
با در نظر گرفتن گذشته تاریخی، چقدر امکان دارد ایران بخصوص در شرایط کنونی یعنی تقریبا 47 سال حکومت جمهوری اسلامی و سیاست های تُند آن در مقابل غرب و پافشاری بر برنامه هسته ای، انزوای بین المللی و نشیب روزافزون اقتصادی و سیاسی، تجزیه شود؟
این پرسش بسیار مهم است، سوالی است که هم در محافل دانشگاهی و هم در میان سیاستمداران و فعالان اپوزیسیون مطرح است. اگر بخواهیم بر اساس گذشته تاریخی، ساختار اجتماعی و شرایط کنونی جمهوری اسلامی بررسی کنیم، چند عامل را باید در نظر گرفت:
۱. تجربه تاریخی ایران
- ایران طی قرنها با وجود تنوع زبانی، قومی و مذهبی، یکپارچگی سرزمینی خود را حفظ کرده است. حتی در دوران ضعف حکومت مرکزی (مثلاً ایلخانان مغول، دوره ملوک الطوایفی ترکمان ها، پس از سقوط صفویه یا در جنگ با روسیه در دوره قاجار) تجزیه کامل رخ نداد و بیشتر نواحی دوباره زیر پرچم مرکزی ایران جمع آمدند (1).
- در قرن ۲۰ نیز تحت تاثیر جنگ جهانی اول و دوم و در شرایط اشغال خارجی یا ضعف دولت مرکزی، برخی جریان های تجزیه طلبانه شکل گرفتند (آذربایجان، گیلان، کردستان، خوزستان، بلوچستان)، لیکن این حرکت ها در جریان تثبیت حکومت پهلوی و سپس جمهوری اسلامی به سرعت سرکوب شدند.
- اما بقای وحدت ملی و تمامیت ارضی تنها نتیجه تلاش حکومت های مرکزی ایران نبود. درست است که اینگونه حرکات تجزیه طلبانه اغلب در سرزمین های مرزی مشاهده شده است. با اینهمه، صرفنظر از قاطبه مردم ایران، در خود این سرزمین های «حاشیه» نیز مردم محلی غالباً یا بر علیه جریانات تجزیه طلبانه برخاسته اند و یا در شرایط جنگ و فشار راه احتیاط، سکوت و سازش را در پیش گرفته اند. در هیچکدام از این جریان ها که اغلب به کمک نیروهای خارجی مسلح و اشغالگر (روسیه، عثمانی، انگلیس) و گروه های محدودی از طرفداران ایرانی آنان همراه بوده، قاطبه مردم محلی آزادانه و به طور وسیع شرکت نکرده اند.
- استثنا ها همیشه وجود دارند. وقتی دولتی از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در حال رشد و شکوفایی قرار دارد، اصولا دولت واغلب افراد آن ملت به «ملی گرایی» یا ناسیونالیسم تمایل می یابد و به تدریج خود را «برتر» از دیگران می پندارد. این میتواند در حالات اندکی جلوه ای افراطی داشته باشد (ترکیه آتاترک، ایران رضا شاه، مصر عبدالناصر). اما این «ملی گرایی» اغلب عکس العملی تدافعی (و نه تهاجمی) در مقابل نیروهای برتر و حاکم (انگلیس، روسیه) بود و به بالابردن روحیه ملی و اعتماد به خود مردم کمک مینمود. آتاترک و رضاشاه (و تا اندازه ای عبدالناصر) در این کوشش خود فرصت تاریخی زیادی نداشتند، اما مجموعاً موفق به حساب می آیند.
- برعکس، دولت ها و ملت هایی که به هر دلیلی (افراط گرایی ایدئولوژیک یا مذهبی، فساد مالی، فقر و عقب ماندگی، سیاست های نابخردانه، انزوای بین المللی، ستیزه جویی با همسایگان و دولت های قدرتمند و آزاد) در سراشیب سقوط و فقر می افتند، احتمال بیشتری وجود دارد که با خطر تجزیه طلبی روبرو شوند. این خطر بخصوص زمانی جدی تر و فوری تر میشود که همسایگان دور یا نزدیک یک کشور از نظر قومی (زبان، مذهب، فرهنگ، تاریخ) مشترکاتی واقعی یا مفروض با اهالی آن سوی مرز مشترک داشته باشند. در آن صورت اقلیت های این دولت ها در مقابل تبلیغات و تحریک های خارجی همسایه (بخصوص اگر این دولت های همسایه موفق تر و مرفه تر باشند) بسیار تاثیر پذیر تر خواهند بود. از این زاویه میتوان تصور کرد که مثلاً ترکمنستان، افغانستان یا پاکستان احتمالاً جاذبه چندانی برای ایرانیان هم مرز ندارند، در حالی که تحت تاثیر تبلیغات ترکیه یا کشورهای عربی خلیج فارس قرار گرفتن ایرانیان هم مرز این همسایه ها بخصوص در شرایط افزایش بحران کنونی ایران آنچنان دور از احتمال نیست.
