تحصیل زبان مادری، شعار ها و واقعیت ها

W4

عباس جوادى –

اجازه بدهید در مورد تحصیل زبان مادری از نگاه اجتماعی و سیاسی، رئوس نظریات خود را در اینجا خلاصه کنم:

۱. هر کس آزاد است هر زبانی را که میخواهد، بیاموزد. آموزش زبان مادری هم باید آزاد باشد و این، حق طبیعی هر فرد و شهروند در هر کشور و منطقه جهان از جمله ایران است. حتی این حق محدود به «زبان مادری» هم نمیشود. زبان پدری یک فرد هم ممکن است از زبان مادری او فرق کند. تحصیل زبان پدری و یا هردو زبان مادری و پدری هم باید ممکن باشد و در صورت امکان در مدارس ارائه شود–و بهمین صورت تحصیل هر زبان که هر کس میخواهد.

۲. در اینجا باید بین مدارس دولتی و خصوصی تفکیک قائل شد. تحصیل زبان مادری در مدارس دولتی میتواند در حد امکانات عملی و تکنیکی (از قبیل دسترسی به بودجه، آموزگار و کتاب های درسی) و آرزوی والدین و دانش آموزان بر اساس عرضه و تقاضا و مراعات امکانات عملی از سوی وزارت آموزش و پرورش و یا مدارس خصوصی تامین شود.

۳. احتمالا اکثر ایرانیانی که زبان مادری شان فارسی نیست، در ایران که فارسی یک شرط اصلی پیشرفت اجتماعی است، با کسانی که زبان مادری شان فارسی است از یک نقطه مساوی در «رقابت اجتماعی» حرکت نمیکنند. برعکس، شاید آنها از نظر رقابت در کار و پیشرفت اجتماعی در موقعیت نامناسب تری برای پیشرفت اجتماعی قرار دارند.

۴. در اکثر کشور های دنیا و از جمله اروپا، زبان اصلی و نخست مدارس دولتی و عمومی، زبان مشترک و رسمی آن دولت است. در بعضی کشور ها بیش از یک زبان جنبه رسمی و مشترک دارد، اما اکثرا چنین نیست. فرانسه و یا آلمان و ایتالیا یک زبان مشترک و رسمی دارند و زبان رسمی و مشترک این دولت ها تنها زبان آموزش و پرورش نخست و اصلی مدارس دولتی این کشور هاست. در عین حال در کنار این زبان های رسمی، هر زبان دیگری را هم میتوان در چهارچوب امکانات در این مدارس تحصیل کرد.

۵. در زمینهٔ تحصیل زبان مادری و یا پدری، مدارس خصوصی نقش مهمی بازی میکنند. مدارس خصوصی باید این آزادی را داشته باشند که هر زبانی را که میخواهند در چهار چوب مقررات عمومی دولت برای آموزش و پرورش تدریس کنند.

۶. دولت البته مکلف نیست و اصولا نمیتواند تحصیل به همه زبان ها و لهجه های مورد درخواست و آرزوی هر شهروند کشور را در مدارس دولتی عرضه کند. با وجود حق طبیعی هر کس برای تحصیل هر زبان، دولت را نمیتوان مکلف کرد که در مدارس دولتی این امکان را به همه آحاد و اعضای یک ملت، آن هم یک ملت هشتاد میلیون نفری بدهد. اما این آزادی باید به مردم و هرکس داده شود که اگر دولت خواست و یا امکان ارائه چنین درس ها را نداشته باشد، مدارس خصوصی بتوانند در چهارچوب قوانین و مقررات این امکان را برای علاقمندان فراهم کنند.

۷. این که تمام تحصیلات مدارس و دانشگاه ها به زبان مادری اقوام باشد چیزی است که بیشتر شعار است و در واقع نه عملی است و نه قابل توصیه. اگر قرار باشد در ایران هر کس از تُرک و کُرد و لُر و بلوچ گرفته تا گیلک و مازنی و سمنانی و عرب و ارمنی و آسوری از کلاس اول تا آخرین ترم دانشگاه از فیزیک و شیمی و ریاضیات گرفته تا زبان و تاریخ و دین و جغرافیا را فقط به زبان و لهجهٔ مادری و یا پدری خود بخواند، این در عمل دو نتیجهٔ اصلی خواهد داشت: اولا فاتحهٔ وحدت سیاسی و ارضی کشور خوانده خواهد شد و اشتراک در زبان و فرهنگ فارسی که دستکم در ۱۲۰۰ سال گذشته «چسب متحد کننده» همه ملت ایران بوده است از بین خواهد رفت. ثانیا (و شاید مهمتر از نکته نخست) این شعار، محکوم کردن فرزندان ما به بیسوادی است، زیرا در همهٔ ۷۲ زبان و لهجهٔ گوناگون اقوام ایرانی نه امکان عملی (بودجه، کتاب، معلم و ادبیات لازم) تحصیل به این زبان ها وجود دارد و نه اینکه والدین این کودکان و جوانان خواهند خواست فرزندانشان تمام تحصیلات خود را مثلا به ترکی یا کردی و یا بلوچی انجام دهند، چرا که چنین چیزی در عمل به معنی بیسواد ماندن آنها و بسته بودن راه و امکان تحصیلات و اشتغال خوب در سرتاسر ایران خواهد بود.

۸. طرح چند ساعت تحصیل زبان مادری در هفته بنظر بنده میتواند برای هر دانش آموز و دانشجو و والدین آنان مثبت و مفید باشد، به شرط آنکه خود او و خانواده اش این را بخواهند و به اجرای آن کمک کنند. در آن صورت این برنامه میتواند در چهار چوب امکانات قانونی و عملی، اجرائی شود. اگر چنین شرایطی مهیا شود، دولت می باید حدالامکان به اجرائی شدن آن کمک کند و یا به مدارس خصوصی امکان و آزادی بیشتری در حوزهٔ تدریس و تحصیل زبان ها بدهد.



دسته‌ها:تحصیل زبان مادری, زبان، هویت و ملیت

برچسب‌ها: