تُرکان ١٠٠٠ سال پیش و حالا

عباس جوادی – ابتدا میخواهم در اینجا مطلبی از ادبیات فارسی ایران نقل کنم:

در ترکان و اصحاب ایشان

الیأجوج و المأجوج: قوم ترکان که به ولایتی متوجه شوند.

القحط: نتیجهٔ ایشان.

المصادرات و القسمات: سوقات ایشان.

التالان: صنعت ایشان.

التراش: مال ایشان.

زلزله الساعة: آن زمان که فرود آیند.

النکیر و المنکر: دو چاوش ایشان که بر دو طرف در ایستاده و بر چماق تکیه زده.

عبید زاکانی: رساله دلگشا

مطمئنم بسیاری از ما با خواندن این مطلب آزرده خاطر و شاید غضبناک خواهند شد. بعضی ها خواهند گفت چاپ و پخش و نقل چنین مطالبی باعث تفرقه و دشمنی میشود و باید از آن جلوگیری نمود. یک دسته هم شاید این متن (و نویسنده اش) را «محکوم و تکفیر» کنند در حالیکه یک دسته دیگر هم شاید ذوق زده شوند و بخواهند آن را اینجا و آنجا پخش کنند.

ولی واقعیت چیست؟ واقعیت اینست که این مطلب بخشی از «رساله دلگشا»، اثر شاعر و نویسنده طنز و هزل نویس قزوینی نظام الدین عبید زاکانی است که مولف آثار گرانبهائی مانند «موش و گربه» هم هست. تخصص عبید به تازیانه انتقاد گرفتن تعصب و خرافات، ظلم و جهل است و در این راه او در مقابل ایرانی و عرب و ملا و قاضی هم ایست نمیکند. در عین حال عبید مطالبی دارد که از نظر عرف رایج آن دوران و امروز ایران میتوانند «مستهجن» خوانده شوند. عبید که هم دوره حافظ بوده در شیراز درس خوانده و کار کرده و در اواخر عمر خود به موطنش قزوین برگشته است. جالب اینکه خود عبید از نسل و تبار قبیله عرب «بنی خفاجه» بوده که به ایران آمده و در نواحی همدان و قزوین ساکن شده بودند.

واقعیت دیگر چیست؟ اینست که این نوشته مربوط به ۷۰۰ سال پیش است. عبید این و دیگر آثارش را در قرن هفتم واوایل قرن هشتم هجری (قرن چهاردهم میلادی) یعنی بدنبال دو جریان مهم در سرزمین ایران کنونی نوشته است: امواج لاینقطع کوچ قبایل و عشایر ترک از آسیای مرکزی به خراسان و بقیه مناطق ایران و مهمتر از همه به آناتولى و هجوم ویرانگر مغول در حالیکه بخش مهمی از قبایل ترک یا در جریان فرار از دست هجوم مغول و یا بعنوان سربازهمراه با مغول ها به ایران آمده بودند. جريان کوچ قبایل ترک بیش از صد سال بعد از قرن چهاردهم هم ادامه یافته است.

واقعیت دیگر اینست که «کوچ» و اسکان قبایل ترک از آسیای مرکزی به ایران همرا ه با خرابی، غارت و کشتار بسیاری بوده است که اگر چه با هجوم مغول قابل مقایسه نیست اما حمله مغول و دوره ایلخانان (یعنی جانشینان چنگیز) در ایران در مجموع ۸۰-۹۰ سال طول کشیده در حالیکه کوچ قبایل ترک تقریبا برای ۵۰۰ سال مستمر بوده است. فرق دیگر در اینکه مغول ها از نظر تعداد کمتر بودند و آمده بودند تا غارت كنند و بروند – و یا اینکه اکثر آنها در ابتدا چنين نقشه اى داشتد، اگرچه بعضی از آنها بعنوان اقشار حاکم و سلطان و خان ماندند و بتدریج با مردم محلی آمیختند و مستحیل شدند. اما قبایل ترک زبان پر شمار بودند و اغلب بصورت طایفه و یا ایلات هرکدام ۵۰۰ تا ۵-۶ هزار نفری آمدند که بمانند و صد ها سال از شرق به غرب کوچیدند تا بالاخره اکثریت آنان در وطن هاى جدیدشان ساکن شدند. اکثر مردم عادی این ایلات و عشایر در سرزمین های جدید به کار دامداری وکشاورزی رو آوردند. تعدادی از زن و مرد و کودک که در جنگ ها و زد و خورد ها اسیر افتاده و بی پول و بی پناه شده بودند بعنوان غلام و کنیز در بازار های برده فروشی همه ولایات به فروش میرفتند. آنها که پیش کسوت تر بودند و هنر جنگجوئی داشتند بعنوان سربازان مزدور و فرماندهان به خدمت پادشاهان محلی در آمدند و حتی در ارتش این پادشاهان بر علیه قبایل جدید ترک که میامدند جنگیدند و یا وقتی قدرت کافی یافتند خود بر تخت سلطنت نشستند و امپراتوری های اصلی منطقه را تاسیس و برای صد ها سال حفظ کردند.

