سرگذشت آتروپات و آتروپاتن

شما میتوانید این فصل را نوعی پیوست به دفتر «از کورش تا اسکندر» قبول کنید. چرا؟ زیرا چنانکه گفتیم، در اواخر هخامنشیان، آتروپات که پادشاه محلی ماد بود، به عنوان فرمانده و حاکم ماد در صفوف داریوش سوم برضد اسکندر جنگید، اما مدتی بعد به صف اسکندر پیوست. در مقابل، اسکندر که اکثر ساتراپ های ایرانی را برکنار کرده و آنها را با فرماندهان مقدونی-یونانی خود جایگزین میکرد، آتروپات را یک سال بعد در مقام حاکم یا پادشاه بخش کوچکتر ماد یعنی شمال غربی آن عبارت از آذربایجان و کردستان ابقا نمود. به همین دلیل نام این قسمت از ماد «ماد کوچک» یا «ماد آتروپات» و یا به یونانی «آتروپاتن» ماند که پسانتر در تاریخ به صورت آترپاتکان، آذورباذگان و بالاخره در دوره اسلامی آذربیجان و آذربایجان درآمد. چرا دانستن این موضوع، هم جالب و هم مهم است؟ زیرا اولا دانستن، از جمله دانستن تاریخ و از آن جمله دانستن تاریخ این قسمت از امپراتوری هخامنشی و بعدا سلوکی و متعاقبا اشکانی جالب است و تسلسل تاریخی از دوران دستکم 600 ساله ماد و هخامنشی تا اشکانیان و ساسانیان را به ما نشان میدهد. ثانیا این دانش میتواند به ما کمک کند تا به دام کج اندیشی های برخی افراد و گروه هایی نیفتیم که صرفا با انگیزه های سیاسی همراه با نا آگاهی و بی علاقگی به فهم تاریخ همه خوب ها را به حساب یک قوم و گروه می نویسند و همه بد ها را به حساب مابقی انسان ها. این دانش کمک میکند درک نمائیم که، خوب یا بد، خوشمان بیاید یا نه، در این دوره چند صد ساله، مثلا آذربایجان و کردستان کنونی، یا کرمانشاه و همدان، یا سرزمین های دیگر مانند ارمنستان و روم شرقی در چه حال بودند و روابط آنان چگونه بود و همه این گروه های قومی و فرهنگی و زبانی و مذهبی چگونه با یکدیگر اختلاط پیدا کردند و آن شدند که امروزه هستند.

آتروپات

در باره تقسیم بندی اداری مادها (تخمینا 727 تا 550 پ.م.) اطلاعات چندانی نداریم. اما میدانیم که آنها اندیشه تقسیم اداری دولت خود به استان ها یا ساتراپی ها را از آشورها آموخته اند و هخامنشیان هم این نظام اداری را از مادها گرفته و کم و بیش به همان ترتیب ادامه داده اند. در دوره هخامنشیان، ماد ساتراپی بسیار بزرگ و مهمی بوده است. با اینهمه، در منابع مختلف نام ساتراپ های ماد برده نمیشود. تنها گزنفون در پایان کتاب «آناباسیس» ضمن برشمردن برخی ساتراپی ها از یک ساتراپ مادی به نام «آرباک» با آرباکاس (در سال 401 پ.م.) نام می برد. تا هفتاد سال بعد که دولت هخامنشی از طرف لشکریان اسکندر مقدونی متلاشی شد، نامی از  ساتراپ های ماد برده نشده است. تنها در جریان جنگ گوگمل (در نزدیکی موصل کنونی) در سال 331 پ.م. روایت هایی از فرماندهی مادی به نام آتروپاتس (آتروپات) باقی مانده است که در صفوف لشکریان هخامنشی مسئول و فرمانده لشکر ماد بوده است که با سپاهیان اسکندر می جنگید.  این لشکر مادعبارت از مادی ها و برخی سپاهیان قفقازی بوده است.[1] این را هم میدانیم که هنگامیکه اسکندر نزدیک به یک سال بعد (330 پ.م.) به پایتخت ساتراپی ماد یعنی اکباتان آمده، یکی از اشراف ایرانی به نام «اُکسیدات» (یا اکسیداتس) را که داریوش سوم به دلایل نامعلومی در شوش به زندان انداخته بود، آزاد نموده و ساتراپ شمال غربی ماد یعنی آذربایجان و کردستان کنونی تعیین کرده است. اما اسکندرباز مدت کوتاهی بعد (زمستان 328/327) به دلایل ناروشنی اکسیدات را از این مقام برکنار کرده و به جای او آتروپات را به ساتراپی شمال غرب ماد تعیین کرده است.[2] با این ترتیب زمینه نامگذاری بعدی این سرزمین به عنوان «آتروپاتن» یا «ماد آتروپات» نیز به وجود آمده است. بر اساس شواهدی که به آن اشاره شد، معلوم میشود که آتروپات در اواخر هخامنشیان یعنی در زمان پادشاهی داریوش سوم نیز شاه ماد بوده است. فرماندهی آتروپات به لشکر ماد در جنگ ایران با اسکندر نیز شاهد دیگر آن است که آتروپات در دوره داریوش سوم نیز ساتراپ و شاه ماد بوده است.

