ترکان قزلباش میان صفوی و عثمانی

Chaldiran1

اگر ترکان قزلباش آناطولی نبودند دولت صفوی هم تشکیل نمیشد – این چيزى است که بعضی از تاریخدانان ترکیه و بخصوص کسانی که از نظر سیاسی بیشتر بعنوان «ملی گرا» معروف شده اند ادعا میکنند. مهمترین نام های این عده از تاریخ نویسان ترک فاروق سومر و پیش از او، زکی ولیدی توغان است. در مقاله قبلی این بحث را با اشاره به کتاب معروف استاد سومر بنام «نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی» شروع کرده  و قول داده بودم که این موضوع را کمی بیشتر باز کنم. سعی خواهم کرد در این بخش دوم  و بخش سوم و پایانی این نوشته نشان دهم که ادعای مزبور آن قدر هم بر پایه واقعیات تاریخی استوار نیست بلکه بنظر میرسد بیشتربا دغدغه های سیاسی مطرح میشود.

ادعا این است که ایلات مختلف ترکمن که در آغاز صفویه، و اگر کمی دقیقتر بگوئیم حوالی 1480-1530 مقیم آناطولی  شده بودند تحت تاثیر تبلیغات مذهبی، صوفیانه و سیاسی-نظامی ابتدا شیخ حیدر و سپس پسرش، شاه اسماعیل قرار گرفته در یک باصطلاح «اتحادیه» ایلی بنام قزلباش ها (قیزیلباش) متحد شدند که وظیفه اصلی شان بر سر کار آوردن و حفظ دولت صفوی بود. روسا و اعضای این ایلات به علویگری و تشیعی مخلوط با شامانیسم آسیای میانه تمایل نشان داده و از سنی بودن دولت و سلطان عثمانی ناراضی بودند و ضمنا سياست های عثمانی و فقر نیز نارضایتی آنها را بیشتر میکرد.

آنها که در سیمای شاه اسماعیل و پیش کسوتان او مراد و مرشد کامل خود را دیده از آنان تا حد پرستش اطاعت میکردند، با تشویق و سازماندهی شاه اسماعیل، شیوخ و مبلغین صفوی در آناطولی شرقی قیام کرده با اکثر افراد ایلات خود از آناطولی به ایران مهاجرت نمودند و در اینجا مقیم شدند. شاه صفوی این قبایل را در نقاط مختلف ایران جابجا کرد و روسای این ایلات و طوایف را در نقاط کلیدی دیوان و لشکرصفوی در سرتاسر ایران از کرمان و اصفهان تا ری و همدان، از تبریز تا دیاربکر و بغداد صاحب مقام و ثروت کرد و آنان مسئول حراست دولت نوین صفوی  از جمله در مقابل دولت عثمانی در غرب و اوزبکان در شرق  شدند.

پروفسور سومر در این مورد مخصوصا به پنج ايل بزرگ ترکمن: روملو، استاجلو، تکلو، شاملو، ذوالقدر و قبایل دیگری نظیر افشار و قاجار اشاره ميكند که اکثر آنها بدنبال کوچ های دور و دراز در چند قرن پیش از آن (از زمان غزنویان و سلجوقیان تا آن زمان) از آسیای مرکزی آمده و با گذشتن از ایران در آناطولی و يا سوريه رحل اقامت افکنده بودند. بخش كوچكترى از آنها هم در ایران مانده و در نقاط مختلف این کشور پراکنده شده بودند. مثلا ایل شاملو در زمان سلجوقیان از آسیای مرکزی آمده به سوریه کنونی رفته بود. در آنجا آنها یا تابع حکام مملوکی شدند و یا خود حکومت های محلی ایجاد کردند. به همین صورت ایل افشار باز در زمان سلجوقیان ابتدا به خراسان، سیستان و خوزستان و سپس آذربایجان و آناطولی رفته بود.

