مقدمه کاوه بیات – اگرچه محمد امین رسولزاده(1884-1945)بیشتر به عنوان یکی از رجال برجسته قفقاز که نقش مهمی در تأسیس جمهوری آذربایجان ایفا کرد شهرت دارد ولی نام و نشان او در تاریخ معاصر ایران نیز مهم و درخور توجه است.رسولزاده پس از آنکه در یک مرحله از نهضت مشروطه با یک همدلی آشکار و دیدگانی تیزبین،برای پارهای از جراید باکو گزارشهایی از این پیکار تهیه و ارسال داشت، در یک مرحله دیگر،یعنی در پی سرنگونی محمد علی شاه نه در مقام یک ناظر و گزارشگر، بلکه به عنوان یک اندیشهپرداز سوسیال دموکراسی و یکی از گردانندگان اصلی روزنامه ایران نو،در شکلگیری نهضتی مؤثر واقع شد که تا مدتها بعد،تأثیر عمدهای بر تحولات سیاسی ایران بر جای گذاشت.2
با پیش آمد تحولاتی چون مداخله فزاینده روسیه تزاری در امور داخلی ایران و همچنین گسترده شدن تنشهای سیاسی داخلی،نهضت مشروطه که در تلاش تثبیت دستاوردهای خود بود، لطمات و ضایعات دیگری را نیز متحمل شد؛یکی از مهمترین این لطمات و ضایعات از دست دادن رسولزاده بود.و این«از دست دادن»فقط به آن خلاصه نشد که وی به ترک ایران وادار شد. بسیاری از دیگر فعالان سیاسی آن ایام نیز راه هجرت در پیش گرفند،ایران رسولزاده را به کلی از دست داد زیرا وی در استانبول جذب گروههای ترک گرا شد و از آن پس توان خود را که توان خرد و ناچیزی هم نبود در این راه به کار انداخت.
فعالیتهای بعدی رسولزاده در این عرصه که در نهایت به تأسیس یک کشور مستقل در بخش مسلماننشین جنوب قفقاز و«آذربایجان» نام نهادن این سرزمین منجر شد،خود موضوع مهم و گستردهای است که پرداختن به آن در حوصله این یادداشت نمیگنجد.ولی آنچه که در این زمینه میتوان گفت-که سخن را به موضوع اصلی این یادداشت نیز میرساند-آن است که به رغم تمامی این دگرگونیها و رخدادها چنین به نظر میرسد که رسولزاده به ندرت ایران و آن پیوند دیرینه را از نظر دور داشته است.
مهمترین منبعی که در این زمینه موجود میباشد یادداشتی است به قلم سید حسن تقیزاده که در سال 1346 شمسی به مناسبت فوت دوست قدیمیاش،محمد امین رسولزاده منتشر شد.وی در این یادداشت پس از اشاره به سجایای اخلاقی و خصوصیات سیاسی رسولزاده و مراحل نخست زندگانی و فعالیتهای سیاسی او در قفقاز که مقدمهای شد بر همراهی و همکاری فعالانه رسولزاده در نهضت مشروطیت ایران، 3به مبانی این دوستی اشاره دارد که در این دوره و در چارچوب همکاری تنگاتنگی شکل گرفت که به تشکیل حزب دموکرات ایران و انتشار روزنامه ایران نو منجر شد.آن دو بعد از تبعید از ایران برای مدتی نیز در استانبول بودند،سپس روز و روزگار،راه و روالی به کلی متفاوت از هم در پیش رویشان نهاد.با این حال دوستی و مکاتبات گاه به گاهشان تا پایان عمر رسولزاده ادامه یافت.
تقیزاده در این یادداشت از رسولزاده به عنوان3یکی از مردان نامدار فوق العاده»یاد میکند که«… مردی تربیت شده و صاحب منطق قوی و سلیم…و با ایمان به مرام خود و ءفداکار و جاننثار و مجاهد…که نظایر او در این سامان در حکم معدوم و شاید در همه دنیا محدود است…»علاوه بر این اوصاف و بسیاری از ویژگیهای مثبت دیگر که در ادامه این یادداشت آمده بود،تقیزاده یادآور «…فعالیت سیاسی پرشور او در ایران و برای ایران…»شده،این نکته را نیز خاطرنشان ساخت که رسولزاده«تا آخر زندگانی علاقه و محبت خود را به ایران از دست نداد…»5
با علم به آن میدانیم اندک زمانی بعد از خروج رسولزاده از ایران،او راه و روالی به کلی متفاوت از پیش اتخاذ کرد و همانگونه که تقیزاده نوشت«به واسطه تمایل…به ترکهای مفرط آن زمان و حزب اتحاد و ترقی و غیره ایرانیان با او کدورت پیدا کردند…»6و بعدها نیز با مشارکت فعال و تعیين کننده در تحرکاتی که به«آذربایجان»خوانده شدن خانات سابق باکو و گنجه و شیروان…در جنوب شرق قفقاز منجر شد،این«کدورت»را به سوءظنی اساسی تبدیل کرد، در نظر اول ابراز چنین شور و احساسی از جانب تقیزاده عجیب و دور از ذهن مینماید.
