زبان ها و لهجه های شفاهی در همگرائی ایرانیان و ترکان

تماس و تاثیر متقابل زبان ها و لهجه های ایرانی و ترکیک باعث صد ها تغییر و انطباق در واژگان، دستور زبان و تلفظ این زبان ها و لهجه ها شده است. طبعا اینگونه موارد در درجه نخست بین زبان ها و لهجه های همسایه مشاهده میشود، زیرا گویشوران این گروه ها در تماس مستقیم و طولانی مدت با یکدیگر قرار دارند. البته در داخل این خانواده های زبانی نیز چنین تاثیرات متقابل رخ میدهد. مثلا در کرمانجی که یک لهجه شمالی کُردی است، تاثیرات قواعد دستوری و آوائی ترکی ترکیه بیشتر از لهجه مرکزی سورانی است. اما دقت این نوشته بر تاثیر لهجه های ایرانی در بین هم (مثلا تاتی و کرمانجی) یا ترکیک میان هم (مثلا ازبکی بر ترکمنی) نیست. با این حال، در محدوده تاثیرات زبان ها و لهجه های ایرانی و ترکیک (مثلا فارسی استاندارد بر ترکی آذری ایران) نیز صد ها و شاید هزاران نمونه را میتوان برشمرد. در اینجا تنها به چند مورد مشخص و چشمگیر اشاره خواهد شد.

گرنوت ویندفور[1] در تحلیل نسبتا مفصلی که مبتنی بر بررسی های میدانی چندین زبانشناس دیگر است، به تاثیر دو زبان ترکیک: ازبکی در شمال شرقی و ترکی آذری در شمال غربی ایران تاریخی بر دو زبان همسایه: تاجیکی در شرق و تاتی در غرب اشاره کرده است. شرح جزئیات این تحلیل از حوصله کتاب حاضر خارج است. اما خلاصه نتیجه گیری ویندفور آن است که در نتیجه تاثیر ازبکی بر تاجیکی و ترکی آذری بر تاتی، در این زبان های ایرانی چندین نوع صرف فعل ایجاد شده است که مثلا در فارسی ایران رایج نیست. ویندفور مثلا به دو مورد زمان حال استمراری و «حالت نقلی» اشاره میکند. حالت نقلی فعل زمانی است که حرف و یا کار کسی یا حادثه ای  از طرف گوینده نقل شود، اما گوینده در این مورد اطمینان کامل نداشته باشد، یا بخواهد بگوید که او مطمئن نیست، اما استنباط او چنین است. در ترکی ترکیه این حالت فعل با عنوان «حالت -میش» نامگذاری شده، زیرا پسوند «میش» به ریشه فعل اضافه میشود، مانند «گیت-میش»، «آل-میش» به معنای (گویا، میگویند، فکر میکنم) رفته است، گرفته/خریده است. این حالت فعلی (البته نه لزوما با پسوند -میش)  از ویژگی های زبان های ترکی است.[2] این حالت فعل در فارسی ایران بخصوص در دوره های معاصر با تعابیری مانند «گویا»، «شنیده ام» و غیره و یا «میرفته است، داشته میرفته است» به کار میرود، در حالیکه (به گفته ویندفور) تحت تاثیر ازبکی همسایه، در زبان تاجیکی (و تاتی) با فُرم های مختلف خود به کار میرود، مانند: (فلان کس) «رفتگی» ، یا «رفته بوده است.»

حالت دوم مورد بحث ویندفور زمان حال استمراری است که نشاندهنده ادامه یافتن عمل یا حالتی در زمان حال یا گذشته است. در فارسی ایران این حالت معمولا مانند زمان حال ساده به کار میرود، یعنی مثلا «می-روم، می-رفتم» میتواند هر دو معنای زمان حال ساده و استمراری را بدهد. در دوره های معاصر در فارسی ایران برای این حالت از فعل کمکی «داشتن» نیز استفاده میشود («دارم میروم، داشتم میرفتم»). در تاجیکی (باز به نظر ویندفور) تحت تاثیر ازبکی و با فعل کمکی «ایستادن» صورت جدیدی برای بیان این حال ایجاد شده است که بیشتر در زبان شفاهی به کار میرود: «رفته ایستاده ام، رفته استاده ام، رفساده ام.» منتقدین این نظریه در این مورد مشخص میگویند اصل این فعل کمکی «ایستادن» نیست، بلکه «استن» (مانند است، هست) است و این صرف فعل از دوره زبان پهلوی باقی مانده است. واقعا هم برای نمونه اولین بند اثر کوتاه، اما بسیار مهم پهلوی «شهرستان های ایرانشهر» دو بار این فعل کمکی را (نه به عنوان حالت استمراری، بلکه ماضی نقلی) به کار برده است، آنجا که میگوید: «شهرستان ها –ای- اندر زمیگ (زمین) ایرانشهر کرد استد (ساخته شده اند) جود جود (هرکدام) روز کو (در کدام روزگار) کدام سرخدای کرد (ساخت) بد گوکان ابر آیادگار (به تفصیل در این یادگار) نبشت استد (نوشته شده است.)»

