هرج و مرج در نگارش ترکی آذری ایران

می پرسند آیا قواعد معینی هست که ترکی آذری ایران را طبق آن بنویسیم؟ نه، نیست.

قواعد املاء و خط از کجا می آید؟ ابن کار با وضع قانون و حکم دادگاه عملی نیست. مدرسه و تحصیل است که باعث میشود یک الفباء و یا املاء جا بیافتد. اینکه در یک کشور به کدام زبان، با کدام الفبا خوانده و نوشته میشود، معمولا چیزی است که دولت ها و حکومت ها معین میکنند. قواعد املاء هم معمولا از سوی حکومت ها، مثلا وزارت آموزش و پرورش در همکاری با دانشگاه ها، آکادمی ها و شخصیت های برجستهٔ ادبی و علمی کشور معین میشود.

تقریبا در همهٔ کشور های دنیا همین طور است. در آلمان، فرانسه، بریتانیا، آمریکا، چین، روسیه و ترکیه هم همین طور است. در آلمان زبان رسمی و اصلی تحصیل در همهٔ مدارس و دانشگاه ها آلمانی است. الفبای آلمانی مبتنی بر الفبای لاتین با مشخصات آلمانی است. در بریتانیا زبان رسمی و مشترک تحصیل انگلیسی است که الفبایش مبتنی بر لاتین است، اما املای خاص خودش را دارد. این املا طی دستکم ۵۰۰-۶۰۰ سال گذشته شکل معاصر خود را یافته است.

اما اگر مردم اسکاتلند بخواهند به زبان بومی و محلی خود بنویسند، باید از کدام خط و الفباء پیروی کنند؟

در ایران باستان پارسی باستان حاکم بود. بعد زبان فارسی میانه و یا «پهلوی» زبان مشترک و ملی شد. بعد از اسلام فارسی معاصر دوباره تبدیل به زبان مشترک و ملی ایرانیان گشت. الفبای فارسی هم از میخی و آرامی-پهلوی گذشته به الفبای فارسی تبدیل شد که مبتنی بر الفبای عربی با مشخصات فارسی است. در این میان بر پایۀ ادبیات و فرهنگ فارسی و اسناد و مدارک رسمی و اداری و علمی که در این مدت نوشته میشد، یک املای استاندارد بوجود آمد که اگرچه به تدریج تغییر می یافت، اما در عمل بصورت استاندارد در آمد. وقتی در قرن بیستم و دورۀ رضا شاه آموزش و پرورش سرتاسری و مشترک ایجاد شد، طبیعتا خط و الفبای فارسی هم منسجم تر و استانداردتر شد.

اما در بارۀ قواعد املای ترکی آذری، کردی، بلوچی، گیلکی، تاتی، مازنی، لری چه میتوان گفت؟ آیا در مورد هرکدام از این ها استاندارد و معیار خواندن و نوشتنی وجود دارد؟

معیار و استاندارد خواندن و نوشتن در مدرسه حاصل میشود.

وقتی در مدارس زبان یک اقلیت تدریس نشود، طبیعی است که در مورد خط و املای آن زبان سیستم معین و استانداردی جا نمی افتد. آنوقت مردم یا خط و الفبای مردم همزبان کشور های همسایه را تقلید میکنند که آن هم اغلب با نیاز ها و ویژگی های اقلیت های داخل کشور متناسب نیست. و یا هرکس هر طور خواست، میخواند و می نویسد. این هم باعث هرج و مرج میشود.

در سال ۱۳۸۰ یک عده به سرپرستی مرحوم دکتر جوادهیئت در تهران جمع شده یک «سمینار اورتوگرافی ترکی آذری» برگزار کردند. همانجا یک رشته قواعد و دستورالعمل ها تائید شد که برای بسیاری ها سوال برانگیر بودند. ولی از همان کاربرد واژهٔ «اورتوگرافی» بجای «املاء» و «قورال» بجای «قاعده» و یا املاهائی نظیر «مورکب» بجای «مرکب» و «حیصه» (حصه) به معنای «قسمت، بخش» معلوم بود که این مصوبات مخلوطی از قواعد املائی و واژگانی باکو واستانبول است. کما اینکه بزودی آن مصوبات هم مانند برخی دیگر به بوتهٔ فراموشی سپرده شد.

صرفنظر از این قبیل تلاش های ناموفق و دور از زبان واقعی مردم، در ایران هم از نگاه نگارش ترکی آذری همچو هرج و مرجی حاکم است.

این که در مدارس در کنار زبان اصلی و مشترک ملی، یعنی فارسی، اجازۀ تحصیل زبان مادری اقلیت ها بعنوان یک درس انتخابی چند ساعته در هفته داده خواهد شد یا نه، کار و تصمیم دولت است.

امید شخصی من همین است. اما در این مدت که زبان های اقلیت ها در مدارس تدریس نمی شود، اشخاص و گروه ها نباید «ساز خودشان را بزنند» و هر کس هر طور خواست بنویسد و بخواند. بهتر است به سنت صد سال پیش خواندن و نوشتن حدالامکان وفادار ماند و از آزمایش های بی بند و بار پرهیز نمود. من خودم از املائی پیروی میکنم که در «هوپ هوپ نامه» مرحوم صابر و داستان های جلیل محمدقلی زاده بکار برده شده، اما هیچ جائی بصورت قواعد املاء به ثبت نرسیده است.