با آنکه تقیزاده در بخش دیگری از همان یادداشت و در واکنش به پرسش رسولزاده از وی که با توجه به دلتنگیها و کدورتهای پیش آمده آیا هنوز هم میتواند او را دوست خود بداند یا خیر،نوشته بود که با عقیده وی«دوستی حقیقی یک مقام آسمانی است و سیاست و طریقههای دیگر امور زمینی،که در جوهر علوی آسمانی نمیتوانند تأثیری داشته باشند.»7مع هذا از معدود اسناد و مدارک بر جای مانده در این زمینه چنین به نظر میآید که حتی در«سیاست و طریقههای دیگر امور زمینی…»رسولزاده نیز نشانههایی از نوعی منطق و اعتدال به چشم میخورد که در صورت توجه و علاقه طرف ایرانی این موضوع میتوانست به عنوان یک زمینه مساعد برای دستیابی به تفاهم بیشتر مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
رسولزاده که هم به لزوم جلب حمایت و پشتیبانی ایران از استقلال قفقاز واقف بود و هم از نیاز ایران به وجود یک حوزه حائل در برابر روسیه به صورت یک قفقاز مستقل آگاهی کامل داشت، از بحث و گفتگو درباره«آذربایجان»نامیدن اران یا خانات بعدی جنوب قفقاز که زمینه اصلی سوءتفاهم موجود میان ایران و جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهد رویگردان نبود؛و در همان مراحل اولیه کار یعنی در مراحل پایانی جنگ اول جهانی،در پاسخ به ابراز نگرانیهای جراید ایران از بابت احتمال«آذربایجان»نامیدن بخشهای مسلماننشین قفقاز،در این زمینه وارد بحث شد8،در اواخر اوت 8191 خود شخصا بیانیه تأسیس جمهوری آذربایجان را به سفارت ایران در استانبول تسلیم کرد،9بعدها در بهار 1302 یعنی چند سالی از سقوط جمهوری آذربایجان و شروع یکدوره جدید تبعید در استانبول نسخهای از«جمهوری آذربایجان،چگونگی شکلگیری و وضعیت کنونی آن»کتاب جدید الانتشار خود را به سفارت ایران تقدیم کرد10و چندی بعد در زمستان همان سال طی نامهای که به تقیزاده نوشت از این سخن به میان آورد که«…از سوء تفاهماتی که در افکار عمومی ایران پیدا شده است دائما متاثرم[و در]جستجوی واسطههایی که بتوانند این سوء تفاهمات را برطرف کنند…»و در این زمینه خواهان«ارشادات صلاحیتدار»تقیزاده بود.11.