شاید هم هر دوی این تفسیرها درست هستند. ناگفته نماند که این هم یکی از موضوعات مورد استفاده (درست ترش: سوء استفاده) سیاسی از طرف بعضی ها در هر دو طرف است. آنها از تاثیر یافتن زبان خود از زبان همسایه دل شکسته میشوند و تصور میکنند که تاثیر زبان «خودی» آنها بر  همسایگان باعث «افتخار» خواهد شد. گویا تحت تاثیر یکدیگر قرار گرفتن دو همسایه بعد از صدها سال معاشرت و وصلت برای طرف تاثیر گیرنده کسر شـأن و برای تاثیر کننده مایه سرافرازی است. با تفاصیلی که در همین کتاب گذشت، جای تردیدی باقی نمی ماند که اینگونه تفسیر ها و هیجان ها از عوارض یکی دو قرن اخیر است و به دورانی که مورد بررسی ماست، ارتباط چندانی ندارد.

موضوع دیگری که در مناسبات دو گروه زبان های ایرانی و ترکیک جالب و چشمگیر است «عبارات موصولی» و جمله های مرکب است، مانند: «کودکی که گریه میکند، گرسنه است» یا «علی به من گفت که امروز پیش ما نخواهد آمد.» این نوع جملات که در فارسی کتبی با حروف ربطی مانند «که»، «و»، «تا» و غیره ساخته میشوند، در لهجه های مختلف ترکی شفاهی (و همچنین فارسی شفاهی) معمولا به صورت جمله های کامل، اما کوتاه بیان میشوند. در ترکی ادبی و کتبی، تا یکی دو قرن پیش (مثلا در ترکی عثمانی)، تحت تاثیر ساختار های فارسی جمله سازی همین نوع عبارات موصولی و جملات مرکب را به کار می بردند، مثلا (به ترکی آذری): «او اوشاق کی آغلیر، آجدیر» یا «علی منه دئدی کی، بوگون بیزه گلمیه جک.» در ترکی آذری این نوع عبارات موصولی و جملات مرکب ترکی هنوز مانند گذشته بسیار رایج است. اما در ترکیه، از قرن نوزدهم به بعد و بخصوص در دوره جمهوری (تاسیس 1923) و تحت عنوان «سره کردن زبان ترکی» به صورت فزاینده ای از جملات طولانی تر شامل اسم فاعلی (مثلا «کودک گریان گرسنه است») و شکل های دستوری دیگر استفاده میکنند، تا از فُرم های جمله سازی فارسی پرهیز نمایند. قابلیت زبانیِ جمله سازی با حداکثر پرهیز از حروف ربط (مانند که، تا، و) در ترکی بیشتر و رایج تر از فارسی است، اما به نظر می رسد زیاده روی هائی که در این زمینه (طبعا به گونه ای چشمگیر تر در زبان کتبی) می شود، درک جملات را با یک گزاره در پایان جمله ای طولانی دشوار میکنند. کریستیان بولوت که در این زمینه بررسی جالبی نموده است، می نویسد: «اکثر اینگونه ساختارهای نسخه برداری شده (از فارسی) تا قرن نوزدهم دوام آورد. اما با شکل گیری زبان مدرن ترکی (ترکیه) نوع ایرانیِ ساختن عبارات موصولی (و جملات مرکب) کاهش یافت و کنار گذاشته شد.»[3]