یک نمونه اش سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود غزنوی بود که پدرانشان از غلامان تُرک بودند که سامانیان آنها را خریده همچون سرباز و جنگنده بکار گرفتند اما هنگام ضعف سامانيان حکومت خراسان را بدست گرفتند و بعد از مدتی از سوی نیروئی قوی تر و بزرگ تر یعنی سلجوقیان (که آنها هم تُرک بودند) عقب رانده شدند.

در تاریخ سلجوقیان (۱) میخوانیم که قبل از فتوحات بزرگ اولین سلطان سلجوقی یعنی طغرل بیگ، برادرش چاغری بیگ برای یک «سفر اکتشافی» با سه هزار جنگجویش به خراسان، ری، آذربایجان، ارمنستان و وان میرود و با غنایم هنگفتی به آسیای مرکزی برمیگردد و به برادرانش توصیه میکند که راه به مشرق «پر برکت است».

اما مثل دیگران، بعد از اینکه سلجوقیان بر سریر قدرت نشستند، خودشان برای حفظ امنیت و آرامش کشور کوشش کردند از کوچ بیشتر قبایل ترکمن و یا حد اقل غصب و غارت آنان جلوگیری کنند اما کمتر در این رهگذر موفق شدند. در زمان سلجوقیان و سپس مغول ها بود که کوچ قبایل ترک به ایران و ترکیه کنونی افزایش پر شدتی یافت.

طبیعتا «کوچ» آن دوره ها هیچوقت با صلح و آرامش و رضایت طرفین و یا خرید زمین و یا خانه رخ نداده، بر عکس با حمله، غارت، غصب و کشتار همراه بوده است. علاوه بر این، ما در اینجا نه از يك كوچ عده محدودى در مدت زمانى كوتاه بلكه از کوچ صد ها هزار نفر و احتمالا چند میلیون نفر در عرض ۵۰۰ سال از آسیای مرکزی به خراسان، از آنجا به تمام ایران و از آنجا به ترکیه و عراق کنونی صحبت میکنیم.

این دوره ای ۵۰۰ ساله است که تقریبا از سال ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی یعنی از قبل از غزنویان شروع شده تا سلجوقیان و صفویان را در بر میگیرد. تصور قالبی از «ترک ها» و اقوام ترک بعنوان افرادی که جنگجو، جسور، خشن، غارتگر، بیرحم، سرباز، امیر و سلطان و در عین حال «زیبا»، «چشم باریک» و «دلربا» هستند مربوط به همین دوره و کوچ های آنان از شرق به غرب است. این دوره، مرحله طولانی تاخت و تاز ها و غارت و کشتار و در عین حال خرید و فروش بردگان از آسیای مرکزی است که اکثرشان را ترکان تشکیل میدادند و همه این عوامل منتهی به قالب های مبتنی بر رخداد های اجتماعی و یا پیشداوری های مذکور میشود که با وجود همه مبالغه ها در ميان مردم بومى، با واقعیات چندان هم بی ربط نبودند و به ادبیات و شعر هم رسوخ کرده اند.

این همان دوره آشوب، حملات قبایل، غصب خانه و مال و ثروت و همچنین زمین دامداری و کشت، تعیین شاهزاده ها و یا خویشان سلطان ها به مقامات پراهمیت و پر درآمد فرماندار و والی و قاضی و غیره است که ۵۰۰ سال، تا دوره صفویان با بعضی فاصله ها و استثنا ها حکمفرما بوده و حتی در دوره صفوی و بعدش هم به نوعی و شکلی ادامه داشته است. این همان دوره ای است که عبید زاکانی، و نه فقط او بلکه فردوسی، نظامی، خاقانی، سنائی و دیگران با کنایه و یا آشکارا از «ظلم و تعدی» قبایل کوچنده تُرک و رفتار و گفتار «تُرکانه» آنان شکایت کرده اند. این وضع چه در ایران و چه در «بلاد روم» یعنی ترکیه کنونی که یکی از اهداف اصلی کوچ قبایل ترک بود بسیار مشابه بود.