در ادامه همین نامه،رسولزاده ضمن اشاره به سوء تفاهمهای پیش آمده از لزوم«موجودیت یک ایران قوی»سخن به میان میآورد و در توضیح بیشتر افزود«…اگر در بالای سر ما یک حکومت مقتدر ایرانی وجود داشت روسها نه به این سهولت میتوانستند وارد باکو شوند و نه در قفقازیه این همه فجایع را میتوانستند مرتکب گردند…»12
همانگونه که اشاره شد رسولزاده در پيشبرد این امر از طرح هر بحث و نظری استقبال میکرد و در این زمینه به تقیزاده نوشت:«در این خصوص که اتخاذ چه نوع حرکتی در آذربایجان قفقازیه(یا به تعبیری که شما مناسب دیدهاید اران)ضروری و اصلح میباشد با کمال خلوص نیت و اطمینان منتظر دریافت تصورات شما هستم و از همین حالا تایید میکنم که نظریات شما نه تنها به هیچ وجه مرا ملول نخواهد ساخت بلکه برعکس بسیار مستفیذ و ممنون نیز خواهیم شد و در مقابل صمیمیت شما بسیار شاکر خواهم بود.»13
ولی متاسفانه این همان انتظاری است که هیچگاه برآورده نشد؛ریشه این کوتاهی را که اینک به یک سنت اساسی در نحوه رویکرد ما به مسائلی از این دست تبدیل شده به روشنی میتوان ملاحظه کرد.برای مثال هنگامی که در بهار 1302 رسولزاده نسخهای از کتاب جمهوری آذربایجان خود را به سفارت ایران تقدیم داشت،سفارت ضمن اشارهای به تلقی خاصی رسولزاده از بحث آذربایجان،لزوم جدی گرفتن این موضوع و مقابله فکری و نظری با آن را نیز خاطرنشان ساخته بود؛میرزا اسحق خان مفخم الدوله که در این دوره سفارت ایران را در ترکیه عهدهدار بود در یادداشت ضمیمه کتاب مورد بحث از این نوشت که رسولزاده«…ضمن شرح تاریخ آذربایجان و عادات و اخلاق اهالی آن سعی میکند که تبریز را مرکز آذربایجان یعنی قطعات واقعه در طرفین رود ارس به قلم داده و بفهماند که از قدیم الایام ملل ساکنه در شمال و جنوب رودخانه مزبور دارای زبان و اخلاق مشترک بوده و در حقیقت از یک نژاد و اصل میباشند و هیچ تناسبی ندارد که نام خود را ایرانی گذارده و یا مقهور نفوذ لسانی و اخلاقی(فارس)شوند…»14و در ادامه توضیحات خود را توصیه کرده بود که«…برای منع این قسم تبلیغات که بالمره ضدیت با ایران است به موقع و مقتضی است که اولا برای فهم اصل مقصود مولف کتاب مقرر فرمایند آن را یکی از بزرگان تاریخو زبان به فارسی ترجمه کرده و ثانیا از روی اسناد و دلایل تاریخی مقالات مسلسل یا کتابی برای بطلان این نشریات تالیف نموده طبع و نشر نمایند و مخصوصا آن را در بلاد آذربایجان و ما بین ترک زبانان ایران پراکنده نمایند که بعدها کسی نتواند به این قبیل تبلیغات مسخره مبادرت نماید.»15
ولی متاسفانه نه فقط این توصیه که هردو وجه آن درست بود،یعنی هم لزوم اقدام برای فهم و شناسایی صحبت طرف مقابل و هم ضرورت پاسخگویی بدان به جایی نرسید.16بلکه در مراحل بعد نیز به رغم تلاشهای گاه به گاه رسولزاده برای فتح باب مذاکره و گفتگو این مهم هیچگاه بر رخوت و غفلت حاکم تأثیر نگذاشت.
یکی از این تلاش ارسال نامهای بود از سوی محمد امین رسولزاده به سفارت ایران در ٢٤اردیبهشت 1305 که در آن رسولزاده به عنوان«رئیس قومیته استقلال آذربایجان قافقاس» خواستار رسیدگی به حال و روز مساواتیهای پناهنده در خاک ایران شده بود.
اگرچه رویکرد سفارت ایران در استانبول در توضیح این نامه در مقایسه با واکنشهای مرسومن مقامات ایرانی در قبال این مسائل،نسبتا مثبت و دوستانه بود ولی آن نیز مؤثر واقع نشد. سید محمد صادق طباطبایی سفیر وقت ایران در استانبول،پس از توضیحاتی چند در باب پیشینه سیاسی رسولزاده که«…سابقا ایرانی متعصب بود،در اسلامبول ترک شدیدی بوده،در زمینه پان ترکیزم و بسط آن در عالم و متحد کردن و یگانه بودن عناصر ترک و تمایل آنها به این مقصد نطقها مینمود…»در توضیح فعالیتهای کنونی آنها خطارنشان ساخت که«…اصل مقصد آنها آزادی و استقلال وطن خودشان است و تمام اقدامات آنها بر علیه روس بالشویک و حکومت روسها بر جنوب قفقاز است[و]چنانکه از نشریات آنها آشکار است-نسخههای مجله مزبور[ینگی قفقاز] را به سفارت مرتبا تا کنون فرستاده است-این دسته ایران را پس از ترکیه مامن-17برای خود تصور میکنند که در مواقعی که از طرف بلشویکها طرف تعرض و تعقیب واقع شوند خود را به خاک ایران انداخته و در پناه بوده،مصون و مامون باشند و سفارت تا کنون اقداماتی بر علیه مصالح ایران از آنها کشف نکرده است و اگر واقعا در این زمینه هم چیزی باشد خیلی مخفی است…»18
ولی با این حال همانگونه که اشاره شد،این نامه رسولزاده و توضیحات نسبتا مثبت سفارت استانبول نیز در این زمینه کارساز واقع نشد و مقامات ذیربط واکنشی در قبال آن نشان ندادند.
