تبریز و بغداد در کشاکش عثمانی و صفوی

قانونی (محتشم) سلیمان خان، تقریبا سال 1530

قانونی (محتشم) سلیمان خان، تقریبا سال 1530

عباس جوادی – در سال 1534، بیست سال بعد از جنگ چالدران بین شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی که به شکست تاریخی ایران در صحرای چالدران (آذربایجان غربی) منتهی شد، پسران اسماعیل و سلیم، طهماسب و سلیمان، که اکنون هردو جای پدران خود بر تخت سلطنت ایران و عثمانی نشسته بودند، روبروی هم قرار گرفتند. فتیله ای که این بار جنگ ایران و عثمانی را شعله ور کرد فتح شهر کُرد نشین بیتلیس در جنوب شرق عثمانی از طرف شمس الدین از تبار شرف خان های بیتلیس یکی از روسای ایلات کُرد منطقه بود که از عثمانی به ایران پناه برده بود. حمله به بیتلیس وضبط این شهر، از نظر عثمانی اعلان جنگ ایران علیه عثمانی تلقی شد و بنا بر این سلطان سلیمان که نیرو هایش در اروپا سرمست از فتوحات پی در پی شده بود از دست دادن بیتلیس را تحقیر تلقی کرده به ایران لشکر کشی نمود.

در آن روزگار بعضی ولایات مرزى با وجود شکست ایران در چالدران هنوز دست به دست میگشت. مثلا وان، ارجیس و حتی بغداد تحت نظارت صفویه بود. اما طبق معمول، وابستگی این یا آن ولایت سرحدی به ایران و یا همسایگان، تا حد زیادی مربوط به تمایلات فرد و یا افراد قدرتمند آن ولایات، رقابت بین آنان، رقابت بین ایران و همسایگان در راه تحت تاثیر قرار دادن والیان مربوطه و طرز رفتار (مثلا اخذ مالیات، باج و زورگوئی) ماموران ایران و یا دول همسایه در آن ولایات بود.

وقتی ارتش عثمانی ابتدا به فرماندهی داماد ابراهیم پاشا وان و ارجیس را ضبط کرده و سپس وارد تبریز شد سلطان طهماسب در شرق ایران علیه اشغال هرات و مشهد از طرف اوزبکان میجنگید. اما بنظر میرسد او برخلاف پدرش شاه اسماعیل نیت جنگ مستقیم با سلطان عثمانی را نداشت. زیرا حتی وقتیکه بعد از مدت کوتاهی خود سلطان سلیمان وارد تبریز شد مقاومت چندانی از سوی قیزیلباش های صفوی و ایلات طرفدار او دیده نشد اگر چه طبق بسیاری از تواریخ، سلطان عثمانی تبریز را خالی یافت چرا که مردم از خانه هایشان بیرون نمیامدند. بعد از فتح آسان تبریز سلطان عثمانی از طریق راه تبریز – قزوین راهی همدان شد و بعد از غصب همدان رو به بغداد گذاشت که در سال 1508 بدست ایرانیان افتاده بود. بغداد هم به سادگی بدست سلطان سلیمان افتاد چرا که والی آنجا ذولفقار خان که روابطش با پادشاه ایران خراب شده بود دستور داده بود خطبه بنام سلطان سلیمان بخوانند. او در سال 1529 یعنی سه سال قبل از آمدن سلطان عثمانی عریضه به سلطان نوشته خواسته بود که بغداد تحت الحمایه عثمانی قرار گیرد.

