بچه بازی در شرق

این مقاله حدود هشت سال پیش در باره «بچه بازی در شرق» نوشته شده بود. مطمئن نیستم که این وضع در افغانستان یا کشور های منطقه ما در این میان چقدر تغییر یافته است.

عباس جوادی – مجله «فارین پالیسی» چاپ آمریکا در یکی از شماره های اخیر خود مقاله ای نسبتا مفصل و تحقیقی در باره  رواج فاجعه بچه بازی در افغانستان (1) منتشر کرده است. به نوشته گزارشگر کریس ماند لاک که در ضمن از منابع دیگری (2) نیز استفاده کرده،ایت این پدیده اجتماعی اگر چه در اسلام منع شده، اما در سنت و تاریخ افغانستان چیزی است که «همه از آن آگاه هستند، اما کسی در این باره صحبت نمیکند.» مردان مسن تری که صاحب قدرت سیاسی یا رئیس قبیله ای هستند و پول و نفوذ دارند، با خرید پسر بچگان نابالغ و گاه دزدیدن آنها از خانواده هایشان این کودکان را پیش خود نگه میدارند و از آنان سوء استفاده جنسی میکنند. به گفته خبرنگار «فارین پالیسی» طبق ظن رایج فرهنگی در میان بخشی از مردان افغانستان «زنها برای کارِِ خانه و تولید فرزند و پسر بچه ها برای خوشگذرانی مناسب ترند.» گزارش هاى ديگر از بلخ و روایاتی که من از دوستان روزنامه نگار افغانی شنیده ام،  حکایت از آن دارند که فاجعه بچه بازی محدود به یکی دو منطقه و یا قوم افغانستان نمیشود و بُعدی وسیعتر و خطرناک تر را در بر میگیرد اگرچه درجه رواج آن ظاهرا در هر منطقه فرق میکند.

«کریس ماند لاک» مینویسد پدیده بچه بازی سنتی تاریخی در افغانستان دارد اما  بعد از سقوط طالبان که مخالف بچه بازی بودند و آنرا غیر اسلامی میدانستند، این پدیده  بطور افسار گسیخته ای رشد یافته و به زندگی و سلامتی جسمی و روحی صد ها هزار مرد افغان و خانواده های آنان آسیب جدی رسانده است. به نظر این گزارشگر، یک دلیل رشد اخیر بچه بازی در این کشور، بی قانونی و عدم حضور فعال یک دولت واحد و قدرتمند در افغانستان است. در گزارش قید میشود که این مسئله بیشتر در روستاها و شهر های کوچک دیده میشود و در شهر های بزرگتر کمتر مشاهده شده است.

اما به همان ترتیب که بچه بازی به مناطق و اقوام معینی در افغانستان محدود نمیشود، تنها مخصوص افغانستان هم نیست. این پدیده بیمارگونه و غم انگیز مانند بسیاری از بیماری های اجتماعی مشرق زمین معمولا در ملاء عام مورد بحث قرار نمیگیرد.  حتی در دوران معاصر یعنی صد سال گذشته هم در کشور های منطقه تحقیقات و ادبیات فوق العاده کمی در این مورد به رشته تحریر در آمده است.

اگر چه پژوهشگران غربی از جمله ویلم فلور تحقیقات مفصلی در این مورد دارند، در خود ایران کتاب «شاهد بازی در ادبیات فارسی» اثر  سیروس شمیسا (تهران 1381) (3) شاید جزو مهمترین آثارجسورانه و معدودی باشد که در این زمینه نوشته شده است. اما در این کتاب تعبیر  «شاهد بازی» که ظاهرا بصورت پرده ساتری برای «بچه بازی» در ادبیات عرفانی در آمده، با روابط بین مرد ها و لواط مخلوط شده است اگرچه در تاریخ مرز بین این دو همیشه روشن نبوده است. آنچه که نگرش اصولی در این کتاب را حتی مخدوش تر میکند اینست که از ابتدای کتاب فرض غلط نویسنده بر آن گذاشته شده است که در ایران باستان و بین اعراب پیش از اسلام بچه بازی و لواط موجود نبوده و این پدیده از طریق  یونانی ها (به صورت «عشق افلاتونی» و «زیبا پرستی») و تُرک ها (بصورت رابطه جنسی مرد با مرد و یا پسر بچه ها) به ایران منتقل شده است. این ادعا با اسناد تاریخی که پژوهشگران غربی داده اند همخوان نیست.

ادبیات زرتشتی رابطه جنسی مرد با مرد را محکوم میکندو آنرا «سرچشمه آلودگی» و «روح اهریمنی» میشناسد. اما به قول فلور، هرودوت مینویسد که «آنها (یعنی ایرانیان ) وقتی با لذات (زندگی) آشنا میشوند  به سرعت از آن تمتع میجویند که نمونه بارزش لواط است که آنها از یونانیان آموخته اند» اگرچه پلوتارک مینویسد هرودوت در این مورد اشتباه میکند، چونکه «وقتی جوانان ایرانی به سواحل یونان رسیدند، تقریبا همه آنها اخته شده بودند» (4) و براینت در کتاب «سیروس» (کورش) مینویسد که داریوش سوم معشوق زیبائی بنام باگواس داشت که بعد ها معشوق اسکندر کبیر شد (5). 

