الفبا و املای ترکی آذری

Torki Azari

بنده از نظر کاربرد الفبا و املای ترکی آذری در ایران نگران دو موضوع هستم، یکم: استفاده بی رویه از الفبای لاتین (چه ترکی ترکیه و ترکی جمهوری آذربایجان و چه صرفا انگلیسی) و دوم: املاهای بی بند و بار به سلیقه شخصی و گروهی که سنت املای ما در هزار سال گذشته را زیر پا میگذارد مانند املاهائی از قبیل «کیتاب» («کتاب») و یا «عؤمور» («عمر»).

ما نزدیک به هزار سال است که ترکی ایران را با الفبای فعلی ایران مینویسیم یعنی الفبای عربی با چند حرف مخصوص فارسی مانند «ژ» که در ترکی هم هستند. بیش از هزار سال است که ما چه در فارسی و عربی و چه در ترکی «کتاب» را «کتاب» (و نه «کیتاب») و «عمر» را «عمر» (و نه «عؤمور») و یا نام کشور «مصر» را «مصر» (و نه «میصیر») نوشته ایم. قواعد املا البته طی سالیان دراز در هر زبان کم و بیش تغییر مییابد و در فارسی و ترکی هم تغییر یافته است. در ترکیه و آذربایجان قفقاز هم همینطور بود. ولی در آنجا بعد از هزارسال الفبا را در اوایل قرن گذشته عوض کرده و الفبای لاتینی را در پیش گرفتند که حروف بخصوص و جدیدی به آن اضافه شده است.

بنظر بنده تغییر کلی الفبا زمین لرزه بزرگی در تاریخ و ادبیات مکتوب یک زبان است و باعث سکته ای جدی در حافظه تاریخی و فرهنگی متکلمین آن زبان شده و بین مردم و گذشته فرهنگی و تاریخی اش جدائی خطرناکی ایجاد میکند. تغییر الفبای ترکی در ترکیه و آذربایجان قفقاز جای بحث داردو شخصا بنظر من ناشی ازشرایط سیاسی اوایل قرن بیستم و بطور مشخص فشار سیاسی مسکو در مورد آذربایجان و سیاست زدگی در مورد ترکیه بوده بدون آنکه مسئولین امور به تاریخ و سنت فرهنگ و زبان خود و تاثیرات کمی دراز مدت تر این تغییرات فکرچندانی بکنند. اما، خوب، این کار خود آنهاست و به ما بعنوان آذربایجانیان ایران حداقل مستقیما مربوط نیست.

و لیکن ما در ایران تغییر الفبائی نداشتیم و چنین چیزی را نه در مورد فارسی و نه ترکی آذربایجان ایران تجربه نکرده ایم. هر چه نوشته ایم با همین الفبا و خط عربی – فارسی ایران بوده. این امر در مورد فارسی حدالامکان خوب کار کرده و اجرا شده. اما بعد از رضا شاه هم تحصیل بزبانی جز فارسی اصولا ممنوع شده و هم چاپ و انتشارات ترکی آذری و یا کُردی و غیره شدیدا محدود گشته است.

یعنی در همین مدت 90 سال اخیر که همزمان با رشد کار چاپ و انتشار، مرکزی شدن و گسترش تحصیل و آموزش و مطبوعات و رسانه ها بوده ما ازجهت فارسی و استاندارد شدن آن پیشرفت خوبی کرده ایم اما از نظر ترکی آذری ایران از این امکانات محروم بوده و فقط متکی به کوشش شخصی و یا گروهی چند نفر بوده ایم. این وضع هم در عمل هرج و مرج شدیدی در نوشتن و خواندن ترکی آذری ایران بوجود آورده است چرا که بخاطر نبودن یک استاندارد در ایران، معیار روشنی برای واژگان، املا و یا دستور زبان و تلفظی نبوده است که همه ملزم به رعایت آن باشند.