در واقع تنها در پی وصول نامه بعدی رسولزاده و توضیحات نسبتا مثبت سفارت استانبول نیز در این زمینه کارساز واقع نشد و مقامات ذیربط واکنشی در قبال آن نشان ندادند.
در واقع تنها در پی وصول نامه بعدی رسولزاده در این زمینه،یعنی نامه 26 اکتبر 4/1929 آبان 1308 وی بود که نه فقط مواضع و خواستههای رسولزاده به نحوی صریحتر از پیش بیان شد، بلکه برای نخستین بار مواضع مقامات ایرانی در این خصوص نیز روشن گردید. این نامه که متن کامل آن در انتهای این یادداشت آمده است در اوایل آبان 1308 به محمد علی فروغی نماینده مخصوص ایران برای حل و فصل مسائل مرزی ایران و ترکیه در استانبول تسلیم شد که برای مخبر السلطنه هدایت-رئیس الوزرای وقت ایران-ارسال گردد.
در این نامه نیز که آن را باید در چارچوب مکاتبات پیشین رسولزاده و انتظاراتش از ایران مورد ارزیابی قرار داد،وی پس از اشاراتی چند به سوابق تلاشهای استقلالطلبانه مسلمانهای قفقاز، اهمیت استقلال این حوزه حائل با توجه به مخاطرات ناشی از توسعهطلبی روس و سیاست سرکوبگرانه روسیه بلشویک در قفقاز،خواستار آن شده بود که میان حزب مساوات و مقامات ایرانی رشته مذاکراتی در این زمینه آغاز شود.تیمورتاش وزیر در بار پهلوی که در این دوره عملا اداره امور سیاست خارجی ایران را بر عهده داشت و نامه مزبور را نیز مخبر السلطنه برای اظهارنظر به وی داده بود،خواستههای رسولزاده را غیر قابل پذیرش تشخیص داد.
تیمورتاش در مخالفت با مذاکره با مساواتیها سه دلیل عمده عنوان کرد؛یکی خصومت آنها نسبت به ایران در دوره زمامداری کوتاه مدتشان در باکو و«اختراع اسم آذربایجان برای بادکوبه» دوم،چیرگی غیر قابل اجتناب ترکها بر قفقاز در صورت رفع سیطره روسیه از آن حدود که با منافع ایران مغایرت داشت و دلیل سوم نیز امکان برانگیختن ضدیت و نگرانی شوروی در صورت «همدستی و همآوازی ایران با دشمنان شوروی.»19
اگرچه هریک از این دلای،دلایل قابل تأمل و درخور توجهی بودند و شاید هم در شرایط خاص آن دوره نیز میتوانستند موجه باشند ولی بر یک دیدگاه راهبردی و دورنگر در این زمینه استوار نبودند.اصولا عیب کار این بود-و هست-که هیچگاه در این زمینه یک چنین دیدگاهی تشکیل هم نشد.
به هرحال پدیدهای به اسم حزب مساوات و کمیته مرکز ملی آذربایجان قفقاز وجود داشت و در سطح منطقهای فعال بود.گروه نسبتا چشمگیری از اعضاء و هواداران این حرکت در کشور به صورت پناهنده زندگی کرده و در نتیجه تحت حمایت ایران بودند،علاوه بر این به رغم پیوند اساسی و تاریخی شکلگیری و استقلال جمهوری آذربایجان با پدیده ترکگرایی و سیاستهای منطقهای عثمانی/ترکیه که در یادداشت تیمورتاش نیز بدان اشاره شد،بروز گاه به گاه نوعی تنش میان تشکیلات رسولزاده و ترکها که از همان بدو تأسیس جمهوری آذربایجان با مداخلات فزاینده نظامیان عثمانی در امور دولت آذربایجان و حذف عملی رسولزاده از صحنه تحولات آن حدود تا پایان اقدار عثمانیها،آغاز شد20و در این دوره نیز دور جدیدی از این تنشها در حال شکلگیری بود،اتخاذ رویکرد متفاوتتری را اقتضا میکرد.