تاثیر فارسی بر ترکی

عموما گفته میشود که از میان زبان های آلتائی ترکیک، ازبکی و ترکی آذری بیشتر از دیگران تحت تاثیر واژگان، دستور زبان و حتی نظام واجشناختی و آوائی فارسی قرار گرفته اند.[4] در زیر به مهم ترین تاثیرات فارسی بر ترکی آذری ایران اشاره میشود:

-تغییرات واجشناختی (فونولوژیک)، بخصوص به هم خوردن قاعدهٔ هماهنگی مصوت ها (واکه ها)[5] مانند: «گلیریخ» و یا «گلیروخ» به جای «گلیریک» (می آئیم)، کاربرد برخی ترکیبات صامت ها (همخوان ها) که مناسب با قواعد صوتی ترکی نیستند، مانند «فکر» بجای «فیکیر» (فکر) که بیشتر در تلفظ افراد تحصیلکرده به گوش میخورد.

-تغییرات آواشناختی (فونتیک) مانند تلفظ پیشین همهٔ مصوت ها در مقایسه با ترکی ترکیه و جمهوری آذربایجان، مانند تمایل تبدیل «آ» به «اَ» مانند «قره» بجای ««قارا» (سیاه) و یا «تخته» بجای «تاختا» (تخته)، همچنین پیشکامی کردن تلفظ صامت های پسکامی «ک»، «گ» و «ل» بخصوص در پایان هجا که در آذربایچان ایران به به به شدت پیشکامی میشود، مانند آوای

ich

آلمانی، در«چؤرک» (نان) و یا حتی «کؤک» که گاه حتی بصورت «چؤچ» تلفظ میشود و یا «ل» که در جمهوری آذربایجان بصورت بسیار پسکامی تلفظ میشود.

-حفظ مصوت های طولانی و حتی مرکب مشابه فارسی، مانند «او» در «صورت» و یا «او» که در ترکی استاندارد ترکیه و جمهوری آذربایجان تبدیل به مصوت+صامت لبی «و» میشود، مانند «تولاماخ» بجای «تاولاماق» (فریفتن) و یا «دولت» بجای «دؤلت» (باکو) و یا «دئولت» (استانبول) به معنی «دولت».

-تبدیل مصوت های انسدادی «ک» و «ق» پسکامی به «غ» و «خ» سایشی، مانند «آغ» بجای »آق/آک» (سفید).

-قبول تلفظ «غ» در آغاز واژه که اکثرا به تبعیت از فارسی و بیشتر در تلفظ افراد تحصیلکرده مشاهده میشود، مانند «غیرت» بجای «قیرت/قایرت» (غیرت).

-از نگاه لحن و آهنگ، پرهیز از کاربرد ادات سوالی «می» و بیان پرسش از طریق تاکید/آهنگ سوالی جمله مانند «گئتدین؟/گئتدون؟» (که در آن صورت مصوت پایانی بیش از حد متعارف طولانی تلفظ میشود) بجای «گئتدین می؟» (رفتی؟)

-از نگاه ریخت شناسی و یا مورفولوژی: کاربرد بسیاری از پسوند های فارسی مانند -باز، -ستان، -دار، -دان، -پرست، -کار، -گر و پیشوند های فارسی مانند بی-، با- و نا-، مانند «قمارباز»، «همکار»، «بی ادب»، «نامرد.» کاربرد وجه التزامی مشابه فارسی مانند «آلام» بجای «آلسام» (بخرم) که بنظر میرسد مخصوص ترکی آذری ایران باشد. در صفت تفضیلی و عالی پرهیز از ادات «داها» و «ان» (تر، ترین)، مانند «بو اوندان یاواشدی» بجای «بو اوندان داها یاواشدیر» (این از آن آهسته تر است) و «لاپ گؤزل طبیعت» بجای «ان گؤزل طبیعت» (زیباترین طبیعت). برخی حتی احتمال میدهند[6] که صرف ماضی نقلی مانند «گلمیشم» و یا «گلیپسن» (آمده ام، آمده ای) که در ترکی ترکیه موجود نیست، نتیجهٔ تاثیر فعل ماضی نقلی در زبان فارسی است.