آناطولى بخاطر اهالی غیر مسلمانش جاذبه بخصوصی برای قبایل ترک داشت چرا که بر خلاف ایران و یا سوریه و ماوراء النهر که مسلمان بودند، آناطولی یعنی روم شرقی (بیزانس) هنوز غالبا مسیحی بود و حمله و غصب «سرزمین های کفار» هم جهاد بشمار میرفت و هم منبع قدرت و ثروت بود.آذربایجان نیز از نظر «دروازه» آناطولی و قفقاز بودنش قبایل ترک را بیشتر از مثلا بصره، خوزستان و یا اصفهان بخود جلب میکرد. در آناطولی قبایل ترک پخش و پراکنده شده بودند اما هر کدام بیشتر در مناطق معینی جمع میشدند. مثلا قبایل استاجلو، شاملو و روملو در نواحی سیواس، آماسیه (آماسیای کنونی) و توقات (توکات کنونی)، تکلو در آنطالیه (آنتالیای کنونی) و ذوالقدر در ماراش و یوزقات متمرکز شده بودند.

به راستی تواریخ گوناگون و سیاحتنامه های غربی مینویسند که  شاه اسماعیل مدتی طولانی در این نواحی مشغول تبلیغات مذهبی و سیاسی بوده، برای تاسیس سلسه خود یعنی صفویه «نیرو جمع میکرد» و روسای این قبایل هم که تحت تاثیر شخصیت مذهبی شیخ حیدر و سپس پسرش شاه اسماعیل قرا گرفته نوعی مسحور آنها شده بودند دسته دسته همراه با زن و بچه و احشام خود به ایران میامدند و از سوی شاه اسماعیل مورد اکرام و احترام قرار میگرفتند.

این دوره مرحله ای حساس و تاریخی در حیات این منطقه و مردم آن و درضمن تاریخ دوکشور ایران و عثمانی است چرا که در نتیجه این تحولات دو امپراتوری ایران صفوی وشیعه و عثمانی سنی شکل نهائی خود را میگیرند. داستان های این «کوچ های معکوس» از آناطولى به ایران بسیار است. به هر حال کوچ های مزبور بعد از جمع مریدان صفویه در ارزنجان (آناطولی شرقی) در سال 1501 تشدید یافت.

در مراحل نخست، شاه اسماعیل به سلطان بایزید عثمانی نامه نوشته از او میخواهد که به مهاجرت این یا آن ایل از عثمانی به ایران اجازه دهد. در بعضی مراحل دیگر مهاجرت ها از پی قیام های محلی برضد عثمانی انجام میگیرد که نمونه بارز آن شورش بابا شاهقلی تکلو در در ناحیه آنطالیه (آنتالیای کنونی) بود. در مجموع چنین برمیاید که حجم انسانی کوچ ها مختلف بوده و از چند صد نفر تا هزاران نفر میرسیده است. مثلا گفته میشود حدود ده تا پانزده هزار نفر از ایل تکلو در جریان این جابجائی ها از منطقه آنطالیه به ایران مهاجرت کرده اند. مجموع تعداد قبایل مهاجر از آناطولی به ایران روشن نیست اما بعضی از دانشمندان هنگام بحث روند ترک شدن زبان آذربایجان و اران از دوره غزنوی تا صفوی سخن  از سه مرحله تشدید این جریان صحبت میکنند که بازگشت قبایل ترک زبان از آناطولی به ایران سومین جریان بزرگ کوچ بوده است (طبق این نظریه ها، دو جریان مهم دیگر ابتدا دوره سلجوقیان و ثانیا حمله مغول و حضور تعداد کثیری از ترکان در لشکر مغول بوده است).

