تحصیل زبان مادری و تحصیل «به» زبان مادری

W14

عباس جوادی – در بحث تامین حق تحصیل زبان مادری در مدارس ایران خواهی نخواهی دو نقطه و یا موضع افراطی ایجاد شد (و خیلی هم بسرعت ایجاد شد): یکی کاملا بر علیه هر گونه حق تحصیل زبان های غیر فارسی که معتقد است با آموزش زبان های مادری اقوام، ایران بسوی تجزیه خواهد رفت. نقطه نظر کاملا متضاد دیگر میگوید در تمام دوره تحصیل و کلیه امورات زندگی رسمی، اداری، دولتی و رسانه ای هر کس باید زبان مادری خود را بکار برد و دولت مکلف است این شرایط را برای همه اقوام و گروه های زبانی کشور تامین کند.

من مدتها نمیدانستم که سیاسیون و یا کسانی که میخواهند مانند سیاسیون رفتار کنند این دو تعبیر متضاد هم را بوجود آورده اند: «تحصیل زبان مادری» و «تحصیل به زبان مادری». نگو در این «به» اسراری نهان است که میتواند زندگی همه جامعه را منقلب کند!

طبق این تفکیک که خیلی ها در روشن شدنش اصرار دارند تحصیل زبان مادری یعنی اینکه فرزند شما هفتگی چند ساعت درس زبان مادری خود را بگیرد، یعنی از جمله ادبیات، دستور زبان و غیره – چیزی شبیه آنچه که مدارس ارامنه ایران حتی از زمان رضا شاه به بعد میکنند: درس زبان، ادبیات و دین به زبان ارمنی و بقیه دروس مانند فیزیک، شیمی، ریاضیات، زیست شناسی و غیره به فارسی. بنظر من نیت از ماده 15 قانون اساسی این است که میتواند خواست کسانی را که میخواهند فرزندانشان زبان مادری خود را بیاموزند برآورد كند.

این در واقع چیزی شبیه یک «انقلاب» در نظام آموزشی ایران و در عین حال تامین یک حق طبیعی مردم یعنی آموختن زبان مادری است که باعث دگرگونی عمیقی در طرز تفکر ایرانیان و ضمنا رشد قابلیت های زبانی اقوام غیر فارسی زبان خواهدشد. جمهوری اسلامی برای اجرای این ماده قانون اساسی خودبه دلایلی که  شرحش در مقالات دیگر رفته، 35 سال دودلی نشان داد و تازه هنوز هم معلوم نیست که با وجود شروع بحث تحصیل زبان مادری اقوام در مدارس ایران، این ماده قانون اساسی بالاخره اجرائی خواهد شد یا نه. هنوز که آثاری از اقدامات عملی در این راه به چشم نمیخورد.

هیچکس نباید شک داشته باشد که این، کار آسانی نیست. مقدمات و شرایط آن باید آماده شود. مثلا آیا ما آموزگار زبان بلوچی و یا کتاب درسی زبان ترکی آذری داریم که فی الفور و عینا از جمهوری آذربایجان و یا ایالت بلوچستان پاکستان وارد نکنیم تا برای مردم خودمان بیگانه و نا آشنا نباشد؟ اگر نداریم آیا شروع به تهیه این مقدمات کرده ایم؟ آیا میدانیم که میتوانیم و یا میخواهیم مانند تجربه لبنان و بسیاری از کشور های غربی بخشی از این کار و اصولا تحصیل را به مدارس خصوصی حواله دهیم یا نه؟  آیا میدانیم قابلیت های ما در اجرائی کردن این قانون در حوزه کدام زبان وجود دارد و در کدام زبان هنوز وجود ندارد؟ آیا میدانیم که آیا میخواهیم تعریف «زبان» را دولت بکند و یا اینکه آن را به خود گروه های اجتماعی زبانی محول میکنیم؟ آیا نمیخواهیم در این مورد در سرتاسر کشور (بخصوص استان های زبان های غیر فارسی) سمینار های بحث و مشورت علمی و عملی بگذاریم (عملی احتمالا مهم تر است تا بحث های باصطلاح «علمی» بی پایان)؟ آیا میتوانیم در دو-سه مدرسه این یا آن استان چند «پروژه آزمایشی» شروع کنیم تا چالش های عملی را بیابیم و حل کنیم؟

این ها سوال هائی هستند که اگر حکومت اقای دکتر روحانی در وعده های خود واقعا جدی باشد باید نشان دهد که واقعا در این سمت و سو اقدام عملی میشود و موضوع کاملا جدی هست و نه شعاری که یک دوره داده شده و بعد فراموش میشود.