از نظر کاربرد الفبا و املای ترکی آذری در ایران نگران دو موضوع هستم، یکم: استفاده بی رویه بعضی ها از الفبای لاتین (چه خط معاصر ترکی ترکیه و ترکی جمهوری آذربایجان و چه خط انگلیسی) و دوم: املاهای بی بند و بار به سلیقه شخصی و گروهی که سنت املای ما در هزار سال گذشته را زیر پا میگذارد مانند املاهائی از قبیل «کیتاب» («کتاب») و یا «عؤمور» («عمر»).

مثلا به یک متن از یک سایت و املای ترکی آذری ایران آن توجه فرمائید که بطور کاملا تصادفی دیده ام:

شکر خسته‌لیگی اساساً ایرثی علامتلر داشییان خسته‌لیکلردن ساییلیر. بو خسته‌لیک اینسانلاردا مده‌آلتی وزی‌نین اؤز فونکسییاسی‌نین دوزگون یئرینه یئتیره بیلمه‌مه‌سیندن ایره‌لی گلیر.

این متن در بارۀ بیماری قند توضیح میدهد. اولا بیماری قند را مانند آنچه که در باکو و استانبول رایج است بیماری «شکر» می نامد، «بیماری» را برعکس ما آذری های ایران «نوخوشلوخ» نه، به سبک باکو و استانبول «خسته لیک» (خستگی!) می نامد و یا بجای «کارکرد» «فونکسییا» میگوید که این صورت روسی اش در باکو رایج است. این جمله مجموعا ملغمه ای از ترکی آذری ایران و جمهوری آذربایجان و همچنین ترکی ترکیه است. اما اینها موضوعات واژگان و تعابیر هستند. از نگاه املاء مشکلات جدی تری در اینجا هستند: بجای «انسان»: «اینسان»، بجای «معده»: «مده» و غیره. نتیجۀ کار این است که احتمالا از ۱۰۰ ایرانی ترکی زبان آذری احتمالا ۹۹ نفر نه اینکه این جمله را نخواهد فهمید، بلکه با دیدن همان دو سه کلمۀ نخست، خواندن تمام متن را رها خواهد کرد!

ما بیش از هزار سال است که ترکی ایران را با الفبای فارسی می نویسیم. بیش از هزار سال است که ما چه در فارسی و عربی و چه در ترکی «کتاب» را «کتاب» (و نه «کیتاب») و «عمر» را «عمر» (و نه «عؤمور») و یا نام کشور «مصر» را «مصر» (و نه «میصیر») نوشته ایم. قواعد املا البته طی سالیان دراز در هر زبان کم و بیش تغییر مییابد و در فارسی و ترکی هم تغییر یافته است. در ترکیه و آذربایجان قفقاز هم همینطور بود. ولی در آنجا بعد از هزارسال الفبا را در اوایل قرن گذشته عوض کرده ابتدا الفبای لاتین، سپس روسی و بعد باز الفبای لاتینی را در پیش گرفتند که حروف بخصوص و جدیدی به آن اضافه شده است.

بنظر بنده تغییر کلی الفبا زمین لرزه بزرگی در تاریخ و ادبیات مکتوب یک زبان است و باعث سکته ای جدی در حافظه تاریخی و فرهنگی متکلمین آن زبان شده و بین مردم و گذشته فرهنگی و تاریخی اش جدائی خطرناکی ایجاد میکند. تغییر الفبای ترکی در ترکیه و آذربایجان قفقاز جای بحث دارد و شخصا بنظر من ناشی ازشرایط سیاسی اوایل قرن بیستم و بطور مشخص فشار سیاسی مسکو در مورد آذربایجان و سیاست زدگی در مورد ترکیه بوده بدون آنکه مسئولین امور به تاریخ و سنت فرهنگ و زبان خود و تاثیرات کمی دراز مدت تر این تغییرات فکرچندانی بکنند. اما، خوب، این کار خود آنهاست و به ما بعنوان آذربایجانیان ایران حداقل مستقیما مربوط نیست.

و لیکن ما در ایران تغییر الفبائی نداشتیم و چنین چیزی را نه در مورد فارسی و نه ترکی آذربایجان ایران تجربه نکرده ایم. هر چه نوشته ایم با همین الفبا و خط فارسی ایران بوده. این امر در مورد فارسی حدالامکان خوب کار کرده و اجرا شده. اما بعد از رضا شاه که نظام تحصیلی سرتاسری، مرکزی و مجبوری شده، امکان تحصیل ترکی و یا کُردی در مدارس موجود نبوده و از طرف دیگر انتشارات به زبان های محلی هم محدودیت هائی داشته که البته مربوط به موضوعات سیاسی این انتشارات هم بوده است.

یعنی در همین مدت ۹۰ سال اخیر که همزمان با رشد کار چاپ و انتشار، مرکزی شدن و گسترش تحصیل و آموزش و مطبوعات و رسانه ها بوده، ما ازجهت فارسی و استاندارد شدن آن پیشرفت خوبی کرده ایم اما از نظر ترکی آذری ایران از این امکانات محروم بوده و فقط متکی به کوشش شخصی و یا گروهی چند نفر بوده ایم. این وضع هم در عمل هرج و مرج شدیدی در نوشتن و خواندن ترکی آذری ایران بوجود آورده است چرا که بخاطر نبودن یک استاندارد در ایران، معیار روشنی برای واژگان، املا و یا دستور زبان و تلفظی نبوده است که همه ملزم به رعایت آن باشند.



دسته‌ها:زبان آذربایجان در گذر زمان