عباس جوادی – سال ها پیش وقتی من به دبیرستان میرفتم اول کلکسیون تمبر دااشتم. بعد عکس های هنرپیشه ها را جمع میکردم. بعدا هم به سرم زد که لغت های جالب و نادری را که ما آن وقت ها در تبریز بکار میبردیم بنویسم. این کار را کردم و نتیجه این کار دفترچه ای بود شامل حدودا 70-80 لغت که متاسفانه بعداز دوران دبیرستان که به خارج از کشور آمدم گم و گور شد. حیف.
حالا از آن لغت ها فقط چند تائی در ذهنم مانده که میخواهم اینجا بنویسم و از شما دعوت کنم که اگر از این قبیل کلمات ولغات و تعابیر اطلاع دارید که امروزه احتمالا مهجور و فراموش شده، بنویسید و بفرستید تا به این لیست اضافه کنم. (شاید بهتر است که مستقیما زیر این مقاله در بخش «نظر شما» بنویسید که سریعتر منتشر شود. و یا اینکه بنویسید و از طریق «تماس» بفرستید.)
(tənəbi)ته نه بی
به معنای «قوناق اوتاغی» و یا اطاق پذایرئی مهمانان.
پر رو، سمج. احتمالا اصلش «سیمین تن» است = (simitən) سیمیتن
(kərdi)کردی
تقسیمات داخل حیاط که در آن درخت، گل و یا سبزی و غیره میکاشتیم
(mitbax) میتباخ
مطبخ و یا «آشپزخانا»
(çoğan) چوغان
محصولی بود گیاهی که در آشپزخانه برای شستشوی ظرف بکار میبردندو شبیه تخته ریز شده بود و کمی هم کف میکرد
(kəpir) کپیر
این را هم برای شستشوی ظرف مخصوصا سفید کردن ظروف فلزی بکار میبردند. بنظرم نوعی گِل بود و رنگ سربی داشت.
(pəsab) پساب
آب کثیفی که بعد از شستشو بیرون ریخته میشود (حمام و یا آشپزخانه). بنظر میرسد فارسی قدیم است اما فارس ها این کلمه را نمیشناختند
(vəl) ول
دستگاه چوبی که گاو را به آن میبندند و در خرمنگاه با آن گندم را از کاه جدا میکنند.
(dəj) دژ
وسیله ای بود چوبی که هر کدام شکل دیگری داشت. مباشر مالک با آن روی گندم چیده شده هر دهقان در خرمنگاه علامت میزد تا اینکه تا زمان تقسیم محصول بین زارع و مالک دست نخورد
ənnənmək، ənnəmax اننه نمک، اننه نماخ، احتمالا: انلنماخ
احساس غرور و افتخار کردن، پُژ دادن
مستراح = ماوال = MAVAL
(qeynalti) قینالتی
به معنای صبحانه. این را من از دوستان ارومیه (آن وقت ا رضائیه) شنیده بودم. در ترکیه دیدم که به صبحانه «کاهوالتی» میگویند.
پی سر = peysər
یعنی پس گردن . مثلا «بیری نین پی سرینه سالماق» یعنی پس گردنی زدن به کسی
پی اسکن به معنای پاشنه کش piyəskən
احتمالا «پای افکن»
چالاسر (چاله سر): دست شوئی، ،«چاله» ای که در آنجا دست و سر و رو میشوئیم.
boy demək بوی دئمک به معنای کَرکَری خواندن
عین القوباد (eynulqubad): عجیب غریب
نا تاراز (nataraz): ، نامناسب. لابد نا تراز است
انه شوش (ənəşuş) : عجیب غریب
کوناز (konaz) : لجباز
تیکیرگه (tikirgə) سمغ، شیره درخت
(herə) حاشیه و یا لبه دیوار که بعضا روی آن گلدان و غیره هم میگذارند
این سایت شاید مورد پسند شما قرار گیرد:
امثال و لغات ترکی آذری
TurkiMeseller.com
این وب سایت دارای بیش از سه هزار مثل ترکی آذری ایران است و تعداد روزافزونی واژگان و اصطلاحات ترکی آذری ایران است که معولا در فرهنگ های لغات ترکی یافت نمی شوند. در واقع این سایت از دو بخش عبارت است: یکم: ضرب المثل ها و دوم: لغات و اصطلاحات جالب و نایاب ترکی آذری که ما از طریق ثبت آنها در این سایت کوشش به حفظ آنها می کنیم.
دستهها:تورکی Türkçe, زبان و ادبیات
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.