آنچه رسولزاده در یکی از نامههایش به تقیزاده از آن به عنوان طرح گاه به گاه اتهاماتی از سوی ترکها مبنی بر«انگلیسچی»و حتی«ایرانچی»بودن وی مطرح کرد21واقعیت داشت و احتمالا تلاشهای رسولزاده برای فتح باب مذاکره و ارتباط با دولت ایران نیز بیشتر از بابت همین گونه نگرانیها بود نگرانیهایی که بالاخره در اوایل دهه 1310/1930 رسولزاده را وادار به ترک ترکیه کرد.22
متأسفانه ایرانیان طبق معمول از این فرصت،نیز استفاده نکردند و امکان مذاکره با یکی از بهترین شخصیتهایی را که میتوانست نظر به اعتبار و علایق ایرانی خود،زمینه تفاهم و یا حداقل تلاش در جهت پیشرفت در ان زمینه را فراهم آورد از دست دادند.
کاوه بیات
[فروغی به ریاست وزرا،7 آبان 1308]23
سفارت کبری شاهنشاهی ایران تاریخ هفتم آبانماه 1308
مقام محترم ریاست وزراء عظام
آقای محمد امین رسولزاده که در اسلامبول نماینده فرقه مساوات آذربایجان قفقاز است و برای استقلال آن ناحیه کار میکند عریضه به آن مقام محترم عرض کرده و از بنده تقاضا نموده است تقدیم دارم و از طرف خود اظهارات او را هم تایید نمایم.بنده در این مسائل نظریاتی دارم که امیدوارم بتوانم عنقریب به عرض برسانم و لیکن فعلا مجال نیست و رسولزاده مایل است عریضهاش زودتر به مقصد برسد این است که به توسط وزارت امور خارجه از راه سفارت پاریس تقدیم میدارم.ایام شوکت مستدام
فروغی،محمد علی
[محمد امین رسولزاده به ریاست وزرا،4 آبان 1308]
آقای محترم من!
پس از انقراض دولت تزاری روس که در مثابه یک کابوس برای تمامی جهان اسلام بود، دولتی که تأسیس حکومت جمهوری آذربایجان قافقاس را که یکی از حکومات جدید الظهور ملی خطه قافقاس بود،پیش از دول دیگر دنبا بالحقوق شناخت،دولت همسایه ما ایران بود.این خود واقعهای است که یک دم فرخ و فرخنده از روزگار گذشته را به یاد هموطنان ما که اکنون پامال ضربه استیلایند و از اینرو دلهای خونبار دارند میاندازد که فراموشنشدنی است.
ملت ما که از یک اسارت صد ساله گریبان رها کرده و مدت دو سال از لذت آزادی و استقلال برخورده بود بدبختانه بار دیگر دچار صدمه استیلای روس شد.در برابر یک قوه بیگانه که با هزاران رنگ و تزویر سیاسی و به یاری یک لشگر متفوق از حیث شمار راه به درون کشور ما یافته تمامی مقدسات ما را زیر پای مالیده بود،ملت ما مقاومتهای خونریزانه کرد و مجادلههای جانفشانانه نمود.این قیام مسلح ملی ماهها بلکه سالها مداومت نمود اگرچه از طرف مستولی بیگانه به زور و جبر فرونشانده شد و لیکن کین نهفته ملی که در دلها مانند یک اخگر زیر خاکسترمیخوابید آنی فروننشست و جدالی که در مقابل قوای خارجی به طرز نهانی در غلیان بود آنی باز نایستاد و برعکس محرک فعالیت و چالاکی نسل جوان امروزی که لذت آزادی و استقلال را در یافته بود گردید.این نسل فداکار که مقابل تعقیبات شیطانی و خونین دیوهای لئیم بولشوویکی که «چکیست»شان24مینامند از فرستادن فدویان و جان نثاران،صد صد و هزار هزار،به قتلگاه بولشوویکان هراس نداشت و از نفی و تبعید جوانان و فدویان خویش به اقالیم منجمد شمالی نمیترسید تا کنون در راه غیرت و مردانگی پای فشرد و ثبات ورزید و ءدر سایه این عزم و همت یک نفحه بسیار قوی معنوی در روح و مزاج قوم دمید و بر قوه مقاومت ملت افزود.
در اثر این حادثثات عدهای از وطنخواهان آذربایجان قافقاس ترک دار و دیار گفته نمجبور به التجا به همسایهها یا به ممالک اروپا شدند.جمع مهمی نیز از اینها بالطبع پناه به کشور ایران برده خود را در زیر حمایت برادران ایرانی نیکخواه و…25شدند.
