(بخش اول این مقاله در این لینک است: لهجه، گونه و زبان)
گونه های «خانواده زبان های ترکی»
عباس جوادی – از نظر زبان شناسی میدانیم که بین فارسی، ترکی و عربی فرق های بنیادین و ساختاری وجود دارد که در نتیجه ما در این مورد از زبان های مختلف صحبت میکنیم. البته اشتراک واژگان بین ترکی و فارسی و عربی آنقدر زیاد است که بعضی خارجی ها گاه تصور میکنند ترکی شاخه ای از فارسی و یا فارسی لهجه ای از عربی است. در این مورد موضوع تا حد زیادی روشن است که در اینجا صحبت بر سر زبان های گوناگون است که با هم تشابهات و مشترکات لغوی و حتی شاید دستوری دارند و نه لهجه های یک زبان.
اینکه در گذشته و حتی هنوز هم گاه کسانی مثلا ترکی آذری را «لهجه محلی» مینامیدند و مینامند بیشتر انگیزه ای سیاسی داشته و دارد که نشان دهند که زبان ترکی آذری را بعنوان زبان قبول ندارند که این هم فراتر از ادعائی بی اساس و غیر جدی نمیرود.
اما عربی، ترکی و یا فارسی هر کدام به تنهائی یک گروه و یا خانواده زبان ها و لهجه ها و یا دقیقتر بگویم: گونه های مختلفی هست که با همدیگر قرابت دارند. مثلا ترکی آذری، ترکی قشقائی، ترکی خراسانی، ترکی خلجی، ترکی ترکیه، اوزبکی، ترکمنی، قیرغیزی، قزاقی، اویغوری و یا تاتاری شاخه های مختاف گروهی بزرگتر هستند که به آن «خانواده زبان های ترکی» میگوئیم. این شاخه ها را به چند طبقه تقسیم میکنند که مثلا ترکی آذری، ترکمنی و ترکی ترکیه جزو شاخه زبانهای «ترکی غربی» و یا «ترکی اوغوزی» است.
دقیقا نمیدانیم که تاریخ، یعنی زمان و نحوه تشکل هر کدام ازاین گونه ها چگونه بوده است. بررسی این موضوع علم است – علم مشکلی هم هست.
هرکدام از این گونه ها یعنی مثلا ترکی آذری و یا ترکی هم «زیر گونه» ها ی خود را دارند که معمولا «لهجه» خوانده میشوند مانند اردبیلی، تبریزی، باکوئی (برای ترکی آذری) و استانبولی، ارضرومی (برای ترکی ترکیه).
توافقی همگانی وجود ندارد که کدام یک از این گونه ها و یا زیرگونه ها را میتوان «لهجه» ویا «زبان» نامید. معمولا گفته میشود که مثلا اوزبکی یک زبان است. حد اقل خود اوزبک ها و یا قزاق ها زبان خود را اوزبکی (اوزبکچه) و یا قزاقی (کازاکجا) مینامند. ترکمن ها و دیگران هم همینطور. اما آنها در عین حال قبول دارند که زبانشان از حانواده زبان های ترکی است.
در اینجا باید یک نکته را روشن کرد. نه از نظر علمی و نه از دیدگاه ملل ترک زبان آسیای مرکزی زبان ترکی ترکیه زبان «مادر» و اصلی آنها نیست. توافق اکثریت ظاهرا بر آنست که زبان استاندارد ترکیه فقط گونه ای از زبان های ترکی یعنی از خانواده ای است که زبان های گوناگونش اگرچه با هم قرابت دارند اما هرکدام برای خود یک زبان است ودر ترکمنستان، اوزبکستان، قزاقستان و قیرغیزستان، آذربایجان قفقاز و ترکیه زبان رسمی یک دولت مستقل است. بنا براین مثلا یک قیرغیز زبان خود را قیرغیزی مینامد و نه ترکی، اگر چه میداند که زبان او و ترکی ترکیه از یک خانواده اند.
البته بخصوص در ترکیه بعضی ها هستند که بیشتر با انگیزه های احساسی و ناسیونالیستی همه این زبان ها را بطور عمومی «ترکی» مینامند و حدا کثر برای تفکیک آنها میگویند «ترکی اوزبکی»، ترکی قیرغیزی» و غیره. اما روشن است که خود اوزبک ها و یا قیرغیز ها این تعابیر را قبول ندارند و بکار نمیبرند و استفاده از این گونه تعابیرمحدود به گروه های کوچکی میشود که فقط انگیزه سیاسی و ناسیونالیستی دارند.