امروزه املای ترکی آذری ایران در هرج و مرج است. املا های سنتی شعرکلاسیک مانند فضولی و یا مثلا دوران مشروطه و «هوپ هوپ نامه» و یا بعد تر یعنی معجز و شهریار و دهه 1340 را میدانیم. اما 30-40 سال است که بخصوص با تحصیل و زندگی صد ها هزار نفر در ترکیه و بعد تر سقوط شوروی، استقلال جمهوری آذربایجان و افزایش رفت و آمد به آذربایجان قفقاز تاثیر الفبای لاتین این دو کشور و املا و حتی واژگان و دستور زبان و تلفظ مخصوص بخود آنها در نوشتن و املا و حتی الفبای ترکی آذری ایران بیشتر شد و بی نظمی در این زمینه بُعد بمراتب گسترده تری یافت. حتی در داخل کشور بعضی ها بصورت شخصی و یا گروهی قواعدی برای املا ساختند، «کتاب» را «کیتاب» نوشتند، به «عکس» به سبک باکو «شکیل» گفتند و یا «مدرسه» خودمان را به سبک باکو «مکتب» و یا به تبعیت از ترکیه «اوخول» نامیدند – و نه فقط این: حتی بعضی ها بصورت شخصی و یا گروهی الفبا را یکسره عوض کرده شروع به نوشتن به لاتین (غالبا هر کس به سبکی و اکثرا مخلوطی از ترکی ترکیه و باکو) نمودند.

دلیل اصلی که برای تغییر الفبا و یا حتی تغییرات اساسی در املای سنتی کلمات آورده میشود این بوده و هست که چون الفبای فارسی «آوائی» (یعنی «فونتیک») نیست و مثلا آواهای باصدا (یعنی مصوت ها) را خوب منعکس نمیکند و یا برای یک آوا مانند «ز» چند حرف هم آوا (ز-ض-ظ-ذ) دارد نوشتن و خواندن مشکل میشود و این گویا باعث بیسوادی شده و مانع پیشرفت جامعه میگردد!!

خیلی معذرت میخواهم. این دیگر بیسوادی مدعیان اين قبيل حرف ها هست و نه بیسوادی مردم. ریشه بیسوادی در سیاست و عوامل اجتماعی مانند نبودن تحصیل، مدارس، کتاب و آموزگار است و نه الفبا و یا املا. بااین حساب باید ژاپنی ها و چینی ها و روس ها اول الفبای لاتین را قبول ميكردند تا پیشرفت کنند و يا بايد مردم همه کشور هائی که الفبای لاتین دارند پیشرفته و یا کاملا باسواد میبودند که چنین نیست.

تازه همه میدانیم که در موضوع املا هم این ادعا صحیح نیست. زبانهای فرانسوی، انگلیسی و یا حتی آلمانی هم که از الفبای لاتین استفاده میکنند املاهای کاملا آوائی («فونتیک») ندارند. مثلا در فرانسه انواع صرف یک فعل ممکن است یک نوع تلفظ شود اما چهار پنج نوع مختلف نوشته شود و يا در آلمانى حرف

S

بعضى جا ها «س» و در بعضى محيط هاى املائى «ز» صدا ميدهد.

این تصورات و ادعا ها که اگر الفبا را عوض کنیم و یا املا را بطور رادیکال تغییر دهیم زود و بطور ساده زبان را خواهیم آموخت و مملکت به سرعت پیشرفت خواهد کرد از روی بی اطلاعی و نادانی است که اگرچه احتمالا نیت خوبی انگیزه آنست اما در صورت اجرائی شدن عواقب وخیمی دارد.

خود نمونه ایران نشان میدهد که باوجود اینکه الفبای فارسی چندان آوائی نیست اما درجه باسوادی در زبان فارسی در 40-50 سال اخیر به سرعت بالا رفته در حالیکه ترک زبان های آذربایجان همچنان در زبان مادری خود بیسواد باقی مانده اند. روشن است که علت این امر نه الفبا و املا بلکه سیاست دولت ها در مورد زبان و آموزش و پرورش بوده است.

