تاثیر ترکی بر فارسی

سه زبان اصلی شرق، باصطلاح «السنه ثلاثه» یعنی عربی، فارسی و ترکی در طول بیش از هزار سال گذشته تاثیر بزرگی بر همدیگر گذاشته اند. آنچه که بیش از همه و در نگاه اول به چشم هر فرد غیر متخصص هم میخورد، طبیعتا تاثیر فراگیر عربی بر فارسی و همچنین تاثیر گستردۀ هم فارسی و هم عربی بر ترکی است. اما آنچه که اکثرا نمیدانیم تاثیر محدود ترکی بر فارسی و حتی بصورت محدود تری تاثیر ترکی بر عربی است.

کسانی که با تاجیکستان و زبان تاجیکی این دیار و بخصوص لهجه مردم شمال این کشور یعنی مثلا شهر خجند و استان سُغد و مناطق هم مرز با ازبکستان همسایه آشنا هستند از این نوع مثال ها در فارسی تاجیکی مردم آنجا دچار تعجب نمیشوند:

«رفتند می؟» (آیا آنها رفتند؟)
«حسن اَکه توی میکند» (حسن آقا عروسی میکند)،
«کلین همسایه در خانه اش بوغی شدگی» (عروس همسایه در خانه اش خفه شده است).

این ها فقط چند نمونه از تاثیر زبان های ترکی (در این مورد بخصوص: ازبکی) بر فارسی تاجیکی است که گونه ای از فارسی در آسیای میانه است.

تاثیر متقابل زبان ها به همدیگر، بخصوص زبان های همجوار و در حاشیۀ کشور ها و مناطق چیزی بدیهی است. این تاثیر وابسته به شرایط گوناگون مانند تعدد متکلمین یک زبان، مقام آن زبان در جامعه و یا تاریخ و سنت کاربرد آن بیشتر و یا کمتر است.

شروع تاثیرات متقابل زبان های ایرانی و ترکی به دوره قبل از اسلام در آسیای میانه برمیگردد. در آثار باقیماندۀ دینی بودائی و مانوی به ترکی باستان (اویغوری)، تاثیر زبانهای سُغدی، سکا، سانسکریت و فارسی میانه مشاهده میشود (۱). در دورۀ انوشیروان بین ترک ها و ایرانیان روابط تجاری و حتی نظامی هم موجود بوده اما ظاهرا تاثیر اصلی و متقابل زبانشناختی (واژگان و حتی دستور زبان) به بعد از اسلام مربوط میشود. یک روند دیگر تاثیر گذاری زبانهای نزدیک به ترکی به زبانهای ایرانی در قفقاز و بخصوص در قفقاز شمالی از طریق تماس خزر ها با ایرانیان دورۀ ساسانی صورت گرفته که بحثی جداگانه است.

فتح آسیای میانه از سوی لشکر اسلام انگیزه ای جدید برای سرازیر شدن قبایل ترک زبان این منطقه به خراسان، ایران، عراق و آناتولی کنونی و تاسیس دولت های ترک تبار (غزنویان، سلجوقیان و متعاقبین آنان) در منطقه شد و بخصوص بعد از لشکر کشی های مغول در قرن سیزدهم میلادی، هم زبان بخش هائی از ایران و بخصوص آناتولی تغییر یافت و هم تاثیرات متقابل ترکی و فارسی شدت گرفت.

اطلاعات عمومی مردم ایران در باره تاثیر عربی بر فارسی بخصوص در زمینۀ واژگان کم نیست. به همین ترتیب مثلا یک ایرانی آذری و ترکی زبان خوب میداند که تاثیر واژگان فارسی و عربی بر ترکی آذری چقدر زیاد است. اما در باره تاثیر زبان های ترکی به فارسی و دیگرزبان های ایرانی اطلاعات عمومی مردم زیاد نیست. این، تا حدی مربوط به آن است که هم تاثیر ترکی بر فارسی در مقایسه با تاثیر عربی و فارسی بر ترکی کمتر است و هم غالبا این تاثیر ها در طول تاریخ آنقدر در زبان فارسی مستحیل شده که اکثر فارسی زبانان دیگر به این قبیل واژه ها و یا جمله سازی های متاثر از ترکی بعنوان «خودی» مینگرند. مثلا امروزه کمتر کسی است که بداند ریشه کلمه «قورمه» ترکی است.