و اما تحصیل «به» زبان مادری

در این حیص و بیص و ناروشنی یک عده هم شعار میدهند که تحصیل باید از سر تا پا  یعنی ازکلاس اول ابتدائی تا آخرین ترم دانشگاه، از زبان مادری و تاریخ و جغرافیا تا فیزیک و شیمی و مثلثات و پاتولوژی (و حتی در ادارات، محاکم، اسناد رسمی هر محل و غیره) به زبان مادری باشد – «به»  یعنی فقط به زبان مادری. 

البته این، چیزی نیست که قانون اساسی میگوید. اما صرفنظر از قانون اساسی،  آیا این کار درست و یا حتی صرفنظر از درست و یا غلط بودنش عملی و به فایده ملت و مملکت، به فایده حتی همان گروه های زبانی یعنی متکلمین ترکی و کردی و بلوچی و لُری و غیره است؟ نهایتا آیا خود این مردم آن را میخواهند؟

من در مقاله تجارب کشور های همسایه با تکیه بر تجارب شخصی چند همکار عراقی از تجربه «اقلیم کردستان عراق» نوشته بودم که بعنوان بخشی از باصطلاح نظام «فدرال» کشوربا وجود آنکه ظاهرا جزو کشور عراق است در مدارس اش فقط کُردی تدریس میشود و از عربی یعنی زبان تا چند سال پیش مشترک عراق خبری نیست و این «زبان مشترک» ازمدارس کردستان عراق به مناطق عربی تبعید شده است. یکی از دوستان کُرد با لحن اعتراض به این مقاله نوشته بود که کرد ها دیگر نیازی به تجارت و رفت و آمد با اعراب ندارند و خود کفا شده اند. از این جهت احتیاجی به آموزش عربی هم ندارند…

یک مشکل همین جاست. آیا در نهایت عملی شدن چنین شعاری به ناچار منتج به «بی نیاز» شدن – یعنی افتراق، جدائی، پراکندگی و بیگانگی، شاید هم خصومت و نزاع بین اجزاء یک ملت یعنی ملت ایران نمیشود که تا کنون هزاران سال با هم بوده اند و وسیله ارتباطشان هم  در دوران هزار و چند صد ساله اخیر زبان و فرهنگ فارسی بوده است؟

وضع کردستان عراق نتیجه سرنگونی رژیم صدام و محصول یک نظام گذار است که هنوز سرنوشت اجزاء آن، یعنی سرنوشت قومی و گروهی آن، کلا آینده عراق و مناسبات کرُد ها، اعراب شیعه و سنی معلوم نیست و به نظر بسیاری رو به تجزیه و جنگ حاد تر داخلی میرود. تعارض و جدائی عملی در زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کُردهای عراق و اعراب این کشور و کلا تنش ها و خشونت های قومی و مذهبی روزمره هم نشان دهنده آن است که این «مدل» عراق و اقلیم کردستان این کشور بعید است که اکثریت ایرانیان به آن با دیده سرمشق نگاه کنند!

اما آیا چنین وضعی که مردم هر ناحیه فقط به زبان مادری اکثریت مردم آن ناحیه تحصیل کنند و از زبان مشترک کشور یعنی فارسی محروم شوند اصولا چیز خوبی است؟ نتیجه چنین کاری آن است که لُر خرم آبادی نتواند بلوچ زاهدانی را بفهمد و ترکمن گرگانی نتواند برای کار در بانک به اصفهان مهاجرت و در آنجا زندگی کند. آیا هر «منطقه زبانی» ایران مانند آذربایجان، کردستان، بلوچستان، خوزستان، ترکمن صحرا و یا حتی گیلان و مازندران بخودی خود «خود کفا»ست و یا اصلا میتواند خود کفا باشد؟ آیا میتوان وجدانا قبول کرد که این مناطق در عمل دور از هم، بدون تماس با هم، از همدیگر منزوی شوند و همدیگر را از نظر زبان نفهمند، نتوانند به منطقه همدیگر بروند، صحبت و مکاتبه نمایند و مثلا هیچ کدام از روزنامه های تبریز را در تهران نفهمند و برعکس؟