ایرانشناس آلمانی اِرنست هرتسفلد (1879-1948) اطلاعات بیشتری در باره نام آتروپات داده است. به نظر او شکل باستانی این نام به صورت «آترپاته» در اوستا (یشت 13، 102) نیز ذکر شده است. ریشه این نام از آتر، آتور، آذور، آذر است که با پسوند -پاته، باده، -باذ و -باد به صورت های مختلفی چون آترباذ، آذرباذ (آذرباد) جزو نام های رایج در دودمان ویشتاسب یکم (قرن ششم پ.م.)، پدر داریوش اول و ساتراپ باختر (بلخ) و احتمالا فارس، بوده است. نتیجه گیری هرتسفلد آن است که آتروپات یا مستقیما به دودمان هخامنشیان منسوب بوده و یا به سلسله ساتراپ های اصالتا مادی.

در اینجا باید با اشاره به اهمیت ساتراپی ماد در دوره هخامنشیان اضافه نمود که احتمال اصالت هخامنشی آتروپات بیشتر از احتمال دوم به نظر میرسد، زیرا پادشاهان هخامنشی ترجیح میدادند که ساتراپ های ساتراپی های مهم نه از خود این ساتراپی ها، بلکه از دودمان هخامنشی باشند. این تمایل بعد ها در دوره اشکانیان نیز ادامه یافت، تا جائی که میتوان نمونه های آن را مثلا در جریان تعیین ساتراپ ها یا شاهان ارمنستان از طرف پادشاهان اشکانی و دوره شاهان اشکانی ارمنستان نیز مشاهده نمود.[3] اصولا دوره اشکانیان در این منطقه تقاطع ایرانیان (چه مادی و چه پارسی و پارتی) و ارامنه مرحله نزدیکی و امتزاج این دو همسایه تاریخی بوده است.