دانشمندی که تاثیر ترکی (و مغولی) بر فارسی ایران و افغانستان را بیشتر و جدی تر از همه بررسی کرده، بی شک مرحوم پروفسور گِرهارد دورفر (۱۹۲۰-۲۰۰۳) از دانشگاه «گوتینگن» آلمان است (۲). تخصص اصلی او زبان های ترکی ایران (غزی، اوغوزی) و به ویژه لهجه های خلجی، خراسانی و قشقائی و همچنین زبان های باستانی ترکی شرقی مانند ترکی خوارزمی و تونقوزی و در عین حال مغولی بود. در این زمینه ها کتب و نوشته های او بی همتا هستند.

استاد دورفر طبقه بندی های معنائی را معیار تقسیم بندی تاثیر لغوی ترکی و مغولی بر فارسی و دیگر زبان های ایرانی (مانند سُغدی در دوره باستان و پشتو و یغنابی در دورۀ معاصر) قرار داده و این تاثیر را در دوازده گروه از قبیل اعضای بدن، حیوانات، حوزۀ کشاورزی، انواع خاک و سنگ و وضع هوا، زندگی روزمره، روابط خانوادگی و اجتماعی، لغات مربوط به دولت، دین و یا جنگ مورد بررسی قرار داده است. او البته در هر مورد ضمنا به حوزۀ مشخص تر زبانی (ترکی جغتائی/ازبکی، آذری و غیره) و در عین حال دوره و مرحلۀ تاریخی این تاثیر(پیش از اسلام، دوره سلجوقیان، مغولان و بعد تر) نیز اشاره نموده است.

چند ملاحظه جالب از این تحقیقات این است که بعد از غزنویان و سلجوقیان و بخصوص حملۀ مغول و همراه با افزایش حضور قبایل ترک زبان در ایران و سلسله های حاکم بر کشور، تاثیر ترکی در زبان فارسی (چه کتبی و چه گفتاری) رشد میکند. بعد از صفویان این تاثیر اگرچه ادامه می یابد، اما به نسبت و به تدریج کمرنگ تر میشود. طبیعتا دورفر نمونه های خود را ازآثار مکتوب این مراحل تاریخی مثلا «عرض نامه» جلال الدین دوانی، «صفوه الصفای» ابن بزاز اردبیلی و یا «تاریخ عالم آرای عباسی» اسکندر بیگ ترکمان و یا لغتنامه ها و دیگر آثار ادوار مختلف تاریخی گرفته است.

نکتۀ جالب دیگری که دورفر به آن اشاره میکند این است که اکثر کلماتی که از مغولی وارد فارسی شده اند در واقع ابتدا از مغولی وارد ترکی شده و بعدا از ترکی وارد فارسی شده اند (مانند تومان، خان، آقا و یا نوکر).

بر پایۀ بررسی های گرهارد دورفر و مقالاتی که بعد از او در این زمینه نوشته شده اند، میتوان ابعاد تاثیر زبان های ترکی (اساسا ترکی جنوبی یعنی اوغوزی مانند ترکمنی، آذری و ترکی شرقی مانند اویغوری و جغتائی/ازبکی) را حدودا بر آورد کرد. اما در عین حال میتوان به این نتیجه رسید که این تاثیر بعد از صفویان و بخصوص از قرن بیستم به بعد بمراتب کمتر شده و کلمات ایرانی و فارسی جایگزین بسیاری از لغات ترکی گشته است. همین روند را مثلا در ترکی ترکیه هم میتوان مشاهده نمود. در نتیجه بخش قابل توجهی از لغاتی مانند آشیق (مچ پای گوسفند)، بیگلربیگی (فرمانده کل)، طمغه (مُهر)، اولکا (کشور، مملکت) و یا تومان (بمعنی واحد اداری) که دورفر به عنوان نمونه ذکر میکند، در فارسی امروزه به کار برده نمیشود، اگر چه هنوز بخشی دیگر از این وامواژه های ترکی و مغولی در فارسی همچنان کاربرد دارد (مانند آقا، قربان، چمن، قورمه).

در آسیای میانه هم همین طور: از قرن بیستم به بعد، بخصوص در زبان کتبی، مثلا تاجیکی تاجیکی تر ( یعنی ایرانی تر) و ازبکی ازبکی تر شده است. حکومت ها سعی کرده اند زبان رسمی و کتبی خود را از عناصر «غیر خودی» همسایگانشان حدالامکان «پاک» کنند اما با اینهمه، تاثیر متقابل این زبان ها به همدیگر بخصوص در زبان محاوره و بعضی حوزه ها مانند شعر، ادبیات و دین همچنان پا بر جاست.