مشکل سوم این «شعار» خصومت زا بودن آن و ایجاد هرج و مرجی اجتماعی است که آن سرش ناپیداست. دو علت اصلی این مدعی، نیودن مرز های قومی داخلی در ایران (خدا را شکر!) و در عین حال آمیزش و اختلاط قومی و مهاجرت های بزرگ مردم همه استانها به مرکز و همه مناطق به همه مناطق کشور بخصوص در صد سال گذشته است. صرفنظر از مهاجرت های داخلی صد سال گذشته صد ها سال است که اقوام مختلف دیوار به دیوار در کنار همدیگر زندگی کرده اند. بلوچ و ترکمن در استان گلستان، تات و لُر در استان مرکزی، ترک و قشقائی در تهران، کُرد و ترک در آذربایجان غربی. زبان تحصیل هرکدام از این منطقه ها کدام زبان مادری کدام قوم باید باشد؟ اصولا آیا هر تصمیمی که گرفته شود منصفانه خواهد بود؟ و آیا این باعث اختلاف و نزاع نمیشود؟

چالش چهارم امکانات عملی برای تحقق این شعار است. آیا معلم، کتاب و شرایط مادی و عملی برای تحصیل کامل و سرتاسری به حدود 10-15 زبان اقوام ایران را دارا هستیم؟ واقعیت این است که در شرایط کنونی از ترکی آذری و بلوچی گرفته تا لُری و گیلکی نه واژگان تخصصی برای همه دروس وجود دارد، نه معلم و نه کتاب های لازم. واقعیت دیگراحتمالا این است که میتوان از طریق تربیت معلم، ترجمه کتب به همه این زبانها و بتدریج جا انداختن آنها در حدود 50-100 سال به چنین هدفی رسید اما احتمالا نتیجه کار بعد از 100 سال در بهترین حالت چیزی شبیه فارسی و ترکی ترکیه امروز خواهد بود که خود اینها از نظر واژگان و قدرت بیان علمی و تخصصی از توان زبان های بین المللی مانند انگلیسی بسیار دورند.  آیا این به نفع فرزند یک بلوچ زاهدانی است که پزشکی و یا مهندسی الکترونیک را نه به فارسی (و در بهترین حالت انگلیسی) بلکه به بلوچی تحصیل کند؟ یک نتیجه دیگر و احتمالی در مورد تحصيل به ترکی آذری، کُردی، عربی، و تا حدی ترکمنی و بلوچی این خواهد بود که برای هرچه سریعتر رسیدن به این مقصد، ناچار به کپیه برداری و یا واردات کتابها، واژگان و حتی نیروی انسانی – تخصصی و آموزشی کشور های همسایه خواهیم شد که مثلا در مورد ترکی آذری، واژگان و حتی زبان علمی و تخصصی ترکیه و یا جمهوری آذربایجان از نظر ترکی آذری ایران کاملا ناآشنا هستند.

مشکل – دقیقترش: سوال پنجم هم این است که ایا اصولا خود مردم، از ترک آذری گرفته تا بلوچ و عرب و لُر و کُرد و ترکمن، یعنی مردم واقعی و نه آنها که بیشتر از پی سیاست و شعار هستند، یعنی مردمی که باید هدف این یا آن سیاست قرار گیرند بنفع خودشان، فرزندانشان، خانواده هایشان و منطقه زیستشان خواهند دید که مردم هر ناحیه برای خودشان و جدا از دیگر مردم نواحی ایران تحصیل کنند، فقط زبان خودشان را تحصیل و زندگی اجتماعی شان را فقط با و به آن زبان سازماندهی کنند و بقول آن دوست کُرد از دیگر نواحی ایران بی نیاز شوند؟

«به ژن ماتور» از نویسندگان کُرد ترکیه که ساکن و اهل استانبول است در یکی از صحبت های تلویزیونی اش خاطراتی از سفر خود به «قندیل» عراق یعنی مقر رهبری حزب کارگران کردستان ترکیه (پ. ک. ک.) نقل میکرد که در آن از رهبران پ ک ک میپرسد (نقل قول به معنی): شما اصلا فکری بحال ما یعنی صد ها هزار نفر کُرد نمیکنید که در استانبول، ازمیر و آنکارا و دیگر شهر های بزرگ ترکیه زندگی میکنیم؟ پس ما چه خواهیم شد؟



دسته‌ها:تحصیل زبان مادری, زبان، هویت و ملیت

برچسب‌ها:, ,