چند مثال
خون خوری تُرکانه کاین از دوستی است

خون مخور، تُرکی مکن، تازان مشو

خاقانی: دیوان اشعار: غزلیات: غزل شمارهٔ۲۹۷
ویا
به نفرین تُرکان زبان برگشاد

که بی فتنه تُرکی ز مادر نزاد

زچینی بجز چین ابرو مخواه

ندارند پیمان مردم نگاه

اگر تُرک چینی وفا داشتی

جهان زیر چین قبا داشتی

نظامی گنجوی: شرف نامه: سگالش خاقان در پاسخ اسکندر

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجره من و گویی که گل برو
تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم من این قدر که به ترکی است آب سو
آب حیات تو گر از این بنده تیره شد
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک خو
رزق مرا فراخی از آن چشم تنگ توست
ای تو هزار دولت و اقبال تو به تو
ای ارسلان قلج مکش از بهر خون من
عشقت گرفت جمله اجزام مو به مو

مولانا جلال الدین رومی، دیوان شمس، غزلیات، ش ۲۲۳۳

توضیح اینکه در ادبیات آن دوره ها برای صد ها سال تعابیری مانند «تُرکانه»، «ترکتازی» و یا «تُرکی صفتی» به معنی «خشونت در گفتار و رفتار» رایج بوده که ظاهرا نوعی انعکاس همین کوچ های خشونت بار چند صد ساله است و از طرف دیگر در ادبیات همین دوره منظور از «چینی» و «تُرک چینی» (و یا «ختائی») اغلب افراد منسوب به قبایل تِرک زبان بود که از آسیای مرکزی و «چین و ماچین» به ایران کوچ میکردند زیرا ایرانیان بومی، تازه رس های ترک زبان، «سپید پوست و چشم باریک» را«شبیه چینی» ها تصور میکردند.

این گونه تعابیر و لغات، اشعار و حکایات در آن دوره ها وجود داشت. حتی در زبان و اشعار ترکی هم رگه هائی از این ذهنیت منفی نسبت به تُرک ها و زبان، گفتار و رفتار آنها را میتوان یافت. در جمهوری آذربایجان هنوز برای بیان خشن بودن طرز گفتار یک فرد از تعبیر«تورکون سؤزو» («به گفته ترک ها») استفاده میکنند. به این ضرب المثل ترکی آذری ایران دقت کنید: «تاتین گلیشی، تورکون گئدیشی – ترجمه: مهمان آمدن تات خوش آیند است و رفع مزاحمت ترک.» و یا مثلا محمد فضولی، شاعر معروف تُرک (از طایفه بیات اوغوز ها) که به هر سه زبان تُرکی و فارسی و عربی مینوشت و در قرن پانزدهم – شانزدهم میلادی (۱۴۸۳-۱۵۵۶) درعراق کنونی زندگی کرده مینویسد:

اول سببدن فارسی لفظیله چوخدور نظم کیم

نظم نازک ترک لفظیله ایکن دشوار اولور

منده توفیق اولسا بو دشواری آسان ایلرم

نوبهار اولقاج دیکندن برگ گل اظهار اولور

ترجمه
علت اینکه نظم به لفظ فارسی زیاد است اینست که – (نوشتن) نظم نازک (لطیف) به ترکی دشوار است – اگر توفیق دست دهد من این دشوار را آسان خواهم کرد – وقتی نوبهار شد برگ گل از خار ظهور میکند.

ظهور گلبرگ از خار
در مورد «نظم»، اگرچه رقابت نظم ترکی با فارسی هیچ هم آسان نبوده، اما نظم ترکی بعد از فضولی و در این ۵۰۰ سال اخیر پیشرفت بسیاری کرده و کسی نمیتواند انکار کند که امروزه ادبیات ترکی با داشتن شعرائی مانند یحیی کمال و ناظم حکمت و حتی اخذ جایزه نوبل در ادبیات، چیززیادی از ادبیات دو زبان بزرگ دیگر شرق یعنی عربی و فارسی کم ندارد.

و اما در این ۱۰۰۰ سال گذشته و حد اقل در این ۵۰۰ سال اخیر «از زیر این پل آب های بسیاری گذشته» و تحولات عمیقی در ایران، قفقاز، ترکیه و منطقه شده است. آنهائی که عبید زاکانی و نظامی و دیگران بعنوان «تُرک» و «چینی» توصیف میکردند در این مدت با مردم بومی منطقه در آمیخته در هر بخشی از آن یعنی ایران و ترکیه و غیره ملت های مستقلی بوجود آورده و از آن دفاع و حراست کرده اند. در ایران همان اقوام تُرک همراه با آمیزش با مردم بومی و تشکیل سلسله های ایرانی مدافعان اصلی ایران معاصر شده اند و در ترکیه به مدت ۶۰۰ سال آخرین امپراتوری اسلامی یعنی سلسله عثمانی را بنیاد کرده حفظ نموده اند که به جمهوری ترکیه کنونی منتج شده است.

