیک هیچ دستاویزی برای گروه های سیاسی  وجود ندارد که اختلافات قومی خود را به صورتی مبالغه آمیز برجسته کنند. 

این دانش ژنتیک نیز یکی از خدمات پیشرفت های تکنولوژیک در حوزه ژنتیک و بیولوژی است که از 70 سال پیش به این سو شاهدش بوده ایم.

خلق؟ قوم؟ گذشته ها گذشته

تحول ژنتیک جمعیت های مختلف دنیا در چند هزاره گذشته به سمت دیگری رو آورده است. چند هزار سال است که ترکیب ژنتیک انسان های دنیا به تدریج به یکدیگر نزدیک تر و مشابه تر از پیش میشود. پیش از آن، هزاران سال بود که روند معکوسی موجود بود. انسان ها در سرزمین های مختلف جهان مسکون میشدند و با این ترتیب انشعاب ها، فرق ها و رنگارنگی ژنوم های داخل جمعیت های جهان یعنی تنوع داخلی در این جمعیت ها افزایش می یافت.  لیکن مشاهده میکنیم که در چند هزاره پیش «شجره نامه» یا درخت خانوادگی انسان های جهان مشترکات بیش از پیشی ازخود نشان میدهد. از نظر ژنتیک انسان ها دوباره به یکدیگر شبیه تر میشوند. چرا؟

به نظر میرسد یک علت اصلی این روند افزایش دوامدار مهاجرت ها و در نتیجه آمیزش جمعیت های مختلف جهان بخصوص در چند هزاره گذشته است. امروزه در دنیا جایی نمانده که پای آدمان به اصطلاح «غیر خودی» به آن نرسیده،آمیزشی با مردمان بومی آن جمعیت نشده و بدین ترتیب انسان هایی حاصل این اختلاط های ژنتیک به وجود نیامده باشد. در ده هزار سال گذشته اختلاف ژنتیک بین انسان های اروپا و آسیای غربی (ایران، ترکیه، خاورمیانه) 50 درصد کاهش یافته است[4]. در سطح جهانی هم شاهد چنین روندی هستیم. با در نظرگرفتن احتمال بزرگ افزایش حتی بیشتر تحرک، رفت و آمد، مهاجرت و نقل مکان زندگی انسان ها، احتمالا روند مشابه تر شدن ژنتیک انسان های دنیا در آینده بیشتر از این نیز خواهد شد.

این، برای کسانی که حتما و هنوز میخواهند جمعیت ها و ملت های دنیا را بین گروه های متمایز (و غالبا مخاصم یکدیگر) تقسیم کنند و گروه خود را برتر از دیگران بشمارند، خبر خوبی نیست. اگر نزدیکی ژنتیک انسان های جهان همچنان به روند افزایشی خود ادامه دهد، صداقت مبالغه آمیز نسبت به مفاهیمی مانند «خلق» و «قوم» (از دیدگاه گروه های سیاسی چپ و راست به عنوان بخش های متمایزی از یک ملت مشترک) حتی مشکل تر از این خواهد شد.


[1] Krause, S. 241

[2] gradient

[3] Krause, S. 242

[4] Krause, S. 246

(بخشی از طرح کتاب جدید «سرگذشت ژن ها، اقوام و زبان ها» – ادامه دارد.)



دسته‌ها:ژنتیک, کتاب های عباس جوادی, رنگارنگ

نظر یا سؤال شما