همچنانکه گفتیم، خاورشناسان اروپائی و بخصوص گرهارد دورفر در بررسی تاریخ تاثیر زبانشناختی ترکی بر فارسی به آثار ادبی، تاریخی، سیاحتنامه ها، فرهنگ لغات و دیگر آثار مکتوبی تکیه کرده اند که در این ۱۰۰۰ و حتی بیشتر سال گذشته نوشته شده اند.

یکی از این آثار تاریخ «عالم آرای صفوی» از تاریخ ۱۰۸۶ ه.ق. (۱۶۷۵ م.) یعنی بعد از شاه عباس اول است که به گواهی بسیاری از دانشمندان اگرچه ارزش تاریخی اش زیاد نیست، اما حاوی اطلاعات بسیاری در مورد زبان و واژگانی است که در آن دوره در امور درباری، دیوانی و لشکری و حتی مناسبات دینی و تصوفی بکار میرفته است.

ویژگی دیگر این اثر در آن است که نویسندۀ آن اگرچه ناشناس باقی مانده، اما از سبک انشاء و انتخاب لغات و اصطلاحات تقریبا شکی نیست که ترکی زبان بوده و فارسی مکتوب او اگر چه روان بوده، اما اینجا و آنجا، با فارسی ادبی و «فصیحی» که در آثار دیگر همزمان میتوان یافت، متناسب نبوده و حتی گهگاه ظاهرا مولف بعضی لغات و اصطلاحات را بطور تحت اللفظی از ترکی به فارسی ترجمه کرده است. این هم اثر فوق را از نظر بررسی تاثیر ترکی بر فارسی حدودا ۳۵۰ سال پیش جالب و در خور تامل میکند.

آقای یدالله شکری این کتاب را تصحیح و همراه با حواشی بسیار جالبی در سال ۱۳۵۰ در تهران منتشر کرده است.

کار روی این اثر با دقت آکادمیک بسیار انجام گرفته است. از جمله، مقدمه جالب کتاب توضیحاتی ضروری در باره «عالم آرا» های دوره صفوی میدهد تا درک مقام این «عالم آرا» بهتر حاصل شود. در ضمن، به غیر از مقایسۀ نسخه های گوناگون این کتاب ودر صورت فرق بین لغات و تعابیر، رای بر صحت یکی از آنها انجام گرفته و ضمنا به پایان کتاب حواشی و توضیحات، استدراکات و تصحیحات، فهرست نام کسان، فهرست جاینام ها، فهرست نام قبیله ها، طایفه ها، فرقه ها، دین ها و مذاهب و بالاخره «فهرست لغات و ترکیباتی» علاوه شده که در اثر، جلب توجهی ویژه میکنند. همین «فهرست لغات و ترکیبات» بنظر من از جمله منابع با ارزشی است که از دیدگاه تاثیر ترکی بر فارسی در تاریخ زبانشناسی کل ایران آموزنده است.

من بدون آن که در هرموردی توضیح و یا نظری داشته باشم، مواردی را که احتمال دخیل بودن بعضی لغات و اصطلاحات از ترکی و یا ترجمه نا متعارف آنها از ترکی به فارسی بوده و یا بعضی لغات و اصطلاحات از نقطه نظر ریشه هایشان برایم ناروشن و سوال برانگیز بوده، آنها را علامت گذاری کرده ام.

از میان لغات و اصطلاحات نامبرده

  • بعضی ها برای من از نظر معنی کاملا روشن نیستند واما در محیط جمله، معنائی قابل گمانه زنی دارند (مانند جغه، فتراک)،
  • در مورد بعضی ها ریشه آنها احتما ترکی ( ویا مغولی) است (مثلا جنق–چنق، تومان)،
  • ریشه بعضی ها دقیقا معلوم نیست در اصل ترکی است یا فارسی، در حالیکه از نظر زبانشناختی و تاریخی میتوان برای هریک از این مدعا ها دلیلی آورد (مثلا کوچه، تالان)،
  • بعضی اصطلاحات ظاهرا ترجمه نامتعارف از اصطلاحات ترکی هستند (مثلا: «گوش انداختن» به معنی گوش کردن از «قولاق آسماق» ترکی. نمیدانیم، شاید درترکی آن دوره اصطلاحی مانند «قولاق آتماق» بمعنای تحت اللفظی«گوش انداختن» یعنی گوش کردن مانند «گؤز آتماق» بمعنی نظرکردن وجود داشته که بعد ها از بین رفته)،
  • در مورد بعضی اصطلاحات معلوم نیست اصل آن معنا از ترکی است یا از فارسی (و یا زبانی دیگر مانند عربی) (مثلا سینه کوه برای «داغین دؤشی» و یا «به راه بردن» فارسی در مقابل «یولا گتیرمک» ترکی)
  • ضمنا بعضی لغات و یا اصطلاحات اگر چه در ایران معمولا دیگر کار برد ندارند اما هنوز در آسیای میانه و یا جمهوری آذربایجان به کار برده میشوند (مانند «سورسات» بمعنای وسایل، آلات و ادوات و یا «سرانجام دادن» بمعنی دستور دادن).