در سال های 1920 تغییر الفبای ترکی در آذربایجان قفقاز (مانند همه سرزمین های مسلمان روسیه مثل تاجیکستان و اوزبکستان و ترکمنستان) اول به لاتین و بعد به روسی بنظر بنده فاجعه بود. 70 سال بعد در بحبوحه سقوط شوروی یعنی در اواخر سالهای 1980 من یادم هست در باکو بحث قبول لاتین درگرفته بود و من نامه ای به آقای بختیار وهابزاده شاعر معروف آنجا نوشتم و به شعر خودش که چند سال قبل از آن و با تیتر «دگیشدی مین ایللیک الفبامیزی» («الفباى هزار ساله ما را تغيير داد») نوشته بود اشاره کردم. اين، شعری بود خطاب به استالین درست وقتی که دیگر انتقاد استالین چیز جدیدی نبود. حرفش این بود که با تغییر الفبای «دده بابا» یعنی فارسی – عربی استالین رابطه ما را با گذشته و تاریخ و فرهنگمان قطع کرد. گفتم آ بختیار معلم، چه شد که حالا طرفدار لاتین شدید؟ مگر لاتین رابطه ما را با «مین ایللیک الفبامیز» قطع نمیکند؟

زمان مشروطه و حتی قبل  از آن در ایران و قفقاز بعضی روشنفکران مانند میرزا فتحعلی آخوند زاده و میرزا ملکم خان کوشش میکردند در ایران الفبای فارسی و در ترکیه عثمانی الفبای ترکی عثمانی را عوض کرده به لاتین تبدیل کنند. آخوند زاده و ملکم خان به دربار ایران و عثمانی در این مورد نامه نوشته بودند. جواب مقامات ایران به آخوند زاده جالب است (به نقل از یحیی آرین پور در کتاب «از صبا تا نیما»): « الیق و انسب آن است که میرزا فتح علی آخوندزاده در باب تغییر الفبای اسلام خیالات خود را به اولیای دولت عثمانیه معروض دارد، چون که در ابتدا ملاحظهٔ این خیال در آن سلطنت شده است. ما ملت ایران اصلن به تغییر الفبای خودمان محتاج نیستیم، به علت این که ما سه رقم خط داریم: نستعلیق، شکسته و نسخ که در حسن و رعنایی بالاتر از خطوط جمع ملل روی زمین است و ما هرگز این خطوط خودمان را متروک و خط جدید میرزا فتح علی آخوندزاده و یا ملکم خان را معمول نمی‌کنیم و نخواهیم کرد.»

اصلا تصور کرده اید که آیا احتمال دارد مثلا چینی ها، یا یونانی ها، یا یهودیان، یا اعراب که در طول هزاران سال آثار ادبی و فرهنگی خود را بوجود آورده اند از خط سنتی شان انصراف کرده مثلا الفبای لاتین را قبول کنند؟ البته همه آنها املایشان را آسان تر کرده اند. اما چرا کلا الفبا را عوض نکرده اند؟ هیچ فکر کرده اید چرا نه؟

ظاهرا برای یک گروه و قوم و ملتی که سابقه آتار مکتوب ادبی و فرهنگی اش کم و کوتاه مدت است تعیین یک الفبا با حروف مشخص برای آوا های زبان آن قوم چیز عجیبی نیست. برای رشد زبان و فرهنگ آن قوم و ثبت آثارش اتفاقا خوب هم هست. بخاطر همین است که يك عده اقوام آفریقائى که آثار مکتوب نداشتند و یا خیلی کم داشتند در قرن نوزدهم و بیستم الفبای لاتین را قبول کردند. حتی زبانشناسان برای آنها این الفبا ها را درست کردند.

