
عواقب نژادپرستی وحشت آور و وخیم است. عملا همه مذهب ها و نظام های اخلاقی مدرن، نژادپرستی را مورد انتقاد قرار میدهند. با اینهمه پرسیده میشود: آیا میتوان این اندیشه را قاطعانه رد کرد که برخی «نژاد» ها «برتر» از دیگران هستند و آیا میتوان بین «نژاد» های گوناگون فرق های از نظر اجتماعی مهم و موروثی را مشاهده کرد؟ بین گروه های مردم مشخصات معین و قابل مشاهده ای وجود دارند که تا درجه معینی مربوط به ژن های آنان میشود. از آن جمله است رنگ پوست، شکل و رنگ چشم، نوع و رنگ مو، ریخت چهره یا قواره بدن. آیا این گونه مشخصات و یا خصوصیات مشابه فیزیکی دیگر، دلیل کافی علمی برای موجودیت نژادپرستی به دست میدهند؟ و آیا فرق های دیگری وجود دارند که میتوانند نژاد پرستی را حق بجانب جلوه دهند؟
ابتدا باید طبیعت این فرق ها بین انسان ها را تعریف کرد که میخواهیم بررسی کنیم. با این ترتیب میتوانیم درک کنیم که منظور ما از «نژاد» چیست، کدام گروه های انسان ها را میخواهیم مطالعه نماییم و فرق های مورد نظر، از نگاه علمی چه چیز را نشان میدهند؟
فرق های بیولوژیک و فرهنگی
اولا باید در نظر گرفت که اکثر مردم فرق چندانی میان ویژگی ها و مشخصات موروثی بیولوژیک (زیست شناختی) مانند رنگ پوست از سویی و، از سوی دیگر، فرق های فرهنگی مانند عادات و رسوم خانوادگی نمی گذارند. اغلب مشکل است که تشخیص داد کدام مشخصات، فرهنگی یا بیولوژیک هستند. گاهی یک تفاوت ظاهری، دلیلی بیولوژیک دارد که در آن صورت آن را تفاوتی ژنتیک می نامیم، یعنی این مشخصات مربوط به «دی ان ای» انسان میشود. گاهی دیگر این فرق ها مربوط به رفتار یک خانواده یا جمعیت میشود، چیزی که مردم از خانواده و محیط خود کسب میکنند و آن را به اصطلاح «از خود می نمایند.» به این مشخصات که ریشه های فرهنگی دارند، «اکتسابی» میگویند. گاهی نیز هر دو گروه این عوامل بیولوژیک و فرهنگی به طور مشترک در شکل گیری این فرق ها موثر هستند. خصوصیات ژنتیک انسان بسیار پایدار هستند و معمولا هزاران سال بدون تغییر مهمی باقی میمانند، مگر اینکه موضوع بر سر یک مهاجرت بزرگ به سرزمینی نا آشنا و دوردست باشد (به نمونه آفریقایی تباران آمریکا و تغییر بسیار تدریجی «دی ان ای» آنها مراجعه کنید که در پیش به آن اشاره شد.) در مقابل، ویژگی ها و مشخصات فرهنگی یک جمعیت ممکن است به سرعت تغییر یابند.