و بالاخره باید گفت در این موارد مقایسه زبانها و آثار مختلف و نتیجه گیری ها و گمانه زنی ها هم باید مثل همیشه طریق احتیاط را از دست نداد. از جمله باید در نظر گرفت که:

  • طبیعتا یک اثر مکتوب نمیتواند به تنهائی نشان دهنده یک جریان و یا پدیده زبانی در دوره ای چند صد ساله و حتی فقط در آن مرحله بخصوص باشد.
  • طبیعی است که تاثیر ترکی و یا هر زبان دیگری در یک اثر مکتوب تا حد زیادی مربوط به موضوع آن اثر است. مثلا همان طور که در آثار دینی نقش زبان عربی بیشتر است، این کتاب هم اساسا در باره امور درباری، دیوانی ولشکری است و میدانیم که نفوذ زبان ترکی در این حوزه ها بمراتب بیشتر از حوزه علوم و یا زبان و ادبیات و یا تجارت و کشاورزی بوده است. بنا براین نتیجه گیری هائی که مبتنی بر این اثر هستند نمیتوانند به کل ادبیات مکتوب فارسی حتی فقط در دوره صفوی تعمیم داده شوند.
  • همچنین سبک و زبان هر مولف فرق میکند و بخصوص زبان و سبک و واژگان این مولف که ظاهرا ترکی زبان بوده و فارسی او به تشخیص مصحح اثر آقای شکری خالی از اشکال نبوده است. با این ترتیب تنها این کتاب نمیتواند نمایانگر روند عمومی در ادبیات فارسی و تاثیر ترکی بر زبان فارسی در دورۀ صفویان باشد.
  • و در نهایت میدانیم که بسیاری از این واژه ها و یا تعابیر و اصطلاحاتی که در این فهرست می بینیم و همچون نشانه های تاثیر ترکی بر فارسی ارزیابی مینمائیم، مدتها ست که دیگر در فارسی کنونی بکار برده نمیشود. به همین ترتیب بسیاری از لغات و اصطلاحات ترکی عثمانی که غالبا اصل فارسی و یا عربی داشتند دیگر در ترکی معاصر مورد استفاده قرار نمیگیرند و کلمات و اصطلاحات جدید و باصطلاح «بومی» ترکی جایگزین آنها شده اند.

همۀ این عوامل باعث میشوند که نتوانیم نتیجه گیری هائی را که هر کس ممکن است از مطالعه «عالم آرای صفوی» ویا هر کتاب علیحده دیگر بکند، به کل زبان فارسی تعمیم دهیم. اما بی شک این اثر دورۀ صفوی نیز به سهم خود جلوۀ خوبی از تاثیر ترکی بر زبان مکتوب فارسی است و از این نقطه نظر بسیار جالب و در خور مطالعه است (۳).

منابع

(۱) روابط ایرانیان و ترکان در اواخر دوره ساسانیان، به انگلیسی، در تاریخ کمبریج ایران، سال ۲۰۰۰، جلد ۳، قسمت ۱، ص ۶۱۳، به فارسی، تهران ۱۳۸۰، ص ۷۲۷-۷۳۹)

(2) Doerfer, G.: Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen. Unter Berücksichtigung älterer neupersischer Geschichtsquellen, vor allem der Mongolen- und Timuridenzeit. I: Mongolische Elemente in Neupersischen, Wiesbaden, 1963; II: Türkische Elemente im Neupersischen, alif bis tā, Wiesbaden, 1965; III: Türkische Elemente im Neupersischen, ǧīm bis kāf, Wiesbaden, 1967; IV: Türkische Elemente im Neupersischen (Schluß) und Register zur Gesamtarbeit, Wiesbaden, 1975

(3) Knüppel, M.: Turkic Loanwords in Persian, in: Encyclopaedia Iranica online, retrieved on February, 17, 2017



دسته‌ها:زبان آذربایجان در گذر زمان