از سوی دیگرمثلا در مورد ترکی اردبیلی، تبریزی، نخجوانی و یا باکوئی معمولا ما از لهجه های مختلف ترکی آذری صحبت میکنیم. در عین حال بخاطر تحولات گوناگونی که دو گونه ترکی آذری ایران و قفقاز داشته اند بسیاری در تفکیک این دو از ترکی آذری ایران و ترکی قفقاز سخن میگویند.
خانواده «زبان های ایرانی»
و اما در رابطه با خانواده «زبان های ایرانی» مثلا بلوچی، بدخشی، کردی، پشتو و فارسی شاخه ها و یا گونه های یک زبان «مادر» هستند که در علم زبانشناسی به این «خانواده» نام «زبان های ایرانی» داده میشود.
عینا مانند آنچه که در مورد ترکی گفتیم، اینطور نیست که تصور شود همه این زبان های ایرانی از فارسی معاصر ایران جداشده اند و بنا براین فارسی ایران باصطلاح «اصل» و بقیه منشعب و شاخه های فارسی ایران اند. این تصور که بعضی ها دارند نه واقعیت دارد و نه علمی است. فارسی معاصر ایران گونه ای است که تقریبا از هزار تا هزار و دویست سال قبل یعنی بعد از اسلام در ایران بصورت «استاندارد» در آمده و بر خلاف فارسی «میانه» که مبتنی بر پهلوی (یعنی شاخه گونه های فارسی قدیم جنوب و غرب و مرکز ایران کنونی) بوده، فارسی کنونی ایران بر اساس فارسی خراسان و یا فارسی دری تکامل و تشکل یافته و بصورت زبان استاندارد کنونی ایران در آمده است.
فرق مثلا تاتی و یا تالشی که امروزه تعداد متکلمین و وسعت گسترشش تا حد بسیار زیادی تقلیل یافته با خراسانی و دری که اگرچه فارسی استاندارد معاصر جای آنها را هم گرفته در اینست که تاتی و تالشی و کُردی معاصرمنشعب از شاخه زبانهای ایرانی غربی و خراسانی و دری و یا بدخشی و خوارزمی از شاخه زبانهای ایرانی شرقی بودند (و یا هستند) – درست مانند ترکی ترکمنی، آذری و ترکیه که از شاخه زبانهای ترکی غربی و قزاقی، قیرغیزی و غیره که از شاخه زبان های ترکی غربی در خانواده زبان های ترکی هستند.
در عین حال مثلا اصفهانی، گیلکی، سمنانی، مازندرانی و غیره «زیرگونه» هائی از فارسی ایران هستند که معمولا «لهجه» های فارسی نامیده میشوند که در مقایسه با کُردی و یا بلوچی و بدخشی بهمدیگر نزدیکترند.
طوری که قبلا هم ذکر شد، از نظر زبانشناسی بسیار مشکل و تا حدی هم اختیاری است که معین کنیم از بین لهجه ها و گونه های یک زبان «مادر» کدام یک فقط «لهجه» یک خانواده بزرگ زبان ها ست و کدام یک آنقدر از گونه های دیگر جدا شده است که به صورت زبانی مستقل در آمده است.
ظاهرا کسی بحثی جدی در این مورد ندارد که کُردی، بدخشی و یا بلوچی دیگر هرکدام زبانی مستقل هستند اگرچه ریشه آنها مشترک است. اما آیا مثلا گیلکی و مازندرانی و یا سمنانی هرکدام لهجه فارسی هستند و یا اینکه زبان مستقلی را تشکیل میدهند؟ در مورد تائید و یا رد هر دو ادعا میتوان دلایلی آورد.تعیین کننده در این رهگذر آنست که معیار ها و هدف کسی که این قضاوت را میکند چیست.
البته در طی قرن های گذشته بعضی از این گونه ها مانند تاتی و یا مازندرانی از نظر تعداد متکلمین فعال و تمایز از فارسی استاندارد بسیار تقلیل یافته اند و فارسی معاصر (و یا ترکی) تبدیل به گونه اکثریت متکلمین تاتی و مازندرانی شده اند. اما در عین حال این بحث که از این گونه ها کدام یک لهجه و یا زبان است امروزه اکثرا از حالت کنجکاوی علمی بیرون رفته و بصورت مباحثاتی با اهداف سیاسی در آمده است. مثلا کسانی که خواهان تحکیم و گسترش گونه استاندارد فارسی معاصر هستند گیلکی و یا سمنانی را «لهجه های محلی» فارسی میشمارند تا نشان دهند فارسی زبان اکثریت نسبی مردم ایران است در حالیکه کسانی که میخواهند استدلال کنند که فارسی استاندارد زبان در واقع اقلیتی در ایران است گیلکی و مازندرانی و سمنانی و حتی شاید اصفهانی را «زبانی» مستقل از فارسی میشمارند.
دستهها:ترکیه، جمهوری آذربایجان و آسیای میانه, زبان و ادبیات
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.