و اما به سرگذشت آتروپات برگردیم. ایرانشناس آلمانی تئودور نولدکه تقریبا 150 سال پیش در رساله معروف خود در باره سرزمین آتروپاتن نوشته بود که بعد از شکست داریوش سوم از اسکندر، «او (یعنی آتروپات) … نیز مانند بسیاری از زمامداران دیگر ایران از پادشاه نگون بخت خود (یعنی داریوش سوم)  روی برگرداند و (اسکندر) فاتح به خاطر این پیمان شکنی آتروپات، حکومت ماد را به او بخشید.[4]  اما یافته های بعدی نشان میدهند که این نگرش کمی دور از انصاف است. آنچه که روشن است اینکه آتروپات بلافاصله پس از شکست نخست داریوش او را ترک نکرده و به طرفداری از اسکندر برنخاسته است. او حتی شاید بخاطر روابط خانوادگی خود با داریوش سوم پس از شکست دوم داریوش او را در راه گریز به سوی سرزمین های شرق ایران همراهی هم کرده،[5] اما پس از آنکه ساتراپ باختر، بِسوس، آنگونه که شرحش رفت، داریوش را به دست آدم ناشناسی به قتل رسانید، به طرفداری از اسکندر پرداخت. ظاهرا آتروپات برای بِسوس که با عنوان «اردشیر پنجم» خود را جانشین داریوش سوم میشمرد، اعتباری قائل نبود. اسکندر هم میخواست از افراد لایق و کارآمد ایرانی در امور اداری ساتراپی ها استفاده کند، اگرچه ترجیح میداد که آنها به امور نظامی امپراتوری مداخله نکنند. آتروپات نیز به نوبه خود فرماندهی مادی و عصیانگر به نام «باریاکسیس» را که در دوره لشکرکشی اسکندر به هند عصیان نموده و خود را پادشاه پارس و ماد نامیده بود، با همراهانش دستگیر کرده و در پاسارگاد به اسکندر که از سفر هند برگشته بود، تحویل داد. اسکندر نیز فرمانده عاصی را به قتل رسانید. این احتمالا نخستین دیدار آتروپات با اسکندر مقدونی بوده است. به نظر میرسد که  یکی از دختران آتروپات نیز در این سفر پاسارگاد همراه پدر خود بوده، زیرا مدت کوتاهی بعد از بازگشت اسکندر و آتروپات به شوش مراسم ازدواج دسته جمعی فرماندهان اسکندر با شاهدختان ایرانی در انجام گرفته و دختر آتروپات نیز با فرمانده برجسته اسکندر، پردیکاس، وصلت نموده است. ظاهرا آتروپات تنها یک بار دیگربا اسکندرملاقات کرده و آن هنگامی بوده که اسکندر به اکباتان آمده و مورد پذیرائی آتروپات قرار گرفته است. در همین دیدار است که گویا اتفاقی نیمه افسانه ای رخ داده که طبق آن آتروپات یکصد زن جنگجوی «آمازون» به اسکندر هدیه داده است. در اساطیر یونانی «زنان آمازون» به زنان قبایل کوچ نشینی گفته میشد که گویا مانند مردان در جنگ ها شرکت میکردند. به نظر تاریخ نگار یونانی آریانس، شاید آنها عبارت از زنان سواره و جنگجوی قبایل بدوی ماد بوده اند که در جنوب روسیه کنونی زندگی کوچ نشینی داشتند. شاید هم، اگر این روایت هدیه صد زن «آمازون» به اسکندر درست بوده باشد، آن زنان متعلق به دسته های زنان جنگجوی ایرانی زبان ماساژت (یا ماساگت) و یا «سارماتی» در جنوب روسیه و شمال قفقاز بودند. روایت است که این زنان مانند مردان تعلیمات جنگی میدیدند و گویا فقط  زمانی میتوانستند با مردی وصلت نمایند که در نبردهای خود موفق به کشتن افرادی از دشمن شده باشند.

مساحت و نام «ماد کوچک» یا آتروپاتن

پس از مرگ اسکندر رقابت میان فرماندهان مقدونی بر سر تقسیم امپراتوری شدت گرفت. یکی از این سرزمین ها ماد بود که از همان دوره هخامنشی نیز یک ساتراپی وسیع از جمله شامل شوش، اکباتان، کردستان، آذربایجان، ری و اصفهان کنونی بود. آنگونه که گفتیم، اسکندر حکومت این سرزمین را ابتدا به یک فرمانده مادی به نام اُکسیدات و بعد از یک سال به آتروپات داد. بعد از درگذشت اسکندر، فرماندهان اسکندر در دیدار هائی که بر سر تقسیم امپراتوری بین خود در شوش برگزار کردند، وسعت ساتراپی «ماد آتروپاتن» را کوچکتر و کوچکتر نمودند. سه دیدار نخست (323، 321 و 315 پ.م.) و به ویژه دیدار اول در سال 323 پ.م. زمینه محدود شدن حکومت آتروپاتن تنها به آذربایجان و کردستان کنونی را فراهم آورد. باید در نظر داشت که 2300 سال پیش مرزهای هیچ کشور و پادشاهی بخصوص در شرایط سیال آن دوره، ثابت و مشخص نبود و بسته به توازن قدرت با حاکمان همسایه  کوچکتر یا بزرگتر میشد. به هرحال روند تحولات چنان شد که اکباتان که مقر سپاهیان مقدونی-یونانی بود، به یکی از محافظان اسکندر به نام «پیثون» داده شد و شمال-غربی ماد یعنی اساسا آذربایجان و کردستان کنونی به آتروپاتن رسید. شاید، به گمان برخی، آتروپات را که پدرزن پردیکاس بود، نمی خواستند یا نمی توانستند از آن بخش کوچک ماد هم محروم کنند.[6]  در تقسیم دوباره ایالت ها در سال 321 پ.م. حتی نامی از «آتروپاتن» هم برده نمیشود. به گفته بعضی تاریخ نگاران، شاید جانشینان اسکندر در این مرحله بدون سرو صدائی به این نتیجه رسیده بودند که «آتروپاتن» دیگر عملا عضو امپراتوری پسا اسکندر نیست.[7]  از همین دوره به بعد دیگر منابع یونانی و رومی که در باره جانشینان اسکندر نوشته اند، چیزی در باره آتروپات نمیگویند. اما با اینهمه، نام «ماد کوچک» یا «آتروپاتن»  در همان منابع رواج می  یابد، تا جائی که مورخ یونانی استرابو(متولد سال 63 پ.م.) تاریخچه مختصری از آتروپاتن و همچنین نام و همسایگان آن را چنین به دست میدهد: «ماد به دو بخش تقسیم می‌شود که یکی از آنها ماد بزرگ است و پایتختش اکباتان (همدان) است که شهری بزرگ و مقر پادشاهی ماد است. این کاخ هنوز هم مورد استفاده پارتی‌ها (اشکانیان) است (…) بخش دیگر که بخشی از ماد بزرگ است، آتروپاتن است که نامش را از راهبرش آتروپات گرفته است که این مملکت را از حاکمیت مقدونیان باز نگهداشت. هنگامیکه او پادشاه (ماد آتروپاتن) شد، استقلال این مملکت را برپا نمود وجانشینان او همچنان تا به امروز (به حکومت) ادامه می‌دهند و در زمان‌های گوناگون با (خانواده‌های) پادشاهان ارمنستان، سوریه (آشور) و پارتی (اشکانی) وصلت نموده‌اند. (…) آتروپاتن با ارمنستان درغرب و ماد بزرگ در شرق هم‌مرز است و در شمال با هر دو و در جنوب با دریای گرگان و سرزمین مردم ماد (بزرگ) هم‌مرز است.»[8]

استرابو مینویسد که پس از چند سال آتروپات از فرمانبرداری سرکردگان یونانی سلوکی سرپیچی نموده، پادشاهی و سرزمین خود را مستقلاً اداره نمود.[9] پادشاهان ارمنستان هم که ساتراپی دیگری در چارچوب امپراتوری هخامنشی بود، اگرچه در ابتدا ظاهرا اطاعت خود را نسبت به سلوکیان ابراز می داشتند، اما مدت کوتاهی بعد یرواند (اروند)  دوم به گردن کشی فزاینده ای علیه حکمرانان سلوکی آغاز نمود و همچنین به حمایت شاهزادگان و اشراف محلی آناتولی بر علیه سلوکیان پرداخت.

این، آغاز زوال حاکمیت مرکزی سلوکیان بود. در این دوره، حکومت های محلی از بابل و اصفهان و پارس گرفته تا بلخ که تحت حکومت سلوکیان بودند، بیرق استقلال یا دست کم خودمختاری برافراشتند. این جنبش ها در نهایت پس از فراز و نشیب بسیار به اضمحلال دولت یونانی سلوکیان و تاسیس دولت اشکانیان منجر شد که از شرق ایران آغاز شده، تا غرب یعنی آتروپاتن و اکباتان (همدان) گسترش یافت.

در حالی که در ایران دولت جدید اشکانیان پارتی به قدرت می رسید و وسعت می یافت، در روم، آناتولی و خاورمیانه، باقیمانده دولت سلوکیان جای خود را به دولت جدیدی می سپرد که می رفت تا پهناورترین و قدرتمندترین امپراتوری این دوره از تاریخ جهان شود: امپراتوری روم. در شرایط قدرت گرفتن امپراتوری های جدید اشکانی در شرق و روم در غرب، فرصت ها و امکانات حکومت های کوچک در سرزمین های حائل مانند آتروپاتن و ارمنستان برای کسب یا حفظ خودمختاری و استقلال، کاهش می یافت.

شکست بزرگ آنتیوخوس سلوکی در نبرد «ماگنسیا» یا مانیسای کنونی در آناتولی (190 پ.م.) راه را برای گسترش نفوذ روم در آناتولی و ارمنستان باز کرد. پس از شکست سلوکیان، پادشاهان آرتاشسی ارمنستان بر سر کار آمدند. آنها از دولت سلوکی جدا شده، تحت حمایت روم قرار گرفتند. حتی آرتاشس یکم  ارمنستان ابتدا با تکیه بر لشکریان روم برخی از سرزمین های آتروپاتن را تصرف نمود. اما از طرف مقابل، مهرداد یکم اشکانی، معروف به مهرداد بزرگ نیز شکست آنتیوخوس سلوکی را فرصت مناسبی شمرده و به دنبال تحکیم قدرت دولت اشکانی در بلخ، آتروپاتن را نیز تحت تسلط و حاکمیت اشکانیان در آورد.

انقراض حکمرانی سلوکیان در ایران از بلخ در شرق شروع شد و به تدریج تا همدان و آتروپاتن در غرب ایران ادامه یافت. پیشروی مهراد یکم به آتروپاتن به دنبال شکستی بود که رومیان در ماگنسیای آناتولی بر سلوکیان وارد آوردند. به هر تقدیر اگرچه تاریخ دقیق تحکیم قدرت اشکانیان در آتروپاتن معلوم نیست، اما احتمالا این تاریخ «پس از سال 148 پ.م.» بود.[10]

چنین به نظر می رسد که از این دوره به بعد با وجود تحکیم حاکمیت پارتی-اشکانی در شمال غربی ایران، دولت کوچک آتروپاتن هنوز از مقدار معین و محدودی خودمختاری برخوردار بوده است. از آن دوره به بعد حاکمان آتروپاتن با خانواده پادشاهی اشکانی و همچنین ارمنستان اختلاط و وصلت بیشتری کرده اند.[11]