اما روح مطلب اینجا است که این رژیم شقاوت و تهدید Terror [ترور]که روسها آن را در داخل مملکت به مردم بیچاره روا میبینند قناعت با آن نکرده باز به طریق تفتین از سلب راحت پناهندگان به ممالکت همسایه باز نمیایستند.از آن جمله میخواهند قافقاسیان ملتجی به خاک ایران را و تشکیلات ایشان را در پیشگاه دولت ایران و افکار عمومی ایرانیان خطرناک و غرضآلود به قلم دهند.روسهای سفید که مانند عمال بولشویک26سرخ هرگز نمیخواهند که بلاد قافقاسیه را از دست دهند و برخی از فرقهها که آلت سیاست روسند اکنون آزادیخواهان آذربایجان قافقاس را اتهام به بدخواهی ایران میکنند و این را در روزنامهها و اوراق مطبوعه خویش انتشار میدهند.
با وجود اینکه به خوبی میدانم که رجال مدقق دولت ایران چنین نیت فاسدی را درباره مملکت خویش از یک قوم کوچک که امروز درفش جدال بر علیه دشمن قوی در شمال مانند دولت روس برافراشته است و در این جدال میتواند استناد به همسایه جنوبی خویش یعنی ایران نماید، لابد حمل بر جنون صرف خواهند کرد و وقعی بدینگونه روایات و ترهات نخواهند گذاشت،باز میخواهم با مساعدت حضرت اشرف عالی برای آنکه رفع هرگونه اشتباه گردد در اینجا توضیحاتی چند درباره پروگرام آن هیاتی که بنده عجالتا نماینده آن میباشم،بدهم. چنانکه در سطور فوق اشاره بدان کردم،امروز یگانه مقصود فرقه مساوات که قسما در داخل مملکت به پنهانی و گاهی در حین مهاجرت به طرزی آشکار فارغ از مجاهده نیست و همچنین مقصود کمیته«مرکز ملی آذربایجان تافقاس»که به واسطه اشتراک فعالانه فرقه مساوات تشکیل یافته عبارت از استرداد آزادی و استقلال دولت جمهوری آذربایجان است.این دولت جمهوری کهعبارت از قافقاس شرقی است بالطبع پارچهای از کشور قافقاس است که خود از نقطهنظر جغرافی و اقتصادی یک-27و یک وجود است.آن راههای تاریخی که اروپا و آسیا را به همدیگر اتصال میدهد و آن گذرگاههایی که استپهای روس را به بیابانهای ایران و آناطولی میچسباند در اینجا است. بادکوبه یک سر راه بزرگ ترانزیت قافقاس و باطوم یک سر دیگر آن است.ملل قافقاسیه که مشغول جدال برای استرداد آزادی خویشند،نمیتوانند آن قواعد طبیعی را که دهر برای تامین زندگانی ایشان در عین یگانگی و اتحاد آماده ساخته است،مهمل گذارند.بارها آزموده شده است که در هرموقع که اهل قافقاسیه خواستهاند جداگانه و منفردانه حرکت کنند فورا به کیفر این عمل رسیدهاند و دچار استیلای رئوس شدهاند.تأسیس یک Confederation [کنفدراسیون]در قافقاس امروز،هم تشکیلات ملی آذربایجان را،هم فرق ملی انقلابی را که مجاهده به نام حکومتهای جمهوری گورجستان و قافقاس شمالی میکنند مدنظر است.از اینجاست که برای از قوه به فعل آوردن این مقصود«کمیته استقلال قافقاس»که مرکب از مرخصهای ملل سالف الذکر است به وجود آمده است.تشکیلات ما که هدف آن تخلیص حکومت جمهوری آذربایجان از دست استیلای روس به شرط جدا نشدن از هیات متحده قافقاس است واسطههای پروپاغان از قبیل«اودلو یورت»28در اسلامبول و «Promethee» 29 در پاریس و نمایندهها در لهستان،در محافل مجلس اقوام در ممالک اوروپا و در آمریکا دارد. با وجود اینکه تشکیلات ما در ترویج مقاصد خویش مظاهرات از ممالک سالف الذکر میبیند هیچ شبهه ندارد که بیشتر امید و اعتماد آن بر یاری دول همجوار اسلامی و علی الخصوص مملکت ایران است.زیرا که صرفنظر از همهچیز دیگر ایران مملکتی است که بیشتر از ممالک دیگر با ما هم حدود بوده و اقتصادا نیز این دو مملکت به واسطه منافع حیاتی خیلی مهم مربوط یکدیگرند.دولت متحده قافقاس که روسیه را به آن طرف سلسله جبال قافقاس خواهد انداخت و در میانه ایران و روسیه یک Etat Tampon -[دولت حائل]-خواهد بود بیشبهه از حیث منافع سیاسی و عسکری مطلوب ایران است و فایده این اتحاد که حق ترانزیت مناقلات اوروپا را برای مال التجاره ایران رعایت خواهد کرد نیز محتاج به اثبات نیست.چنانکه در عهدنامه معاونت که پیش از این در میان ایران و آذربایجان منعقد گردیده بود یک حق ترانزیت برای مناقلات تجارتی به دولت ایران واگذار شده بود.