همان طور که گفته شد، میان افراد متعلق به جمعیت های گوناگون فرق های آشکار و نمودار مانند رنگ پوست وجود دارد. مردم معمولا بر اساس همین فرق های ظاهری و فیزیکی، انسان ها را در گروه بندی ها و به اصطلاح «نژاد» های گوناگون تقسیم میکنند. این تقسیم بندی «نژادی» بحق می بود اگر از نظر علمی ثابت میشد که این فرق های ژنتیک باعث برتری یک گروه انسان ها بر گروهی دیگر میشود. بنظر میرسد این معیار در قضاوت نهایی بر سر موجودیت و اهمیت «نژاد» ها از همه معیارهای دیگر علمی تر و قابل قبول تر است. بعضی ها در این زمینه کوچکترین فرق های فرهنگی سطحی بین انسان ها را نیز معیار تقسیم انسان ها به نژاد های گوناگون میشمارند. البته این، راه ساده تری است، زیرا آزمایش و اثبات ربط داشتن این یا آن خصوصیت و ویژگی انسان ها با دستگاه ژنتیک انسان بسیار مشکل تر است و دانش فراگیر پزشکی، بیولوژیک، زبانشناختی، تاریخی و آزمایشگاهی طلب میکند. اما به راستی درست بنظر نمیرسد که کسی نسبت به شخص دیگری اظهار تمسخر یا برتری نماید، بخاطر اینکه آن شخص «غیر خودی» با صدای بلند صحبت میکند، با سر و صدا غذا میخورد، یا لهجه و تلفظی غیر استاندارد و حتی غلط دارد. این نوع عدم تعامل با دیگران در برخی کشور ها و بین بعضی طبقات اجتماعی نسبتا رایج است. اما برطرف کردن و اصلاح این نوع پیشداوری های خود برتربینانه از طریق کنترل، آموزش و تربیت اجتماعی بسیار ساده تر از مقابله با نژادپرستی واقعی است.
فرق های پنهان، فرق های آشکار
آنچه که در گذشته و حال در بسیاری کشورها دقت مردم عادی را نسبت به اشخاص به اصطلاح «غیر خودی» جلب کرده و میکند، جنبه هایی ظاهری مانند رنگ پوست و مو، قد و قواره، شکل چشم، پوشش و یا طرز سخن گفتن آنان در کوچه و بازار است. بسیاری انسان ها با یک نگاه کوتاه سعی میکنند حدس بزنند که «فرد غیر خودی» از کدام قوم و ملت است و به او عنوان کدام «نژاد» و «قوم» را میتوان داد. اگر شما اختلاط های گذشته نیاکان این افراد «غریبه» را در نظر نگیرید، میتوانید شابلون های رایج خود را به کار انداحته و نسبتا به راحتی گمانه زنی کنید که فلان «غریبه» احتمالا اروپایی، آفریقایی یا آسیایی/چینی است. البته این شابلون ها در هر کشور و فرهنگی فرق میکند. در آمریکا یعنی ایالات متحده، «آسیایی» به تیپ انسان هایی مانند چینی و ژاپنی گفته میشود، در حالیکه مثلا ما ایرانیان از نگاه آمریکاییان از تیپ یا «نژاد قفقازی» هستیم. در ایران عناوینی مانند سیاه پوست، زرد پوست، سفید پوست هنوز هم رایج است، در حالیکه حتی اگر تنها رنگ پوست را هم معیار قرار دهیم، بین این طبقه بندی ها هزاران رنگ وسط و مختلط وجود دارد که نتیجه اختلاط های میلیون ها انسان است. اختلاط انسان ها بخصوص در دو سه هزار سال گذشته پیوسته و روز افزون بوده و به همین جهت ساختار ژنتیک و فرهنگی آن ها، صرفنظر از تبار آنان، مختلط تر از قبل هم شده است.
ما به این شابلون ها عادت کرده ایم. هر کدام از این شابلون ها در قاره ای از کره زمین تصویر غالب مردم آن قاره را تشکیل میدهد. سیاهپوستان در آفریقا، چینی ها و ژاپنی ها در آسیا، سفید پوستان ها در اروپا … اما این را هم میدانیم که مثلا در آمریکا اگرچه هنوز به اصطلاح سفید پوست های اروپایی تبار اکثریت نسبی جمعیت کل را تشکیل میدهند، اما آفریقایی تبار ها و چینی تبار ها هم اقلیت چندان کوچکی نیستند.