یک نتیجه اینکه این آثار، اشعار، حکایات و امثال مربوط به هزار تا ۵۰۰ سال پیش، حوادث آن دوره و عواقب آن حوادث است و از نظر جامعه شناسی و تاریخ، ظهور چنین نگرش ها، واکنش ها، ذهنیت ها و تصورات در آن بستر تاریخی چیز عجیبی نیست. اما اینها را نمیتوان و نباید عینا به زمانه و اوضاع کنونی منتقل کرده از آن برای پندار ها و رفتار های امروزی مان نتیجه گیری کرد. جای تاسف در آنست که اکثریت بزرگ ما این قبیل اشعار، حکایات و ضرب المثل ها را طوطی وار تکرار میکنیم بدون آنکه بدانیم این آثار متعلق به کی هستند، در کدام جغرافیا، تحت چه شرایطی و در کدام دوره تاریخی – اجتماعی بوجود آمده اند.

نتیجه دوم اینکه به صرف اینکه این قبیل اشعار و آثار و مطالب آهنگ ضد یک قوم را دارند، خنده دار است اگر کسانی بخواهند امروز بعد از گذشت ۷۰۰-۸۰۰ سال این آثار و مطالب تاریخی و ادبی را یا کاملا نادیده بکیرند و یا این گونه مطالب، نویسندگان آن و یا کلا ادبیات فارسی را «تحریم» و یا «تلعین» کنند. این قبیل مطالب را در بسیاری از زبان ها و ادبیات ها، از جمله خود ترکی هم میتوان یافت. از طرف دیگر این قبیل آثار و ادبیات به فارسی در مورد اعراب و دیگران هم هست و میدانیم که اعراب و ترک ها وهندی ها هم در باره ایرانیان و تاجیک ها دارند که این آخری (یعنی هندی ها) بیشتر مربوط به دوره های لشکر کشی های غزنویان و نادر شاه به هند میشود.

و نتیجه سوم اینکه کسانی که یا از روی نادانی و یا مغرضانه از این قبیل ادبیات هزار سال پیش برای سیاست ورزی های امروزشان سوء استفاده میکنند آب ها را بطور خطرناکی گل آلود میکنند.

نه میتوان تاریخ را انکار کرد و ادعا نمود که چنین حوادثی در طول مدتی چند صد ساله نبوده و هرچه در تاریخ و ادبیات منعکس شده دروغ و مبالغه است و نه میتوان با نگاه و تصورات ۵۰۰-۱۰۰۰ سال قبل امروز به اقوام کوچنده دیروز نگاه کرد گویا اینها همان ها هستند که خانه ها و ثروت ایرانیان و رومیان بومی این سرزمین ها را با خشونت و قهر گرفته اند.

همه مردمانی که امروز درآسیای میانه، افغانستان، ایران، قفقاز، ترکیه و بخشی از عراق میبینیم آمیخته ای از مردم بومی پیش از اسلام، پیش از ترک و مغول و اقوام و قبایلی است که بعدا آمده در این سرزمین ها ساکن شده اند. نوادگان آن اقوام عرب و ترک و مغول هم نوادگان همان مردم بومی هستند که امروزه افغان، ایرانی و یا ترک (ترکیه) مینامیم.

خود مردمی که چه در ایران و روم و چه در سرزمین های دیگر دنیا در یک مقطع زمانی «بومی» خوانده میشدند خود از جائی به این سرزمین های «بومی» خود آمده اند، چرا که هیچ قوم و ملتی در جائیکه «بومی» خوانده میشود بطور ازلی و از ابتدای خلقت و تاریخ نزیسته و روزی و روزگاری، کمی پیشتر یا بعد تر، به آنجا آمده است.

درست مانند وایکینگ ها، فرانک ها، هون ها، ژرمن ها… عین آنگل ها و ساکسون ها که از آلمان و هلند و دانمارک کنونی به جزیره بریتانیا رفته با اختلاط قومی و زبانی با مردم بومی، ملت و مملکت کنونی انگلیس و بریتانیا را ایجاد کرده اند.

هم بی معناست کسی احساس عقده و کمبودی کند که چند قرن بعد تر از قومی دیگر به سرزمینی آمده و هم مسخره است کسی بخود و گروه اجتماعیش ببالد چرا که آنها کمی پیشتر از اقوام بعدی آنجا بوده اند.

مگر ریشه همه ما از آفریقا نیست؟

(نشر اول این مقاله در ژانویه 2013 بود)

————————-

بعضی منابع:

1) M. Halil Yinanç: Türkiye Tarihi Selçuklular Devri, s. 36

2) Kamuran Gürün: Türkler ve Türk Devletleri Tarihi, 1981

3) تاریخ اسلام. پژوهش دانشگاه کمبریج. تهران 1381

4) عباس جوادی: چگونه «انگلستان» انگلستان شد



دسته‌ها:اقوام و قبایل, زبان، هویت و ملیت

برچسب‌ها:, , ,