فاروق سومر در کتاب فوق الذکر مینویسد: «ترکان ایرانی زمان صفویه، نسبت به گذشته، با تراکم بسیار زیاد جمعیت در یک منطقه (آذربایجان) سکونت گزیدند. علت این امر نیز تشکیل دولت صفوی و مهاجرت دسته جمعی ترشان (از آناطولی) به ایران است.» و در جای دیگر: «(…) ترکان، تشکیل دهنده و تقویت کننده دولت صفوی این افراد و طوایف  (شاه اسماعیل و روسای قبایل ترکمن از آناطولی) بودند. در اینجا روشن میشود که اکثریت و یا تمامی این ترکان از آناطولی مرکزی و یا جنوبی بودند» و همچنین: «اگر ترکان قزیلباش آناطولی نبودند، شکل گیری و فکر مداخله در سیاست در افکار شیوخ اردبیل خطور نميكرد (ص ٢٧، ٣١).»

اما باید در نظر گرفت که در آن سال ها اگرچه بازیگران اصلی در این منطقه از سوئی شاه اسماعیل صفوی و از سوی دیگر سلطان عثمانی بایزید بودند، اما سلسله آق قویونلو و حتی بقایای قراقویونلو ها نیز در بعضی نقاط بر سر کار بودند. علاوه بر این، ده ها تن از روسای ایلات محلی ترکمن در تمام منطقه هرکدام «ساز خود را میزدند»، گاه با این و گاه با آن طرف متحد میشدند. آق قویونلو در آناطولی شرقی، عراق عجم و عرب و قراقویونلو (و همچنین شروانشاه های باکو) در قفقازاگر چه تضعیف شده بودند ولی هنوز از بین نرفته بودند.

آنچه که استاد سومر و بعضی تاریخ نویسان دیگر ترکیه در نظر نمیگیرند همین خصلت «مرحله گذار»  و سیال بودن این دوره از تاریخ منطقه از نظر شکل گیری ملت ها و کشور های دو گانه ایران و عثمانی است. مثلا اصولا اینکه همه این قبایل یک یا چند قرن پیش از آن از آسیای مرکزی به ایران و آناطولی آمده بودند ذكر ميشود اما در شرح مناسبات با صفوى در نظرگرفته نميشود، و يا اينكه آنها هم در ایران کنونی و هم در آناطولی پخش شده بودند، اینکه هنوز بسیاری از آنها کوچ نشین بودند و محل ثابتی برای اقامت خود انتخاب نکرده بودند و بعضی ها مرتب بین ایران و آنا طولی میرفتند و باز میگشتند مورد توجه قرار نمیگیرد. و در نهایت چنان از «سیر و سیاحت آزاد و بی ممانعت شاه اسماعیل در شرق آناطولی» صحبت میشود که گویا آن زمان هم مرز های کنونی بین ایران و ترکیه پا برجا بودند در حالیکه از طرفی حاکمیت دولتی ایران و عثمانی وهمچنین تبعیت و وفادارى  ایلات سیال و مرتبا در حال تغییر بود و از سوی دیگر اکثر شرق آناطولی از جمله طرابوزان، ارزنجان، ارضروم و دیاربکر هنوز تا مدت زیادی (حتی بعد از جنگ چالدران) در دست حکومت آق قویونلو بود و نه عثمانی.  پیروزی شاه اسماعیل بر سلطان مراد آق قویونلو در جنگ «آلما قولاغی» همدان (1503) بود که عراق عرب و عجم را هم نصیب شاه اسماعیل کرد و همچنین جنگ تاریخی چالدران بین شاه اسماعیل و سلطان سلیم عثمانی (1514) بود که اگر چه منجر به شکست سنگین ایران صفوی شد، اما به مرحله سیال گذار درمرز های بین دو دولت پایان داد  وجریان  «ملت شوی» و «تشکیل کشور» در هر دو سو را آغازید: در یک سو ایران صفوی و در سوی دیگر عثمانی سنی.

(منابع در پایان این سلسله مقالات)

در بخش بعدی و پایانی: جنگ سرد تمام عیار بین صفوی و عثمانی

 بخش نخست: صفویه را ترکان آناطولی ساختند؟

 

 



دسته‌ها:ترکیه، جمهوری آذربایجان و آسیای میانه

برچسب‌ها:, , ,