۲. شرایط جمهوری اسلامی
- سیاستهای تبعیضآمیز و تمرکزگرا: جمهوری اسلامی با تبعیض زبانی، فرهنگی و اقتصادی در قبال اقوام (کرد، بلوچ، عرب، ترکمن، آذری) نارضایتی ایجاد کرده است. بخشی از این تبعیض ها در دوره پهلوی هم وجود داشت. اما در آن دوره اینگونه تبعیض ها با طرح لزوم «وحدت و انسجام ملی و سیاسی» ورای فرق های قومی و فرهنگی توجیه میشد. اما در دوره جمهوری اسلامی اینگونه تبعیض ها بیشتر رنگ مذهبی (شیعه و سنّی) گرفته اند.
- سرکوب شدید و امنیتیسازی: هرگونه حرکت تجزیهطلبانه یا حتی مطالبه فرهنگی به شدت سرکوب میشود. این سرکوب مانع بالفعل شدن تمایلات جداییطلبانه میشود. اما در شرایط بدترشدن روزافزون رفاه و آزادی ها و مشکلات عدیده ای مانند فساد، بیکاری، گرانی و کمبود آب و برق، حکومت کمترمیتواند به نتیجه دادن این سرکوب ها اطمینان داشته باشد.
- ایرانگرایی اجتماعی: با وجود نا رضایتی از حکومت، بخش بزرگی از جامعه ایران و مردم استان های مرزی هویت تاریخی و ملی ایرانی را حفظ کرده و طرفدار حفظ تمامیت ارضی است.
۳. عوامل خارجی
- قدرتهای منطقهای و جهانی ممکن است در صورت تضعیف حکومت مرکزی، از گرایشهای تجزیهطلبانه حمایت کنند (مانند عراق، سوریه یا یوگسلاوی سابق).
- با این حال، ایران به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک، اهمیت انرژی، و خطر بیثباتی منطقهای، کمتر احتمال تجزیه خواهد داشت؛ قدرتهای بزرگ معمولاً ثبات در ایران را ترجیح میدهند.
۴. شرایط کنونی
- جمهوری اسلامی در بحرانهای متعدد (مشروعیت سیاسی، فساد، اقتصاد، شکاف با جامعه) قرار دارد. این ضعفها میتواند در آینده زمینه را برای بیثباتی داخلی فراهم کند.
- با این حال، نبود سازمانیافتگی و انسجام در میان گروههای اپوزیسیون، و مخالفت بخش بزرگی از ایرانیان با فروپاشی تمامیت ارضی، احتمال تجزیه را در کوتاهمدت بسیار کم میکند.
✅ جمعبندی:
ایران با وجود بحرانهای شدید در جمهوری اسلامی و بخصوص با وجود ادامه تحریم های بین المللی (فعال شدن «مکانیسم ماشه»)، در کوتاهمدت احتمال تجزیه کمی دارد – هم به دلیل هویت تاریخی مشترک، هم سرکوب شدید حکومت، و هم حساسیت منطقهای و بینالمللی.
اما اگرسیاست کنونی حکومت ایران ادامه یابد و این حکومت رسماً یا عملاً فروبپاشد و خلأ قدرت به وجود بیاید و این خلأ قدرت طول بکشد، در میان مدت و بهویژه با دخالت خارجی، احتمال بروز جنبشهای جداییطلب در مناطق مرزی (کردستان، بلوچستان، خوزستان و شاید آذربایجان) افزایش پیدا میکند.
(1) ن. عباس جوادی: «تاریخ اختلاط ایرانیان و ترکان» و در آنجا فصل «تداوم هویت ایرانی»، در این لینک).
دستهها:نام و حدود ایران, یادداشت, رنگارنگ
نقشه هاى خاورميانه از ۵۵۰۰ سال پيش تا كنون
نظر یا سؤال شما