تا مدتی بعد منابع تاریخی اشاره ای به آتروپاتن نمی کنند. نخستین اشاره بعدی به آتروپاتن پس از مرگ مهرداد دوم اشکانی (حدود 100 پ.م.) یعنی در دوره تیگران دوم، معروف به تیگران بزرگ، پادشاه کشور گشای  ارمنستان است. در دوره او بخش هایی از غرب آتروپاتن تحت تصرف ارامنه در آمد. اما گزارش های تاریخی این دوره در باره آتروپاتن کم و در عین حال نا روشن است. مثلا دقیقا معلوم نمی شود که بخش های غربی آتروپاتن در کدام تاریخ و چگونه از تصرف شاهان ارمنستان خارج شده و دوباره به دولت اشکانی پیوسته است. اما به هرحال آنچه که از لابلای منابع تاریخی این دوره بر می آید، نشان دهنده رقابت های آشکار و پنهان، نزدیکی و خصومت، اتحاد و رویاروئی های متغیر و نسبتا کوچک بین حاکمان اشکانی، آتروپاتن، ارمنستان و روم است. در این منابع مثلا از پادشاهان آتروپاتن با نام های آرتاوازد، فرزند او آریون بارزان دوم و فرزند او آرتاوازد دوم سخن رفته است. با اینهمه، معلوم نیست که آیا می توان همه حاکمان آتروپاتن را از دودمان آتروپات به شمار بیاوریم یا نه، زیرا سلسله دودمانی و نام و نسب شاهان آتروپاتن دقیقا معلوم نیست.[12] اما اگر همه شاهان محلی آتروپاتن را از فرزندان و نوادگان آتروپات، ساتراپ ماد کوچک در دوره هخامنشیان و اسکندر بشماریم (که این، البته یک فرض است و نه یقین)، باید بگوئیم که با کشته شدن آرتاوازد دوم، آخرین شاه آتروپاتن، حدود 20 سال پیش از میلاد مسیح، دودمان آتروپات که در اواخر هخامنشیان در آتروپاتن بر سر کار آمده بود، پس از حدود 310 سال کاملا منحل شده و شاهزادگان اشکانی به جای آنها شروع به حکومت بر آتروپاتن نموده اند.

در دوره ساسانیان، آتروپاتن با نام پهلوی آتورپاتکان/آذوربادگان (و دیر تر آذربایگان) به عنوان یک ساتراپی یا «مرزبانی» ساسانی در آمد که به نام دولت شاهنشاه ساسانی  از طرف یک «مرزبان» یا ساتراپ اداره می شد. شاپور یکم ساسانی در سنگ نوشته کعبه زرتشت «آتورپاتکان» را در کنار پارت، پارس، ارمنستان، آسورستان و دیگر سرزمین های دور و نزدیک، جزو شهر های «ایرانشهر» شمرده است.

(پایان دفتر «از کورش تا اسکندر»)


[1] Quintus Curtis und Arianes, in: Martin Schotky: Media Atropatene und Gross-Armenien in hellenistischer Zeit, Bonn 1989, S. 35-37.

بسیاری از نقل قول ها و اطلاعات این فصل اساسا مبتنی بر کتاب فوق مارتین شوتکی است  که از منابع اولیه یونانی، لاتین و پارسی باستان و همچنین منابع ثانوی اروپایی استفاده کرده است، مگر اینکه منبع دیگری ذکر شود.

[2] Ibid.

[3] ن. عباس جوادی: از آتروپاتن باستان تا آذربایجان و کردستان، تهران 1403، انتشارات مروارید،  ص. 53

[4] Theodor Nöldeke: Atropatene, ZDMG 34, 1880, S. 692-697

[5] Johann Droysen: Geschichte des Hellenismus, 3 Bände, 2. Auflage, München 1980, S. 235

[6] Alfred Gutschmid: Geschichte Irans und seiner Nachbarländer von Alexander dem Großen bis zum Untergang der Arsaciden, das Original von 1888, Nachdruck 2017, S. 202

[7] Ibid.

[8] Strabo: Geography, 1, 11, 13

[9] Strabo: Ibid.

[10] Ibid

[11] Schippmann: Ibid,, quoting V. Minorsky in EIs, vol. 2, p. 188

[12] به فرض درستی این نقل قول از کتاب «جغرافیا» اثر استرابو، در دوره احتمالی تالیف این اثر یعنی چند دهه قبل از میلاد، آتروپاتن ظاهرا هنوز تحت حکومت نوادگان آتروپات بوده است.



دسته‌ها:از کورش تا اسکندر, رنگارنگ