هر بار که ما با چنین تصویری روبرو شده، این و آن شخص را بر پایه رنگ پوست و دیگر خصوصیات فیزیکی آنان در قالب و شابلونی «نژادی» میگذاریم، در ذهن ما این توهم تقویت میشود که بله، این شابلون ها هرکدام نشان دهنده یک نژاد جداگانه «پاک و خالص» است. بدین ترتیب وجود گروه هایی از انسان ها موسوم به «نژاد» را در ذهن خود امری «ثابت شده» به حساب می آوریم. اما واقعیت علمی تا اندازه ای با این تصورات قالبی قاطبه مردم فرق دارد. بله، برخی از این خصوصیات فیزیکی انسان ها که فورا به چشم میخورند، ریشه ژنتیک هم دارند. اما این را هم میدانیم که مثلا رنگ پوست و بزرگی و کوچکی بدن گروه های انسان ها در عین حال (و احتمالا در درجه اول) تاثیر کمی یا زیادی نور آفتاب و تغذیه انسان ها در طول هزاران سال است. برای نمونه بسیاری از ما نمیدانیم که 8000 سال پیش اغلب اروپاییان پوستی تیره داشتند و رنگ پوست اکثر آنها (بخصوص در قسمت های شمالی این قاره) در عرض همین چند هزار سال سفید و روشن شده است. ضمنا این تغییر رنگ پوست اصولا وابسته به تاثیر شدید یا ضعیف نور آفتاب است. هر چه نور آفتاب شدیدتر باشد، رنگدانه (پیگمِنت) پوست انسان نیز به تدریج (طی چند هزار سال) به تیرگی میل میکند تا از نفوذ سرطان زای اشعه ماورء بنفش پیشگیری شود.[1] با اینهمه برخی از این خصوصیات ممکن است موروثی یعنی ژنتیک هم باشند (که البته آن هم بعید نیست که در طول تاریخ به تدریج تغییر یابد).
دانشمندان امروزه یقین دارند که خصوصیات ژنتیک و فرهنگی که در بالا ذکر شد و مجموعه آنها که بطور عمومی، غیر علمی و غیر دقیق در زبان مردم «نژاد» نامیده میشود، در اواخر مهاجرت انسان ها از آفریقا به مناطق دیگر دنیا به وجود آمده اند. این انسان ها در طول ده ها هزار سال پس از مهاجرت بزرگ خود، با شرایط مختلف آب و هوا، تغذیه، حفاظت و ایمنی خود مانند گرمای شدید و سرمای فوق العاده، سیل، آتش فشان و بیماری های واگیر روبرو شده اند.
مواجه شدن با آب و هوا یا شکل تغذیه ای متفاوت از پیش که انسان ها در جریان مهاجرت خود با آن روبرو شده اند، آنها را به مطابقت با این شرایط جدید بیولوژیک و همچنین فرهنگی وادار کرده و این، طی سالیان دراز، خصوصیات ژنتیک و در عین حال فرهنگی و اجتماعی آنان را متحول نموده است. میتوان گفت که نظام ژنتیک (و در عین حال فرهنگی) هر گروه جمعیت انسان ها، که شرطاً آن را «قوم» مینامیم، مطابق با منطقه سکونت آن گروه «مهندسی شده» و با مهاجرت ها و اختلاط های جدید بتدریج تغییر یافته است. این نظام ژنتیک و خصوصیات فرهنگی مدت های طولانی به گونه ای کم و بیش استوار و تیپیک برای آن گروه قومی بدون تغییرات مهم و بزرگی دوام می آورد، مگر اینکه اتفاق بزرگ و مهمی مانند مهاجرتی بزرگ و جدید یا حمله از بیرون و اختلاط وسیع ژنتیک با قومی جدید رخ دهد تا آن نظام ژنتیک و فرهنگی به تدریج تغییر یابد. پیش تر هم گفته شد که در این قبیل موارد، اصولا تحول ژنتیک بسیار کُند و آهسته، ولی تحولات فرهنگی (مانند زبان، عادات و رسوم) بسیار سریع تر رخ میدهد.
(بخشی از طرح کتابی جدید – ادامه دارد)
دستهها:ژنتیک, کتاب های عباس جوادی
نشر دیجیتالی «سرگذشت ژن ها، مردمان و زبان ها»
ژن ایرانی، ترکی یا عربی و یهودی وجود ندارد
یافته های جدید: نیاکان مردمان ایران، ترکیه و خاورمیانه
نیاکان و نوادگان مردمان ایران، ترکیه و خاورمیانه