با اینهمه از دوره قبل از اسلام دلایل و شواهد کمتری مبنی بر شیوع بچه بازی در جوامع ما وجود دارد، در حالیکه برعکس بعد از اسلام این مثال ها در آثار و کتابهای تاریخ و ادبیات بمراتب بیشترند. اما بنظر میرسد علت اصلی این امر کمبود آثار مکتوب ادبی و تاریخی ازدوره قبل از اسلام است و به دین و یا قوم بخصوصی مربوط نیست.  از طرف ديگر انگشت اتهام را بسوى ديگران نشانه رفتن و «ابتدا آنها شروع كردند» گفتن، بنظر ميرسد بجاى تشخيص واقع بينانه بيمارى، آوردن عذرى بد تر از گناه و تطهير اين جرم اجتماعى است، در حالی که ظاهرا این پدیده، تاریخی بسیار قدیمی تر از تاریخ مکتوب دارد و جغرافیای به مراتب وسیع تری از فقط خاورمیانه و آسیای صغیر را در بر میگیرد.

Ghabus-NamehFA

در دوره بعد از اسلام در این مورد نمونه ها و شواهد مختلفی از قرن چهارم و پنجم هجرى (دهم و یازدهم میلادی)  به بعد در ادبيات سرتاسر منطقه مشاهده ميشود. روایاتی که از مامون، فرزند هارون الرشيد گرفته تا سلطان محمود غزنوی و شاه اسماعیل صفوی و سلاطین عثمانی در تاریخ ثبت شده اند و در عین حال بعضی آثار شعرا و متفکران مختلف از مولانا جلال الدین بلخی گرفته تا سعدی و حافظ،  دلایل بی تردید رواج بچه بازی در طی صد ها سال گذشته هستند که از غزنه تا ری، بغداد و قسطنطنیه، ظاهرا نه فقط بین حکام و اشراف، بلکه در سطح جامعه به چیزی شبیه یک «زیر فرهنگ» تبدیل شده بود.

KabusnamehTR

یک نمونه گویا نویسنده معروف عثمانی «مرجیمک احمد» از قرن پانزدهم میلادی است که به دستور سلطان مراد دوم عثمانی کتاب «قابوس نامه» اثر نویسنده معروف ایرانی امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر بن زیار  (قرن یازدهم میلادی) را برای سلاطین و اشراف عثمانی از فارسی به ترکی ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب که نصیحت نامه «قابوس دوم» به پسرش «گیلانشاه» می باشد، حاوی نصایح فوق العاده جالبی در باره طرز رفتار و زندگی، خوراک و پوشاک، دینداری، گفتار و ادب، حکومت، غلامداری و غیره است. اما بخصوص یک باب این کتاب در اصل ارزشمند نشان میدهد که بچه بازی در سرتاسر خلافت امویان و عباسیان و جوامع ایران و عثمانی پانصد  تا هزار سال پیش به قدری بصورت «امری عادی» در آمده بود که حتی به نصیحت نامه ها هم وارد میشده، تا جائیکه ورای نکات جالب اجتماعی مثلا این اثر، احتوای چنین «نصایحی» مانع دستور سلاطین در باره تحریر، ترجمه و توزیع آن نمیشده است. در باب پانزدم «قابوس نامه» («اندر تمتّع کردن») گفته میشود: «از غلامان و زنان، میلِ خویش به یک جنس مدار تا از هر دو گونه بهره‌ور باشی» و در عین حال «در تابستان میل به غلامان کن و در زمستان میل به زنان.»

درست است که پدیده بچه بازی و سوء استفاده جنسی از کودکان نابالغ احتمالا اینجا و آنجا و در مقاطع مختلف تاریخ  بسیاری نقاط دنیا رایج بوده و طوریکه تحلیل گران میگویند علاوه بر فرهنگ اجتماعی، محدوديت در مناسبات زن و مرد بخاطر قواعد مذهبى و با فقر و نظام برده داری و در عین حال هرج و مرج سیاسی و اجتماعی در جامعه مربوط بوده است. اما ظاهرا مرض بچه بازی بیش از همه در مشرق زمین دوام آورده و ریشه دوانده، تا جائیکه امروز گزارش های رسانه های خبری و حقوق بشری از آن حکایت و شکایت میکنند. از این جهت است که در مشرق زمينِ ما هيچ كس نميتواند خود را از اين مسئوليت و ننگ تاريخى و اجتماعى معصوم و مبرّاجلوه دهد.

من از گزارش های مشابهی در باره وضع کنونی پدیده بچه بازی در آسیای مرکزی، قفقاز، پاکستان، ایران، ترکیه و یا کشور های عربی  مطلع نیستم. ظاهرا بر خلاف افغانستان، وجود دولت هائی کم و بیش فعال در اکثر این کشور ها و وجود قوانینی که بچه بازی را منع میکنند و جدی گرفته شدن این قوانین باعث شده است که آن «زیر فرهنگ تاریخی» در بسیاری از کشور های منطقه تا درجه ای که در هر کشور فرق میکند، مهار شود. اما با در نظر گرفتن گذشته نه چندان درخشانی که در منطقه در این مورد مشاهده میشود، باید سوال کرد که هم دولت ها و هم خود جوامع و مردم تک تک این کشور ها بجای سکوت در این مورد، برای روشنگری و پیشگیری از این بلای اجتماعی کدام تدابیر جدی و عملی را در پیش گرفته اند و میگیرند.

—————————————-

(1) Bacha-Bazi, An Afghan Tragedy, by Chris Mondlock, Foreign Policy

(2) Afghanistan Sees Rise in ‹Dancing Boys› Exploitation, by Ernesto Londono, in: Washington Post

(3) سیروس شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، تهران 1381

(4) Herodotus, Histories, I, 135, quoted in: Floor, Willem: A Social History of Sexual Relations in Iran

(5) Briant, From Cyrus, pp 269-270, quoted in Floor, Willem, same

در ضمن بخوانید: عباس جوادی:برده داری در ایران.



دسته‌ها:ترکیه، جمهوری آذربایجان و آسیای میانه

برچسب‌ها:, , , , ,