ملت ما به واسطه تجربههای سابق که اثرات تلخ آن هنوز از اذهان زائل نشده-علی رغم تلقینات مفتنانه دشمنان-بر کسانی که در پی پروگرامها و پروژههای مخیّل که فاقد از قیمت حقیقی و باعث اشکال استخلاص عمومی قافقاس و مجادله استقلال آذربایجان باشد،هستند،قطعیا اعتماد ندارد.
برعکس ملت ما با حرارت تمام طرفدار استفاده از تمام آن قوتهای حقیقی است که لزوم اتحاد را در مقابل قوه امپریالیست روس مدد کند.تشکیلات ما نیز در حرکت سیاسی خود با شعور تمام سالک این راه است که سوق طبیعی ملت در این باب آن را ارشاد میکند. در خاتمه استدعا دارم این معروضات را در نظر اعتنا داشته و برای اخذ تفصیلات و توضیحات دیگر لطف فرموده یکی از گماشتگان دولت ایران را معین فرمایند تا در یکی از شهرهای اسلامبول یا تهران با ما ملاقی گردد. باقی احترامات خالصانه خود را حضور حضرت اشرف عالی توقیرا عرض میدارم.
رئیس فرقه مساوات و کمیته مرکز ملی آذربایجان قافقاس محمد امین رسولزاده[امضا]
26اوکتبر 1929 اسلامبول
خدمت حضرت اشرف عالی آقای مهدی قلی خان هدایت رئیس الوزرای دولت علیه ایران دامه بقائه
(مجموعا چهار صحیفه است)
[یادداشت تیمورتاش درباره نامه رسولزاده]
به آقای فروغی نوشته شود.
دوست عزیزم،مراسله محمد امین رسولزاده را که آقای30خدمت حضرت اشرف آقای رئیس الوزراء نوشته بود و حضرتعالی ارسال فرموده بودند از طرف معظم الیه برای مطالعه و عرض به خاک پای مبارک ارسال شده بود و اوامر مطاعه مطابق با نظریاتی است که در موقع تشریففرمایی در تهران نیز عرض کرده بودم.
فرقه مساوات که حالیه لیدر آن محمد امین رسولزاده ابراز دوستی به ایران میکند و ما را تشویق به مخالفت با حکومت شوروی میکند و به حمایت از اعضای فرقه مزبور که در ایران هستند تحریص مینمایند مادام که در بادکوبه زمامداری میکردند بزرگترین دشمن ایران و مثل سگهای کوچک عوعوشان گوش همه را کر کرده بود.اختراع اسم آذربایجان برای بادکوبه از آثار همین رسولزاده و همراهانش است.مساواتیان آلت سیاسی هستند که ما البته با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل سیاست آنها مخالف هستیم؛البته با ترکیه دوست هستیم ولی در اینکه ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم.ضمنا خوب میدانیم که جمهوریت بادکوبه یا ارمنستان و گرجستان که رسولزاده منادی اتحاد آنها است نمیتوانند مستقلا زندگانی بکنند و قهرا باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسولزاده آن طرف البته ترکیه است. به علاوه دولت شوروی با ما دوست است و نسبت به ما کار بدی نکرده است که ما با دشمنهای دولت شوروی همسدت و همآواز بشویم و برخلاف صداقت رفتار بکنیم.اعلی حضرت همایونی میفرمایند که دولت شوروی برای ایران مفید بوده است و من به هیچ وقت راضی نمیشوم که در سیاست ضد شوروی داخل بشویم،این مطلب را برخلاف وجدان میدانم.بنابر آنچه عرض شد البته حضرتعالی اعتنایی به اظهارات رسولزاده نخواهید فرمود مخصوصا که با مخالفت عقیده که در بین است بر خلاف منطق خواهد بود اگر بدون جهت سوءظن دولت شوروی را نیز به خود جلب کنیم این قبیل اوانتورهای31سیاسی را غیر لازم میداند.