-از نگاه جمله سازی: تاثیر فارسی بر ترکی آذری ایران بویژه در جمله های مرکب بطور بارز به چشم میخورد.[7] این پدیده امروزه یکی از مشخصات زبان ترکی آذری اقشار تحصیلکردهٔ ایران است. بسیاری از این مشخصات پیش تر در ترکی عثمانی نیز بسیار رایج بود، اما همراه با تصفیهٔ ترکی ترکیه از تاثیر فارسی و عربی در اوایل قرن بیستم بمراتب ضعیف تر شده، جای آن را جملات طولانی و اغلب سخت فهم ترکی گرفته است که با کاربرد  اسم فاعلی و  وجه وصفی بیان میشود. جمله سازی مرکب مشابه فارسی که در ترکی آذربایجان قفقاز نیز تا اواخر دورهٔ شوروی رایج و معمولی بود، همزمان با اعلام استقلال این جمهوری در اواخر قرن بیستم و پیروی روزافزون از واژگان و قواعد ترکی ترکیه، رو به کاهش نهاد و به شکل جمله سازی ترکی ترکیه شبیه تر گردید. نمونه های این جمله سازی های مرکب: «بیلیرسن من کیمم؟» بجای «منیم کیم اولدوغومو بیلیرسن؟» (میدانی من کی هستم؟) و یا: «اشیتمیشم، حسن یاخچی بیر ایش تاپیپ» بجای «حسنین یاخشی بیر ایش تاپدیغینی اشیتدیم» (شنیده ام حسن کار خوبی یافته است.)

-کاربرد بسیاری از حروف ربط فارسی، مانند «اگر»، «چونکی»، «هم… هم…»، «نه… نه…» و غیره.

-و نهایتا تاثیر بزرگ واژگان، تعابیر و اصطلاحات فارسی (و عربی) بر ترکی آذری (و ترکیه) چیزی آشکار است. بعضی از این وامواژه ها مانند «دوست» و یا «اوروچ» (روزه) قدیمی تر و برخی مانند «روزی» و «مهربان» جدید تر هستند.

حجم کاربرد واژگان فارسی در ترکی آذری بستگی زیادی به کتبی و یا شفاهی بودن کاربرد و همچنین تحصیل و جایگاه اجتماعی فرد کاربر دارد. حضور واژگان فارسی در ترکی کتبی بمراتب بیشتر از ترکی شفاهی است. در عین حال آذری های ترکی زبان تحصیلکرده در مقایسه با کسانی که تحصیلات محدودتری دارند، واژگان و جمله سازی های بیشتری از فارسی به کار می برند.

در زمینهٔ واژگان نو و معاصر، گویشوران ترکی آذری ایران واژه های مدرن را از فارسی (و از آن طریق در ضمن از فرانسه و انگلیسی) و متکلمین ترکی جمهوری آذربایجان از روسی (و در دهه های اخیر از ترکی ترکیه) وام میگیرند، مانند «دوچرخه» بجای «ولوسیپد» روسی در جمهوری آذربایجان و «بیسیکلت» فرانسه در ترکیه.

تاثیر ترکی بر فارسی

سه زبان اصلی شرقی یا به اصطلاح «السنه ثلاثه» یعنی عربی، فارسی و ترکیف در طول بیش از هزار سال گذشته تاثیر بزرگی بر یکدیگر گذاشته اند. آنچه که بیش از همه و در نگاه اول به چشم هر فرد غیر متخصص هم میخورد، طبعا تاثیر فراگیر عربی بر فارسی و همچنین تاثیر گستردۀ فارسی و در ضمن عربی بر ترکی است. اما آنچه که اکثرا نمیدانیم تاثیر محدود تر ترکی بر فارسی و حتی بصورت محدود تری تاثیر ترکی بر عربی است.

کسانی که با تاجیکستان و زبان تاجیکی این دیار و بخصوص لهجه مردم شمال این کشور یعنی مثلا شهر خجند و استان سُغد و مناطق هم مرز با ازبکستان همسایه آشنا هستند از این نوع مثال ها در فارسی تاجیکی مردم آنجا دچار تعجب نمیشوند:

«رفتند می؟» (آیا آنها رفتند؟)
«حسن اَکه توی میکند» (حسن آقا عروسی میکند)،
«کِلین همسایه در خانه اش بوغی شدگی» (عروس همسایه را در خانه اش خفه کرده اند).

این ها فقط چند نمونه از تاثیر زبان های ترکیک (در این مورد: ازبکی) بر فارسی تاجیکی است.