اما چرا ترکیه هزار و چند سال بعد از قبول اسلام و استفاده از خط عربی – فارسی از طرف اقوام ترک زبان، در سالهای بعد از اعلان جمهوری ترکیه الفبایش را تغییر داد؟ بنظرم چونکه نسبت به غرب یک شیفتگی سیاسی داشت که احتمالا از نظر سیاسی درست بود. اما الفبا چرا؟ اینها زیاده روی هائی بودند که هر نسل جدید ترکیه این را با بهای نفهمیدن آثار ادبی گذشته میپردازد. چرا آذربایجان قفقاز که هزار سال از الفبای عربی – فارسی استفاده میکرد ابتدا با موج ناسیونالیسم سالهای 1920 یک القبای مخصوص لاتین را قبول کرد، بعد بزور شمشیر کمونیسم ابتدا همان لاتین را ادامه داد، بعد بزور روسی را قبول کرد و بالاخره 25 سال پیش به لاتین گذشت؟ البته آثار ادبی ترکی آذربایجان باندازه عربی و یا فارسی نیست اما یک لحظه فکر کنید. آیا دلتان میخواست فضولی و یا حافظ را به ترکی و یا فارسی اما با الفبای لاتین بخوانید؟ آیا میتوانستید هنگام خواندن، به این اشعار همان لحن و جاذبه سنتی و کلاسیک آنها را بدهید؟ بر عکس، آيا میخواستید مثلا شعر «پرومته» گوته را به آلمانی اما با حروف فارسی – عربی بخوانید؟

من همیشه پیش خودم این فکر را کرده ام: زمانیکه روس ها ولایات شیروان و تفلیس و ایروان و دیگر ولایات قفقاز را در نیمه اول قرن نوزدهم از آن خود کردند و سپس در دوره شوروی حاکمیت مطلق خود را در قفقاز و آسیای میانه برقرار نمودند چطور شد که مسلمانان قفقاز و آسیای میانه هر بار که دیگران گفتند به این یا آن الفبا باید گذشت، قبول کردند اما چطور شد که ارامنه و گرجی ها به الفبای سنتی و اجدادی خود پیوسته صادق ماندند؟

چرا میرزا فتحعلی آخوند زاده ایرانی تبار و روشنفکر که كارمند دولت روس بود و به زبان روسی و فارسی و ترکی آذری تسلط کامل داشت به ایران و عثمانی مراجعه میکرد که الفبا را تغییر دهید اما در باره تغییر خط روسی صحبتی نمیکرد؟ و یا چرا میرزا ملکم خان ايرانى که اصلش ارمنی بود در ابتدای سالهای 1300 قمری اصرار داشت خط فارسی ایران و خط ترکی ترکیه عوض شود اما با خط ارمنی کاری نداشت؟

مشکل در الفبا و املا نیست، در سیاست دولت هاست. عجیب است. در واقع موضوع زبان به سیاست ربطی ندارد و راه حلش هم آسان و در عین حال عملی است. هر کس میتواند پیش خودش چیز هائی در باره زبان یاد بگیرد – حالا چه درست و چه غلط. اما وقتی مسئله به تحصیل و تدریس میرسد دولت ها تصمیم نهائی را میگیرند. قبلا این موضوع اینطور نبوده. از وقتی آموزش و پرورش، دولتی و مرکزی شده اینطور است. ظاهرا حکومت های ایران فکر میکنند که تا وضعی حاد و بحرانی پیش نیاید نیازی به هیچ اقدامی جدی نیست و اوضاع را میتوان با وعده های مبهم و کلی آرام کرد. اما تا دولت اقدامی نکند هرج و مرج و بیسوادی بین ترک زبانان آذربایجان ادامه خواهد یافت و هیچ ضمانتی نیست که این وضع به اوضاعی بحرانی منجرنخواهد شد.

باز نشر از 25 اوت 2013

 



دسته‌ها:رنگارنگ, زبان و ادبیات

برچسب‌ها:,