یادداشتها:
(1).برای آگاهی از این موضوع بنگرید به محمد امین رسولزاده،گزارشهایی از نقلاب مشروطیت ایران،ترجمه رحیم رئیسنیا،تهران:نشر و پژوهش شیرازه،1377
(2).بنگرید به فریدون آدمیت،فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران،تهران:انتشارات پیام،1355،صص 155-280 همچنین حسینآبادیان،رسولزاده،فرقه دموکرات و تحولات معاصر ایران(تهران،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1376)که رویکردی انتقادی نسبت به این حضور دارد.
(3).سید حسن تقیزاده،«محمد امین رسولزاده»،سخن جلد 6(1334):342- 344(به نقل از ملحقات زندگی طوفانی،در تهران:انتشارات علمی،1372،صص 465-468)
(4).تقیزاده،زندگی طوفانی،پیشین،صص 465-467
(5).همان
(6).همان،ص 467
(7).همان
(8).برای نمونه بنگرید به محمد امین رسولزاده«مختاریت آذربایجان»به نقل از رعد 29 ربیع الاول 1336 ه.ق و«ایران و ما»روزنامه ایران 5 رجب«.ق،در آذربایجان در موجخیز تاریخ،تهران:نشر و پژهش شیرازه،1379،صص 30-36 و 71-76
(9).بنگرید به کاوه بیات،طوفان بر فراز قفقاز،نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوری آذربایجان،ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال 1921-1917،تهران:مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی،1380،ص 67
(10).در مورد این کتاب که اخیرا تحت نام جمهوری آذربایجان،چگونگی شکلگیری و وضیت کنونی آن،(ترجمه تقی سلامزاده،تهران:نشر و پژوهش شیرازه،1380)به فارسی ترجمه و منتشر شده است در سطور بعد توضیحات بیشتری خواهد آمد.
(11).زندگانی طوفانی،پیشین،ص 475
(12).همان
(13).همان
(14).سفارت کبرای دولت علیه ایران،اسلامبول،نمره 145،مورخه 7 جوزا 1302،آرشیو وزارت امور خارجه،(36/15 1320)
(15).همان
(16).در حاشیه این نامه یادداشت شده است که«در 23 اسد 1302 به دار الترجمه داده شد و کتابچه برای ترجمه به یک نفر مترجم خارجی داده شد»و در یادداشتی دیگر بر ذیل همان صفحه:«کتابچه در دوسیه 1/39 ضبط است» از سرنوشت ترجمه این کتاب در دوره مورد بحث اطلاعی در دست نیست،ولی در آرشیو دکتر محمود افشار که به لطف آقای ایرج افشار به رویت نگارنده رسید،ترجمه نیمه تمامی از کتاب مورد بحث موجود است که احتمالا حاصل همین اقدام است.
(17).افتادگی در اصل
(18).سفارت کبرای دولت علیه ایران،نمره 131،آنقره،24 اردیبهشت 1305،آرشیو وزارت امور خارجه(7/1 1305)
(19).متن کامل این یادداشت نیز در پی اصل نامه،ضمیمه شده است
(20).بیات،پیشین ص 96
(21).زندگی طوفانی،پیشین،ص 754
(22). C.W.Hostler,Turkism and the Soviets,George Allen and Unwin,London,1957,pp.215- 216
(23).این مجموعه نامهها به شماره بازیابی 9399 در آرشیو ریاست جمهوری ایران نگهداری میشود.
(24).چکیست،اشارهای است به اعضاء تشکیلات چکا سازمان امنیت شوروی در مراحل نخست تأسیس
(25).ناخوانا
(26).در اصل بولشهویک
(27).ناخوانا
(28).نشریهای به مشخصات ذیل که در فاصله سالهای 1929 تا 1931 در استانبول منتشر میشد: Odlu Yurt,Milli Azerbayjan Fikriyatini tarvic eden aylik mecmua
(29).جمعیت پرومته (Promethean League) تشکیلاتی است که در سالهای بین دو جنگ اول و دوم جهانی از سوی ملل و اقوام اتحاد شوروی تأسیس شد این تشکیلات که بیشتر از گروههای مهاجر و تبعیدی ملل و اقوام اتحاد شوروی تشکیل شده بود علاوه بر فعالیتهای علنی مانند انتشار کتب و نشریات،کارهای مخفی هم میکرد.نشریه Kurtulus (رهایی9به ترکی آذربایجانی،یکی از نشریات تحت پوشش آن بود.
(30).ابهام در اصل
(31).به معنای ماجراجویی
منبع: مجله گفتگو » خرداد 1381 – شماره 33
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.