چنانکه گذشت، تاثیر متقابل زبان ها به یکدیگر، بخصوص زبان های همجوار و در حاشیۀ کشور ها و مناطق چیزی بدیهی است. این تاثیر وابسته به شرایط گوناگون مانند تعدد متکلمین یک زبان، مقام آن زبان در جامعه و یا تاریخ و سنت کاربرد آن بیشتر و یا کمتر است و ممکن است در طول تاریخ تغییر یابد.

شروع تاثیرات متقابل زبان های ایرانی و ترکی به دوره قبل از اسلام در آسیای میانه برمیگردد. در آثار باقیماندۀ دینی بودائی و مانوی به ترکی باستان (اویغوری)، تاثیر زبانهای سُغدی، سکا، سانسکریت و فارسی میانه مشاهده میشود.[8] در دورۀ انوشیروان بین ترک ها و ایرانیان روابط تجاری و حتی نظامی هم موجود بوده، اما ظاهرا تاثیر اصلی و متقابل زبانشناختی (واژگان و حتی دستور زبان) به بعد از اسلام مربوط میشود.

اطلاعات عمومی ایرانیان در باره تاثیر عربی بر فارسی بخصوص در زمینۀ واژگان کم نیست. به همین ترتیب مثلا یک ایرانی آذری و ترکی زبان خوب میداند که تاثیر واژگان فارسی و عربی بر ترکی آذری چقدر زیاد است. اما در باره تاثیر زبان های ترکی به فارسی و دیگرزبان های ایرانی اطلاعات عمومی مردم زیاد نیست. این، تا حدی مربوط به آن است که هم تاثیر ترکی بر فارسی در مقایسه با تاثیر عربی و فارسی بر ترکی کمتر است و هم غالبا این تاثیر ها در طول تاریخ آنقدر در زبان فارسی مستحیل شده که اکثر فارسی زبانان به این قبیل واژه ها یا جمله سازی های متاثر از ترکی بعنوان «خودی» مینگرند. مثلا امروزه کمتر کسی است که بداند ریشه کلمه «قورمه» ترکی است.

دانشمندی که تاثیر ترکی (و مغولی) بر فارسی ایران و افغانستان را بیشتر و جدی تر از همه بررسی کرده، بدون شک گِرهارد دورفر (1920-2003) از دانشگاه «گوتینگن» آلمان است.[9] تخصص اصلی او زبان های ترکی ایران (غزی، اوغوزی) و به ویژه لهجه های خلجی، خراسانی و قشقائی و همچنین زبان های باستانی ترکی شرقی مانند ترکی خوارزمی و تونقوزی و در عین حال مغولی بود. در این زمینه ها کتب و نوشته های او بی همتا هستند.

دورفر طبقه بندی های معنائی را معیار تقسیم بندی تاثیر لغوی ترکی و مغولی بر فارسی و دیگر زبان های ایرانی (مانند سُغدی در دوره باستان و پشتو و یغنابی در دورۀ معاصر) قرار داده و این تاثیر را در دوازده گروه از قبیل اعضای بدن، حیوانات، حوزۀ کشاورزی، انواع خاک و سنگ و وضع هوا، زندگی روزمره، روابط خانوادگی و اجتماعی، لغات مربوط به دولت، دین و یا جنگ مورد بررسی قرار داده است. او البته در هر مورد ضمنا به حوزۀ مشخص تر زبانی (ترکی جغتائی/ازبکی، آذری و غیره) و در عین حال دوره و مرحلۀ تاریخی این تاثیر (پیش از اسلام، دوره سلجوقیان، مغولان و بعد تر) نیز اشاره نموده است.

چند ملاحظه جالب از این تحقیقات آن است که بعد از غزنویان و سلجوقیان و بخصوص حملۀ مغول و همراه با افزایش حضور قبایل ترک زبان در ایران و سلسله های حاکم بر کشور، تاثیر ترکی در زبان فارسی (چه کتبی و چه گفتاری) رشد کرده است. بعد از صفویان این تاثیر اگرچه ادامه یافت، اما به نسبت و به تدریج کمرنگ تر گردید. طبعا دورفر نمونه های خود را از آثار مکتوب این مراحل تاریخی مانند «عرض نامه» جلال الدین دوانی، «صفوه الصفای» ابن بزاز اردبیلی یا «تاریخ عالم آرای عباسی» اسکندر بیگ ترکمان و یا لغتنامه ها و دیگر آثار ادوار مختلف تاریخی گرفته است.