دانستن این هم جالب است: سلطان سلیمان در همین سفر بغداد بود که مورد استقبال بزرگترین غزلسرای زبان ترکی یعنی محد فضولی بغدادی قرار گرفت اگر چه فضولی خود شیعه مذهب بود. شاعر بزرگ ترک مقدم سلطان عثمانی را با قصیده ای طولانی خوش آمد گفت و با حساب ابجد این مصرع همان قصیده یعنی «گلدی برج اولیایا پادشاه نامدار» تاریخ آمدن سلطان سلیمان را دقیقا ثبت نمود: سال 941 هجری (یعنی 1534 میلادی). سلطان سلیمان در این سفر روزانه 9 آقچه معاش برای فضولی مقرر نمود اما میگویند فضولی با نوشتن «شکایت نامه» معروف خود از قبول این معاش عذر خواست.

ظاهرا در رقابت ایران شیعه و عثمانی سنّی، کار ایران در برقراری و حفظ نفوذ بین همسایگان شیعه از عثمانی های سنّی راحت تر بوده است و برعکس. در مورد عراق کنونی هم علی الظاهر کّرد ها و اعراب سنّی نسبت به نفوذعثمانی سنّی پذیرا تر بودند در حالیکه شیعیان مرکز تا جنوب عراق کنونی غالبا مشکلی با نفوذ ایران نداشتند. اما بنظر میرسد نمونه فضولی اثناء عشری و استقبال گرم او از سلطان عثمانی و فرماندهان نزدیکش استثنائی در این «سنت» تاریخی بشمار میرود.

در مدت کوتاهی که سلطان عثمانی در بغداد بود خبر رسید که شاه طهماسب دوباره آذربایجان را ضبط کرده است. بدین ترتیب سلطان سلیمان هنگام مراجعت از بغداد 17 هزار نفر از عشایرمسلح منطقه را با خود همراه کرده دوباره وارد تبریز شد و دوباره شهر را خالی یافت. اگر چه اين بار هم مقاومت چندانی از سوی ایرانیان انجام نگرفت اما مردم تبریز باز از خانه های خود بیرون نیامدند. قوای عثمانی کوشش کردند در خارج از تبریز نیروهای قیزیلباش را پيگرد و سرکوب کنند. بعد از چهل روز سلطان سلیمان تبريز را ترک کرد.

لشکر کشی بعدى سلطان سلیمان به تبریز در سال 1548 و با این القاء اطرافیانش صورت گرفت که اگر سلطان عثمانی به آذربایجان لشکر کشی کند اغلب سپاهیان و فرماندهان صفوی به او خوشامد گفته به سپاه عثمانی خواهند پیوست. وقتی قوای سلطان از راه ارجیس که نقطه مرزی بود وارد ایران شد و از طریق مرند بسوی تبریز رفت با مختصر مقاومتی از سوی قیزیلباش ها روبرو شد اما کسی هم به پیشوازش نیامد و به قشون او ملحق نشد . به نوشته لطفی پاشا در «تواریخ آل عثمان»: «در این زمان شاه طهماسب به قراجه داغ رفته بود. سلطان سلیمان چهار روز در تبریز ماند. به لشکر روم بلای آسمانی نازل شد. اسبان تلف شدند و کسی را مرکب مناسب و رهوار باقی نماند. بروز قطحی و کمبود خواربار هم مشکل دیگر بود. پادشاه به ناچار تبريز را واگذاشت».

———————————

منابع:

لطفی پاشا: تواریخ آل عثمان، استانبول 1341 ه.ق

فیروز منصوری: جنگ های عثمانی علیه ایران در قفقاز و آذربایجان

Mehmet HALEOĞLU: Kanunî Sultan Süleyman’ın Bağdat’ı Fethi

«تاریخ ایران کمبریج» (به قلم 56 نویسنده و با ویراستاری آرتور آربری و دیگران). جديد ترين ترجمه فارسى: تيمور قادرى (٢٠ جلد). تهران ١٣٩١. نشر «مهتاب».

همچنین بخوانید:

چند درس از جنگ چالدران

قبیله گرائی در تاریخ ایران

تاریخ نگاری رسمی جمهوری اسلامی در باره جنگ چالدران



دسته‌ها:رنگارنگ

برچسب‌ها:, , , , , , ,