نکتۀ جالب دیگری که دورفر به آن اشاره میکند این است که اکثر کلماتی که از مغولی وارد فارسی شده اند در واقع ابتدا از مغولی وارد ترکی شده و بعدا از ترکی وارد فارسی شده اند (مانند تومان، خان، آقا و یا نوکر).

بر پایۀ بررسی های گرهارد دورفر و مقالاتی که بعد از او در این زمینه نوشته شده، میتوان ابعاد تاثیر زبان های ترکی (اساسا ترکی جنوبی یعنی اوغوزی مانند ترکمنی، آذری و ترکی شرقی مانند اویغوری و جغتائی/ازبکی) را حدودا بر آورد کرد. اما در عین حال میتوان به این نتیجه رسید که این تاثیر بعد از صفویان و بخصوص از قرن بیستم به بعد به مراتب کمتر شده و کلمات ایرانی و فارسی جایگزین بسیاری از لغات ترکی گشته است. روندی مشابه را مثلا در ترکی ترکیه (این بار در جهت افرایش واژگان و تعابیر ترکی) هم میتوان مشاهده نمود. در نتیجه بخش قابل توجهی از لغاتی مانند آشیق (مچ پای گوسفند)، بیگلربیگی (فرمانده کل)، طمغه (مُهر)، اولکا (کشور، مملکت) و یا تومان (بمعنی واحد اداری) که دورفر به عنوان نمونه ذکر میکند، در فارسی امروزه به کار برده نمیشود، اگر چه هنوز بخشی دیگر از این وامواژه های ترکی و مغولی در فارسی همچنان کاربرد دارد (مانند آقا، قربان، چمن، قورمه).

در آسیای میانه هم همین طور: از قرن بیستم به بعد، بخصوص در زبان کتبی، مثلا تاجیکی تاجیکی تر ( یعنی ایرانی تر) و ازبکی ازبکی تر (یعنی ترکیک تر) شده است. حکومت ها سعی کرده اند زبان رسمی و کتبی خود را از عناصر به اصطلاح «غیر خودی» همسایگانشان حتی الامکان «پاک» کنند، اما با اینهمه، تاثیر متقابل این زبان ها به یکدیگر بخصوص در زبان محاوره و بعضی حوزه ها مانند شعر، ادبیات و دین همچنان پا بر جاست.


[1] Gernot Windfuhr: ‚Language change and modeling modal axes: Irano-Turkic convergence,’ in: Johanson and BulutTurkic-Iranian Contact Areas, pp. 252-282

[2] این حالت فعلی در ترکی آذری ایران رایج نیست.

[3] Christiane Bulut: ‚Syntactic traces of Turkic-Iranian contiguity,’ in: Johanson and Bulut (eds.): Turkic-Iranian Contact Areas, Leiden, Harrassowitz 2006, pp. 165-208

[4] Lars Johanson.: ‚Azerbaijan ix. Iranian Elements in Azeri Turkish,’ EIr, viewed on 22.09.2022

[5] vowel harmony

[6] Idem; see also: Foy, K.: Aserbaiganische Studien; Mit einer Charakteristik des Südtürkischen, MSOSW, vol. 6, 1903, pp. 126-193

[7] ن. زیر فصل گذشته و تحلیل کریستیان بولوت

[8] روابط ایرانیان و ترکان در اواخر دوره ساسانیان، به انگلیسی، در تاریخ کمبریج ایران، سال 2000، جلد 3، قسمت 1، ص 613؛ به فارسی: تهران 1380، ص 727-739

[9] Doerfer, G.: Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen. Unter Berücksichtigung älterer neupersischer Geschichtsquellen, vor allem der Mongolen- und Timuridenzeit. I: Mongolische Elemente in Neupersischen, Wiesbaden, 1963; II: Türkische Elemente im Neupersischen, alif bis tā, Wiesbaden, 1965; III: Türkische Elemente im Neupersischen, ǧīm bis kāf, Wiesbaden, 1967; IV: Türkische Elemente im Neupersischen (Schluß) und Register zur Gesamtarbeit, Wiesbaden, 1975



دسته‌ها:اختلاط ایرانیان و ترکان